دیوان حکیم سنایى غزنوى، به زبان فارسى، حاوى مجموعه اشعار عرفانى ابوالمجد، مجدود بن آدم سنایى است. این مجموعه، از ارزش ادبى و فرهنگى و عرفانى والا برخوردار است.
ساختار
کتاب، با بیش از سیزده هزار بیت، شامل سرودههایى در قالبهاى قصیده، ترکیببند، ترجیعبند، مسمّط، غزل، قطعه و رباعى است. این اثر ارجمند، از نظر وزن، تعداد ابیات، الگوهاى زبانى، کارکرد زبان، زمینههاى معنایى و محتوا، مضامین نو و بدیع، بلاغت و شیوههاى بیان، تنوّع فوق العاده و چشمگیرى دارد.
عرفان عابدانه، وعظ اخلاقى و دینى، عرفان عاشقانه، مدیحه، تعقّل و حکمت، انتقاد اجتماعى و هزل و هجو، به ترتیب نشان دهنده ساختار کلى شعر و اندیشه سنایى است. این موارد را مىتوان از این هم خلاصهتر کرد و گفت که ساختار کتاب، بر پنج محور عرفان، شریعت، مدح، حکمت و انتقاد اجتماعى دور مىزند. عرفان عابدانه و عاشقانه، دو جریان عمده شعر سنایى است که وى در بستر این دو جریان، اندیشهها و باورهاى خود را مطرح کرده است.
گزارش محتوا
در ابتدا، چنین به نظر مىرسد که سنایى، شاعرى مداح بوده است و برطبق برخى دلایل تا پایان عمر هم، مدح مىگفته است و باید بیشتر قصاید او را در زمره قصاید مدحى به حساب آورد، امّا با مراجعه به دیوان و بررسى قصاید وى، معلوم مىشود که هرچند مدح، بخش نسبتاً حجیمى از اشعار او را به خود اختصاص داده، ولى این مضمون، تنها یکى از بخشهاى قصاید اوست و البته لزوماً عمدهترین مضمون هم نیست.
قصاید مدحى سنایى، از ویژگىهاى خاصى برخوردار است. در برخى قصاید مدحى، وى، از مقدمه تغزلى صرف نظر کرده و از همان بیت آغازین، به مدح ممدوح مىپردازد؛ منتهى مدایح او آمیخته با فضایل اخلاقى، دین و ارزشهاى انسانى است. شاعر، ممدوح خود را به صفاتى چون مقتداى شریعت، پیشواى شرع و دین، روشن کننده حجت حقّ، شاد کننده دل اهل سنت و از این قبیل صفات متصف مىسازد.
نوعى دیگر از قصاید مدحى وى، با مقدمه عرفانى آغاز مىگردد. در این قصاید، تنها دو یا سه بیت پایانى، به مدح ممدوح اختصاص یافته است. این نوع قصاید، در حقیقت، ترکیبى از مدح و عرفان هستند که البته از ابتکارات سنایى در قصاید مدحى است.
پارهاى دیگر از قصاید مدحى وى، مشتمل است بر مدح اولیاء الله و پیامبران و انبیاء و امامان شیعه و زعماى اهل سنت؛ اینگونه مدایح، کاملاً پاکیزه و به دور از هر گونه شائبه مادّى است و سرانجام نوعى از قصاید مدحى در دیوان او یافت مىشود که از اول تا آخر صرف مدح بوده و خواننده با یک قصیده تمام عیار مدحى روبهرو مىشود.
عرفان عابدانه و عاشقانه
سنایى بیش از هر چیز بهعنوان یکى از پیروان مسلک عرفان عابدانه معرفى شده است. هرچند، این درونمایه شعرى، تنها گرایش فکرى و عقیدتى او نیست، امّا این قدر مسلم است که بخش انبوهى از شعر او را همین موضوع به خود اختصاص داده است.
بخش دیگرى از اشعار سنایى که نسبتاً زیاد هم هست مربوط به عرفان عاشقانه است. این موضوع، در انواع قالبهاى شعرى و در جاى جاى آثارش به چشم مىخورد؛ براى مثال در دیوان، قصایدى هست که فضاى کلى حاکم بر آنها را روح قلندرى فراگرفته و مضامین اینگونه قصاید غالباً از آن نوعى است که در عرفان عاشقانه مطرح است؛ بیان عشق و حالات عاشق و معشوق. همچنین در این نوع قصاید، با باورها و اصولاً شیوه تفکر ملامتى مواجه مىشویم که از حیث مضمون، آنها را باید در زمره اشعارى با موضوع مربوط به عرفان عاشقانه جاى داد.
در این قسم اخیر، شاعر، بنا را مىگذارد بر انکار و تقبیح اماکن و اشخاصى که ظاهرى آراسته، امّا باطنى آلوده دارند و مقدّس قلمداد کردن آنچه در شرع بهعنوان ضد ارزش قلمداد شده است و غرض وى در این مجموعه، همان مبارزه منفى علیه ریاکارى و نفاق مقدسمآبانى است که بعدها توسط حافظ ادامه یافت.
بخش دیگرى از عرفان عاشقانه سنایى، در غزلیاتش مطرح شده است. غزلیات او، از حیث درونمایه به دو دسته کلى تقسیم مىشوند: نخست، غزلیاتى که دربردارنده مضامین مربوط به عرفان عاشقانه هستند و دیگر، آنها که بیشتر متضمن معانى مربوط به عشقهاى مجازى و زمینى است تا عشق ناب آسمانى. همچنین باورهاى ملامتى وى که با عرفان عاشقانه تناسب دارد، بهکرّات در غزلیات مطرح شده است.
وعظ و اخلاقیات
در شعر سنایى، دو نوع اخلاق مطرح شده است: یکى، آن بخش از اخلاقیات که جزء مستحسنات صوفیه است و لزوماً با آنچه در اخلاق اسلامى غیر صوفیانه آمده، تطابق ندارد و دیگر، اخلاقیاتى که شکل صوفیانه محض نداشته و با آنچه در کلام عالمان شریعت آمده، مطابق است. اخلاقیات دسته دوم، بیشتر در قصاید وى مطرح شده، امّا در عین حال، در دیگر قالبهاى موجود در دیوان نیز مىتوان ابیاتى را یافت که به این درونمایه اختصاص یافته است. آنجا هم که وى مشخصاً بحث اخلاق را پیش مىکشد، رنگ و بوى کلامش به بیانات واعظان منبرى و عالمان شریعت، نزدیک تر است تا سالکان طریقت؛ در عین حال، موارد بسیارى هم هست که سنایى به تبلیغ و ترویج اخلاق صوفیانه مبادرت مىورزد.
انتقاد اجتماعى با چاشنى طنز
انتقاد اجتماعى در بیشتر قالبهاى شعرى او آمده است. انتقادهاى اجتماعى وى، گاه، شامل حال عامه مردم است و گاه، متوجه گروه خاصى در اجتماع. بخشى از هجویههاى او را هم باید بازتابى از همین روحیه انتقادى شاعر به حساب آورد که البته با لحنى بسیار تند و گاه، به دور از عفّت قلم، سروده شده است.
هجو
هجوهاى موجود در دیوان گاهى با مراعات عفّت قلم و در لفافهاى از کنایات و استعارات بیان شده و زمانى چنان با صراحت لهجه که نقل آن به هیچ عنوان امکان پذیر نیست؛ هرچند، این بخش از اشعار او بسیار محدود است، امّا به هر حال، بخشى از دیوان وى را تشکیل مىدهد.
هزل
بخش دیگرى از اشعار سنایى، هزلیات اوست. اینگونه مضامین، در جاى جاى آثار او پراکندهاند؛ گاهى در قصاید، زمانى در غزلیات و... البته مواردى هست که مىتوان مضامین هزلى را به معانى تأویلى تعبیر کرد.
منابع :
- ویکی نور