عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

برخی روایات توحیدی ذیل تفسیر آیات دال بر توحید آمده است؛ اما آنچه اهمیت ویژه دارد روایات قرب نوافل است که اندیشه‌های بلند را به اقیانوسی از معارف قرآنی عرفانی و برهانی در مسئله توحید در وجود و وحدت شخصی وجود آشنا می‌کند. قبل از ورود به این چشمه فیض، حدیث قدسی گنج پنهان را که مورد توجه خاص عارفان است نقل کرده و به توضیح آن می‌پردازیم:

کنت کنزاً مخفیاً فأحببت أن اُعرف فخلقت الخلق لکی اُعرف( بحار الانوار، ج۸۴، ص۱۹۸ و ۳۴۴)

در بحارالانوار به نقل از مجالس الصدوق حدیثی از امام باقر علیه‌السلام در مورد دعای قنوت نماز وتر آمده است:

القنوت فی الوتر کقنوتک یوم الجمعه، تقول فی دعاء القنوت: اللّهم تمّ نورک فهدیت، فلک الحمد ربّنا و بسطت یدک فأعطیت... ( بحارالانوار، ج۱۶، ص۴۰۶)

در مورد بخش اول این دعا: «اللّهم تمّ نورک فهدیت» علامه مجلسی از پدرشان که از سالکان کوی وداد و واصلان طریق توحید است بیانی بسیار گره‌گشا نقل می‌کند:

بیان: «تمّ نورک فهدیت: قال الوالد(قدس‌سره): أی لمّا کانت کمالاتک تامّة هدیت عبادک کما قال سبحانه: «کنت کنزاً مخفیّاً فأحببت أن اُعرف فخلقت الخلق لکی اُعرف» «و بسطت» أی لمّا کنت کریماً جواداً فیاضاً بالذات أعطیت کلّاً من المخلوقین ما کان قابلاً... .(بحارالانوار، ج۸۴، ص۱۹۹)

خدای سبحان در حدیث قدسی «گنج پنهان» می‌فرماید: گنجی مخفی بودم، پس دوست داشتم شناخته شوم و این محبَّت که با اظهار عالم همراه است، همرتبه با تجلّی و فعل است و با این محبّت وجود حق در حالی که از وحدت حقیقی و کمالات سرمدی برخوردار است به حسب صُوَری که آیات و نشانه‌های آن هستند کثرت می‌یابد.

حقیقت الهی به ذات خود هست و کمال او به نفس خویش می‌باشد. وجود او فعلیت محض است و برای ذات او دو ظهور است:

  • ظهور به ذات برای خود ذات و آن را «احدیت» نامند و این احدیت ذات غیر از احدیت مصطلحی است که در قبال واحدیت به کار می‌رود. از ظهور ذات به ذات با اقتباس از حدیث قدسی با عنوان «کنز مخفی» یاد می‌شود و مخفی بودن آن نسبت به غیر است نه خود ذات حق: «کنت کنزاً مخفیّاً.»
  • ظهور برای غیر است و این ظهور مقتبس از بخش دوم حدیث مزبور است: «...فأحببت أن اُعرف فخلقت الخلق لکی اُعرف» و چون غیر به معنای بیگانه از حق در کار نیست، از تعبیر ظهور بر غیر باید استدراک شود. ظهور دوم نیز برای ذات است؛ لیکن در مقام وجه و این ظهور همان فیض منبسط است که به اطوار مختلف، ظاهر می‌شود و ظهور دوم را «ظهور معروفیت» نیز نامیده‌اند، زیرا این ظهور بر خلاف ظهور نخست که مخفی است، معروف مخلوق است و با این ظهور است که ذات قیّومی در مرایا و آینه‌های حسی، نفسی و عقلی برای همگان آشکار می‌شود و هر شاهد و عارف یا هر انسان با ذکاوت یا کم ذکاوت یا هر عالم و جاهلی به حسب درجات جلاء و خفای ظهور آن و مراتب کمال و نقص ادراک خود به آن پی می‌برد.

همچنین از چنین روایاتی فهمیده می‌شود غایتی که در نهایت سیر علمی و عملی بشر قرار دارد و حرکت به او ختم می‌شود، شهود خداوند سبحان است و با شهود اوست که انسان به این نکته پی می‌برد که از آغاز به او علم داشته، گرچه گاهی از او غافل بوده است. خداوند سبحان از این غایت بالذات در این روایت قدسی خبر داده چنین می‌فرماید:

من خلق را آفریدم تا شناخته شوم و غایت در روایتْ متعلق به ضمیر «ت» نیست؛ یعنی هدفِ خداوند نیست که خودْ کمال نامحدود و غایه الغایات است، بلکه متعلق به خلق است؛ یعنی غایت قصوای عالم، شهود خداوند است و خداوند به همین لحاظ «آخر» است، چنان‌که به لحاظ مبدأ آفرینش مطلق بودن «اوّل» است.

برخی از روایات از غایت متوسط خبر می‌دهد؛ مانند «لولاک لما خلقت الافلاک».(بحارالانوار، ج۱۶، ص۴۰۶) از آیات و روایاتی که خداوند را غایت قصوا معرفی می‌کنند برمی‌آید که روایاتی که غیر خداوند را هدف می‌دانند نظیر روایت فوق نظر به اهداف و غایت‌های متوسط دارند.

علاوه بر روایاتی که ممکن است در سند برخی از آن‌ها خدشه شود گرچه مفاد برخی روایات صحیح همان مطلب روایات مرسل را تأمین می‌کند برخی از آیات به غایت بودن معرفت و عبادت ذات اقدس خداوند تصریح می‌کند. در آیه (وما خَلَقتُ الجِنَّ والاِنسَ اِلاّلِیَعبُدون)(ذاریات/56) از غایت بودن عبادت خداوند سخن گفته می‌شود و در آیه دیگر معرفت خداوند غایت خلقت آسمان‌ها و زمین معرفی می‌شود:

(اَللهُ الَّذی خَلَقَ سَبعَ سَموتٍ ومِنَ الاَ‌رضِ مِثلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الاَ‌مرُ بَینَهُنَّ لِتَعلَموا اَنَّ اللهَ عَلی کُلِّ شی‌ءٍ قَدیر واَنَّ اللهَ قَد اَحاطَ بِکُلِّ شی‌ءٍ عِلما)( طلاق/12)؛ یعنی خلقت نظام آسمان‌ها و زمین برای آگاهی شما به خداوند قدیر و علیم است.

عبادت و معرفت که در دو آیه فوق غایت آفرینش آدم و عالم معرفی شده‌اند معارض یکدیگر نیستند، بلکه مثبت هم‌اند. برای عالم شدن و شهود حق راهی جز عبودیت برای او نیست و کسی که عبودیت ندارد معرفت او را نمی‌تواند داشته باشد.

خداوند سبحان غایت و علت غایی کل هستی است و جهان به سبب او بنیان نهاده شده است. همه موجودات بالذات قصد او کرده‌اند و او هدف و غایت همه امور است:

(اَلا اِلَی اللهِ تَصیرُ الاُ‌مور). (شوری/53)

منابع :

  • آیت الله جوادی آملی ، عین نضّاخ، جلد ۳ ، صص 377 تا 415