عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اطلاق قسمی» ثبت شده است

گفته شد که حق تعالی مطلق به اطلاق مقسمی است. در مقابل، نَفَس رحمانی به قید عموم مقید است، و حقیقت و هویت آن سریان و عمومیت خارجی است. چنین حقیقتی مطلق به اطلاق قسمی خواهد بود.

المقید بالاطلاق غیرالاطلاق عن الاطلباق فالمراد بالوجود العام هو الاول المقید بالعموم و ذات الحق هو الثانی

(قونوی ، اعجاز البیان، ص 38)

آنچه به قید اطلاق مقید است غیر از آن است که از اطلاق و تقیید مطلق است ، پس منظور از وجود عام یا نفس رحمانی همان اولی یعنی مقید به قید عموم است و ذات حق همان دومی یعنی مطلق از اطلاق و تقیید است.

البته در اینجا بحث از اطلاق و عموم چه قسمی و چه مقسمی ، نه در مقام ذهن بلکه در مقام اعیان خارجی است . چنین اطلاقی ، کلی سعی و یا سعی خارجی نیز خوانده می شود. برای مثال، رب النوع نسبت به افراد نوع خود سریان و سعه دارد که از آن به عنوان کلی سعی یاد می شود.

در حقیقت نفس رحمانی را نیز باید دارای چنین اطلاقی (خارجی) دانست تا بتوان تحلیل کرد که چگونه هویت آن هویتی است که از عرش تا فرش تمام تعینات و تجلیات را در بر گرفته است.

به بیان دیگر نحوه ی وجود نَفَس رحمانی ، همان سریان در مراتب خود خواهد بود ، حقیقتی وحدانی که در عین حال ساری در مراتب است و از آن به واحد ساری (در مقابل واحد اطلاقی و واحد عددی) هم یاد می شود.

همان گونه که می بینیم وحدت واحدِ ساری هیچ تناقضی با سریان آن ندارد . ویژگی این سریان آن است که کثرات را در خود دارد . اصولا بدون لحاظ کثرت نمی توان سریان را تصور کرد. از سوی دیگر بدون لحاظ وحدت نمی توان از سریان سخن گفت.

برای فهم مقصود اهل معرفت از حقیقت سریانی نَفَس رحمانی می توان به نکاتی رجوع کرد که ملاصدرا با الهام از آنها، درباره وحدت سریانی در مبحث تشکیک خاصی بیان کرده است . وی در مبحث تشکیک خاصی معتقد است که کثرت و وحدت هر دو به واقع در متن خارج حضور دارند، با این تحلیل که جمع این دو جهتِ به ظاهر متناقض به واسطه حقیقتی وحدانی و در عین حال تشکیکی است. یعنی حقیقت واحد دارای مراتب.

 برای تشکیک خاصی، چهار عنصر مقوم شمرده می شود:

·        وحدت خارجی

·        کثرت خارجی

·        رجوع کثرت به وحدت

·        سریان وحدت در کثرت

از همین رو ، وی از سعه، کلیت و سریان خارجی و نه مفهومی و ذهنی سخن می گوید و آن را واقعیتی تردید ناپذیر در خارج می داند. ملاصدرا برای تبیین این تشکیک ، حقیقت وحدانی تشکیکی را به نَفَس رحمانی در بیان عارفان تشبیه می کند:

شمول حقیقه الوجود للأشیاء الموجوده لیس کشمول معنی الکلی للجزئیات و صدقه علیها...

بل شموله ضرب آخر من الشمول لا یعرفه إلا العرفاء الراسخون فی العلم و قد عبروا عنه تاره بالنَفَس رحمانی و تاره بالرحمه التی وسعت کل شیء او بالحق المخلوق به عند طائفه من العرفاء.

(ملاصدرا، المشاعر، ص 8)

فراگیری حقیقت وجود نسبت به اشیاء موجود ، همچون فراگیری معنای کلی بر جزئیات و صدق آن معنا بر آنها نیست ، بلکه این فراگیری گونه ای دیگر از فراگیری است که جز عارفان راسخ در علم بدان آگاه نیستند و دسته ای از عارفان گاه از آن به نَفَس رحمانی، گاه به رحمتی که بر تمام اشیاء وسعت یافته است یا به حق مخلوق به تعبیر کرده اند.

و الوجود العام المنبسط على الأعیان فی العلم ظل من اظلاله لتقیده بعمومه، و کذلک الوجود الذهنی و الوجود الخارجی ظلان لذلک الظلّ لتضاعف التقیید.و إلیه الإشاره بقوله: «أَلَمْ تَرَ إِلى‏ رَبِّکَ کَیْفَ مَدَّ الظِّلَّ (فرقان /45)

(قیصری، شرح فصوص الحکم، تصحیح آشتیانی، ص 16)

وجود عام منبسط بر اعیان ثابته ، ظل و مظهری (شأن و تجلی) از ظلال و مظاهر حق است ، زیرا به عمومیتش مقید است . به همین شکل، وجود ذهنی و وجود خارجی دو ظل از آن ظل (نَفَس رحمانی) هستند زیرا تقیید در آنها دو چندان شده است و خداوند سبحان در آیه : آیا نمی بینی که پروردگارت چگونه سایه را می کشد، به همین نکته اشاره دارد.

منابع :

  • یزدان پناه سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 206 تا 208
  • امینی نژاد  علی، حکمت عرفانی، صص 293 تا 294

    نفس رحمانی از سنخ وجود حقیقی نیست؛ زیرا در عرفان، وجود حقیقی منحصر به خداوند متعالی است‌. نفس رحمانی، نَفْس ظهور و تجلی و اضافه اشراقی و نسبت است که بر اساس قاعده الواحد، وحدانی است و در همه تعینات سریان دارد. بنابراین نفس رحمانی همان ظهور یا جلوه یا نسبت اشراقی وحدانی سریانی خداوند متعالی است.

    بر این اساس، نفس رحمانی، غیر از مظاهر و مجالی نیز خواهد بود؛ زیرا نسبت مظاهر با نفس رحمانی که ظهور است، نسبت تعینات با متعین است؛ زیرا نفس رحمانی ماده اصلی صور و تعینات نظام هستی است و حقیقت بسیطی است که به صور و تعینات متعدد و متکثر عالم شکل می‌گیرد و متعین و متصور می‌شود. البته این مغایرت بین ظهور و مظهر از یک جهت است، و از جهت دیگر، عین یکدیگر و با هم متحدند، همچون وجود و ماهیت در دستگاه حکمت متعالیه صدرایی. اگر بخواهیم ظهور و مظهر را با ظاهر که حق‌تعالی است بسنجیم، باید بگوییم ظاهر و ظهور و مظهر که در یک راستای طولی تودر‌تو قرار دارند، از یک جهت متحدند و یک حقیقت به شمار می‌آیند که به اعتبارهای مختلف نفس‌الأمری از یک جهت ظاهر و از جهت دیگر ظهور و از جهت سوم مظهر است و از جنبه دیگر این سه مغایر یکدیگرند.

    اگر بخواهیم در تحلیل حقیقت نفس رحمانی گامی پیش‌تر برویم باید بگوییم حقیقت نفس رحمانی حقیقت اسمی است؛ بدین معنا که طیف اسمای الهی با چینش‌های خاصی که بین خود دارند‌ـ که در بحث تعین ثانی طرح خواهد شدـ و در بستر اسمای کلیه‌ای مانند رحمان و در نهایت در بستر اسم ‌الله وحدت می‌یابند، جنس و سنخ و حقیقت نفس رحمانی را تشکیل می‌دهد.

    از نکات مهمی که درباره حقیقت نفس رحمانی باید بدان توجه داشت آن است که نفس رحمانی حقیقتی اطلاقی و مطلق است، لیک اطلاق آن با اطلاق حق‌تعالی تفاوت دارد: حق‌تعالی نامتناهی حقیقی و مطلق به اطلاق مقسمی است،‌ اما نفس رحمانی، مقید به قید عموم بوده، حقیقت و هویت آن سریان و عمومیت خارجی است. چنین مطلقی، مطلق قسمی است و اطلاق آن نیز اطلاق قسمی خواهد بود. البته اطلاق و عموم ذهنی مقصود نیست، بلکه اطلاق و سریان خارجی مراد است که از آن به کلی سِعی و یا سعه خارجی تعبیر می‌شود؛ مانند رب‌النوع نسبت به افراد زیرمجموعه خود که گونه‌ای سریان و سعه دارد و از آن به کلی سِعی یاد می‌کنند. بر این اساس، حقیقت نفس رحمانی را نیز باید دارای چنین اطلاق و سریان خارجی‌ای دانست تا هویت او هویتی از عرش تا فرش باشد.

    بنابراین نحوه وجودی نفس رحمانی، همان اطلاق و ارسال و سریان در مراتب خود خواهد بود. حقیقتی وحدانی، که در عین حال ساری در مراتب نظام هستی است و از آن به واحد ساری (در برابر واحد اطلاقی و واحد عددی) تعبیر می‌شود. وحدت واحد ساری، با سریان آن منافاتی ندارد. چنین مطلقی، به قید عموم و اطلاق ‌ مقید است، و خاصیت سریانْ این است که کثراتی را در خود داشته باشد؛ زیرا بدون لحاظ کثرت اساساً نمی‌توان سریان را تصور کرد.

    در فلسفه صدرایی، چهار امر را برای شکل‌گیری تشکیک خاصی لازم و ضروری می‌شمارند: وحدت خارجی و ذاتی، کثرت ذاتی و خارجی، بازگشت کثرت به وحدت، و سریان وحدت در کثرت. از این رو در حکمت متعالیه از وجود تشکیکی به واحد ساری تعبیر می‌شود. در بحث نفس رحمانی نیز چنین تشکیکی جریان دارد، و بر این اساس تمام این چهار امر باید در آن تحقق داشته باشد و کانون توجه قرار گیرد. در نفس رحمانی، هم وحدتی ذاتی و خارجی تحقق دارد، هم کثرتی ذاتی و خارجی، و هم این کثرت ظهورات و مظاهر به وحدت برمی‌گردد و هم آن وحدت در این کثرات سریان دارد؛ لکن تفاوت، در بستر تحقق این چهار امر است. در تشکیک صدرایی‌ بسترْ وجود حقیقی است، و در دستگاه عرفانی بسترِ تحقق این امور چهارگانه، ظهور وجود است. ‌بنابراین نفس رحمانی حقیقت واحد ساری است که مطلق به اطلاق قسمی و مقید به اطلاق می‌باشد.

    محقق فناری رحمت الله علیه در مصباح الأنس در تفکیک اطلاق نفس رحمانی از اطلاق حق‌تعالی می‌گوید:

    المقیّد بالإطلاق غیر المطلق عن الإطلاق و التقیید،‌ فالمراد بالوجود العام هو الأوّل المقیّد بالعموم وذات الحقّ هو الثانی؛

    (محقق فناری، مصباح الأنس، ص۱۳۵. همچنین، ر.ک: قیصری، شرح فصوص الحکم، ‌ص۷)

    آنچه مقید به اطلاق است غیر از چیزی است که از اطلاق و تقیید آزاد است. (اولی مطلق به اطلاق قسمی و دومی مطلق به اطلاق مقسمی است.) پس مراد از وجود عام (و نفس رحمانی) همان اولی است که مقید به عموم و اطلاق است و ذات حق‌تعالی دومی است.

    منابع :

    • امینی نژاد  علی، حکمت عرفانی، صص 313 و 316