عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فلسفه» ثبت شده است

پس از جامی افول محسوسی در عرفان و به ویژه شاخه معرفتی آن یعنی عرفان نظری رخ می دهد تا آن که در قرن یازدهم سرنوشت تفکر اسلامی با ظهور صدر المتالهین شیرازی دگرگون می گردد او از جهت یک فیلسوف و از جهت دیگر از محققان حوزه عرفان نظری است که به مدد توان بی نظیر فلسفی او عرفان دقیقا بر فلسفه منطبق می شود.

ملاصدرا سیر عرفان گرایی میان فلاسفه اسلامی را که از قرن سوم و با فارابی آغاز و در ابن سینا و شیخ اشراق ظهور بیشتری داشت را به نهایت رساند.

شیخ اشراق در روش خود را به عرفا نزدیک ساخت و شهود را به منزله روشی فلسفی در کنار روش عقلانی تثبیت کرد، اما هرگز نتوانست در محتوا به بیانات عرفا رسیده و وحدت شخصیه را اثبات کند.

اما کار ملاصدرا هم در روش و هم در محتوا به عرفان انجامید و توانست وحدت شخصیه وجود را تثبیت و فلسفه را تتمیم کند. تلاش صدرا باعث شد پس از او عرفان به زبان حکمت متعالیه قابل فهم و درک شود و اختلاف مبنایی میان فلسفه و عرفان از میان برود.

هرچند صدرا خود اهل سلوک و مکاشفه بود اما تلاش بی نظیر عقلانی و فلسفی او موجب شد تا پس از او هر فیلسوفی بتواند بی آنکه سیر و سلوک عملی داشته باشد، قائل به وحدت شخصیه و محقق در عرفان نظری شود. هر چند طی راه شهود در کنار استدلالات عقلی درکی بس عمیق تر را موجب می شود.

ملاصدرا با ارائه حکمت متعالیه به عنوان فلسفه پیشرفته دوره اسلامی که موجب ارتقاء فلسفه اسلامی شد، زمینه‌ساز دوره سوم عرفان نظری شد. ملاصدرا از جهتی فیلسوف محض است؛ یعنی باید به عنوان فیلسوف او را شناخت و لکن از یک جهت از محققین عرفان نظری است. یعنی در عین اینکه قرار است فیلسوف باشد و به صورت فلسفی به مباحث بپردازد، از محققین عرفان نظری محسوب می‌شود. با آمدن ابن عربی و دستگاه سازوار هستی‌شناختی او، آموزه‌های عرفانی آهسته آهسته برای فیلسوف قابل فهم شد و فیلسوف را در فضای عرفانی خودش وارد کرد. همین دوره دوم زمینه‌ساز کار ملاصدرا شد. ملاصدرا از آن ظرفیت و امکانات غنیِ فلسفیِ انباشته در عرفان نظری دوره دوم استفاده کرد و به مدد تحقیقات غنیِ خودش زمینه را برای دوره سوم عرفان نظری آماده کرد.

ملاصدرا با تطابق حداکثری که بین فلسفه و عرفان ایجاد کرد، دوره سوم را رقم زد. البته قبل از ملاصدرا هم خیلی‌ها حرف ابن عربی را شنیدند ولی نتوانستند حل و هضم کنند. مثلا میرسید شریف جرجانی (م 816 هـ ق) که حواشی فلسفی زیادی هم دارد رساله کوچکی دارد به نام وحدت وجود، وقتی حرف را مطرح می‌کند، می‌گوید حرف عرفا با مسائل عقلی جور در نمی‌آید و فوق طور عقل است. ولی فلسفه صدرا یک نقش فلسفه بازی می‌کند و یک نقش تحقیقیِ عرفان نظری. لذا بعد از او را دوره سوم عرفان نظری می‌نامیم.

در مکتب شیراز هم محقق دوانی (م 908 هـ ق) پس از رسیدن به اندیشه وحدت شخصیه می کوشد تا آن را در فضای فلسفی در آورده و به شکل فلسفی تقریر کند . ملا جلال در اواسط زندگی خود (حدود 45 تا 50 سالگی) در رساله الزوراء طرحی ارائه داد که در  آن توانست در فضای فلسفی راهی عقلانی و برهانی را برای اثبات وحدت خصیه طی کند. هر جند این طرح درست به نظر نمی رسد و بر اساس اصالت ماهیت بنا شده ود ولی از آن به بعد مکتب ابن عربی بطور جدی وارد فلسفه شد و وحدت وجود  به عنوان بحثی مهم مورد بررسی و تحلیل های فلسفی قرار گرفت . از این رو الزوراء نشان دهنده لحظه انتقال از مکتب کلام فلسفی به اندیشه های عرفان نظری است. او در شرحی نیز که بر این رساله نوشت تعلقاتش به ابن عربی و مکتب او را نشان می دهد . دوانی همچنین در آثار خود بحث هایی مانند تجلی وظهور، اعیان ثابته، تجدد امثال، وجه خاص ، انسان کامل و خاتم ولایت را نیز بطور فلسفی مطرح و بررسی کرد.

اهمیت تلاش محقق دوانی به این دلیل است که پس از وی تا زمان صدرا اغلب فلاسفه مقهور اندیشه های وی بودند(الحکمه المتعالیه ج6 ص 77) و این نشانگر این است که مباحث عرفان نظری و به ویژه اندیشه وحدت شخصیه - البته با تقریر دوانی- حدود یک قرن در حوزه های فلسفی مورد بحث و کنکاش بوده است و همین مساله زمینه و بستری را برای ظهور صدرا و پیدایش دوره سوم عرفان نظری پدید آورده است.

بعد از ملاصدرا با چیز جدیدی به نام تمایل عرفان به فلسفه روبرو می‌شویم. در دوره دوم هیچ یک از عرفا به خواندن فلسفه مشاء ترغیب نمی‌کردند و برخی نهی می‌کردند. اما با فلسفه صدرا نه تنها ترغیب عرفا زیاد شد بلکه بعضی مواقع خواندن و فهمیدن برخی از آموزه‌های عرفانی را متوقف بر خواندن فلسفه صدرا می‌دانند.کار دیگری که ملاصدرا انجام داد این بود که بین عقل و دل هیچ تعارضی نیست بلکه تعاضد است و هم اکنون هم علماء ما بر سر سفره او برای فهم معارف می‌نشینند و شهد شیرین آموزه‌هایش را می‌چشند. بی جهت نیست که فرموده‌اند: الملاصدرا ماالملاصدرا.

 منابع :

  •  یزدان پناه سید یدالله، سیری در تاریخ عرفان اسلامی، موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)
  • یزدان پناه – سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 30 تا 60
  • امینی نژاد – علی، حکمت عرفانی، صص 35 تا 51
  •  یزدان پناه سید یدالله، فروغ معرفت، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، صص 121 تا 122


منطق می خوانیم تا فلسفه را روش مند بیاموزیم، فلسفه می خوانیم تا راه آموختن حکمت متعالیه هموار شود، حکمت را فرا می گیریم تا به فضای فکری عرفان نظری نزدیکتر شویم و عرفان را وسیله قرار می دهیم تا به پیشگاه حقایق قرآنی بار یابیم.