عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

رسائل ابن سبعین، تألیف ابومحمد قطب‌الدین عبدالحق بن ابراهیم بن محمد بن نصر بن سبعین مرسى رقوطى به زبان عربى، مجموعه‌اى است مشتمل بر رسائل مختلفى از ابن سبعین در باب عرفان عملى و عرفان نظرى.

این اثر، باعث شهرت ابن سبعین در زمان زندگى‌اش و از جمله انگیزه‌هاى توجه اروپائیان به او در زمان‌هاى متأخر شده است.

 


ساختار

این مجموعه، شامل 20 رساله است.

 

شیوه نگارش ابن سبعین، مرموزنویسى و رمزپردازى است و توجه خاص او به حروف، غموض دیگرى بر شطحیات و رموز او مى‌افزاید.

 


گزارش محتوا

رساله‌هاى این مجموعه عبارتند از:

  •  

    الرسالة الفقیریة؛
  • رسالة من أبصر مقصوده کف عن سواه؛
  • رسالة فى مدلول کلمات؛
  • رسالة العهد؛
  • شرح رسالة العهد لبعض تلامیذ ابن سبعین؛
  • رسالة الاحاطة؛
  • رسالة النصیحة أو النوریة؛
  • رسالة الالواح؛
  • رسالة الانوار؛
  • رسالة بد العارف؛
  • رسالة فى النعمة الالهیة؛
  • رسالة(بدون عنوان)؛
  • رسالة الالواح المبارکة؛
  • رسالة(بدون عنوان)؛
  • رسالة(بدون عنوان)؛
  • رسالة(بدون عنوان)؛
  • وصیة ابن سبعین لاصحابه؛
  • الرسالة الرضوانیة؛
  • رسالة فى عرفة.
  • رسالة(بدون عنوان).

نگاهى اجمالى به محتواى پاره‌اى از رساله‌هاى مزبور:

 

الرسالة الفقیریه: در این رساله، ابتدا، فقر از نظر لغت معنا شده است، سپس بر اساس رأى فقهاء در مورد آن بحث شده، آن‌گاه به بیان ماهیت آن همت گماشته شده و در ادامه، فقرى که مورد نظر عرف فقراء و دراویش در زمان مؤلف بوده، شرح داده شده است و در این میان، 25 حکمت از سخنان حکیمانه که در مورد فقر گفته شده، بررسى گردیده است؛ حکمت‌هایى از قبیل: «فقر، صبر بر مکروه و شکر منعم حکیم و فتوت محض و رفع هر نوع آزار و... است»، «فقر، خلافت باطنى است»، «فقر، چیزى است مترادف با خیرات» و...

 

رسالة بد العارف: این کتاب، نخستین تصنیف بزرگ مؤلف است و در دورانى که وى از مرسیه به سبته رفته بود، نگارش یافته و به گفته خود وى در «ملاحظات على بد العارف» از آثار روزگار جوانى اوست، اما اینکه شاگرد او یحیى بن محمد بلنسى گفته است که ابن سبعین این کتاب را در سن 15 سالگى تألیف کرده است، درست به نظر نمى‌رسد، زیرا او خود در این کتاب از پاسخ‌هایى که به پرسش‌هاى امپراطور صقلیه داده است، یاد مى‌کند.

 

درباره معناى عنوان این کتاب، از دیرباز اختلاف نظر بوده است. ابن شاکر کتبى، آن را به معنی «آنچه عارف را ضرورى است»، گرفته و محققان معاصر، معانى دیگرى براى آن در نظر گرفته‌اند، اما از اشاراتى که در آثار ابن سبعین به کلمه «بُد» دیده مى‌شود، چنین برمى‌آید که وى آن را به معنى حقیقتى که موضوع شناخت عرفانى است، به کار مى‌برد.

این رساله، از مهم‌ترین رساله‌هاى این مجموعه است و غالباً ً کسانى که به انتقاد از آراء و عقاید مؤلف پرداخته‌اند، به مضامین این تألیف نظر داشته‌اند. با اینکه این اثر، از کارهاى آغاز جوانى مؤلف است، ولى در حقیقت اساسى‌ترین جنبه‌هاى فکر وى را شامل مى‌گردد.

 

این رساله، وسعت دامنه‌ى مطالعات و آگاهى‌هاى مؤلف را از علوم مختلف آن زمان، نظر نقادانه او را در مسائل علمى، دینى و فلسفى و آشنایى‌اش را با آثار فلاسفه‌ى یونان و حکماى مسلمان و نیز با کتب دینى یهود و نصارا، به روشنى نمایان مى‌سازد.

 

کلمه «بُد» در این ترکیب شاید به معنی «چاره» و «وسیله» باشد و یا همان کلمه هندى اصل بوده است که به‌صورت «بد» و «بت» به معنى صنم به زبان فارسى و عربى وارد شده و در ادبیات عرفانى فارسى به منزله مظهر و نمودار حقیقت متعالى و جمال مطلق به کار رفته است.

 

محور اصلى موضوعات این کتاب، بیان شرایط و مراحل ارتقاى سالک به مقام عارف محقق و چگونگى کسب کمالات الهى، تحصیل علم التحقیق، و وصول به حق است. بخش‌هاى اول کتاب، شامل مباحثى در منطق است که ابزار و وسیله تعقل به شمار مى‌رود و در پى آن، مسائل مربوط به علم، عقل و نفس، مطرح و در شناخت ماهیت آنها از دیدگاه اصحاب علوم مختلف بحث مى‌شود.

 

ابن سبعین، اهل علم را به پنج گروه تقسیم مى‌کند: فقها، متکلمان، فلاسفه، صوفیه و محققین. معرفت حقیقى یا عین التحقیق، نصیب محقیقن است و چهار گروه دیگر که وى آنان را ناشنوا (اصم) مى‌خواند، از آن بى‌بهره‌اند، زیرا نداى هدایت را نمى‌شنوند.

 

در مباحث مربوط به منطق، سعى او بر این است که با نقد آراى منطقیون و تجزیه و تحلیل موضوعات و مصطلحات علم منطق، نارسایى منطق ارسطویى را در حصول معرفت الهى نمایان سازد. در بحث از عقل و نفس، پس از ذکر نظریات فقها، متکلمان، فلاسفه و صوفیه در این باب و نقادى آنها، به بیان آراى محققین که در حقیقت آراى خود اوست، مى‌پردازد و موضوع را بر اساس عقیده بنیادى خود که توحید وجودى مطلق است و با عباراتى پیچیده و رمزآمیز مطرح مى‌کند.

 

عقل و نفس با آنکه مراتب و مظاهر مختلف دارند، در حقیقت از وجود مطلق واحد جدا نیستند و کلیه دوگانگى‌ها و تمایزات میان مراتب و مظاهر هستى، از جواهر روحانى و عقلانى تا ذوات محسوس و متعین، مولود وهم و پندارند و اصل وجودى از خود ندارند.

 

خداوند، وجود حقیقى، علت اولى و ازلى، نور مطلق و خیر محض است و عالم هستى، فیض است که از ذات متعالى الهى، به قصد اول یا قصد قدیم، صادر مى‌شود و این، علیت حقیقى است و علیتى که میان ذوات ممکنات جارى است، علیت مجازى و به قصد ثانى است. از ذات الهى، به قصد اول، فیضى حاصل مى‌شود که ابن سبعین از آن به مبدع اول، تعبیر مى‌کند و این، خلق اول و عقل کلى است که صورت همه چیز در اوست و داراى دو وجه است: وجهى به‌سوى واجب‌الوجود که وجه و وجود حقیقى است و وجهى به‌سوى ممکنات و معدومات که وجه مجازى و وجود کاذب است. تصور این دو وجه، ناظر به اقبال و ادبار عقل است، چنان‌که در این حدیث آمده: «اول ما خلق الله العقل، فقال له اقبل، فاقبل، ثم قال له ادبر، فادبر».

ابن سبعین، ذات حق را برتر و بالاتر از هرگونه وصف، بیان و اشاره و تسمیه مى‌داند و مى‌گوید: علم او از عین او و ذات او از صفات او جدا نیست. حق تعالى، خالق عالم هستى است و قوام و دوام هستى به اوست، اما نسبت آفرینش او به ذات او همچون نسبت خانه به بنا نیست که جدا و مستقل از او موجود باشد، بلکه همچون نسبت کلام به متکلم است.

 

وى، ترتیب موجودات را در دو جهت نزولى و صعودى یا کلى و جزئى تصور مى‌کند. در جهت نزولى، کلیات مراتب وجود از حق تعالى به عقل کلى و سپس به نفس کلى، طبیعت هیولى، جسم مطلق، فلک، ارکان و موالید؛ یعنى از کمال به نقص، تنزل مى‌کند؛ برعکس در جهت صعودى، جزئیات از نقص به‌سوى کمال مى‌رود؛ یعنى از معدن به نبات، سپس به حیوان، به نفس ناطقه، به عقل فعال و به عقول مجرده صعود مى‌کند.

صورت موالید از امهات، صورت امهات مختلف وجود، در ذات حق کامن و مکنون است و در حقیقت، صورت و ماده عالم وجود از ذات بارى بیرون و جدا نیست؛ از اینجاست که ابن تیمیه در مقایسه توحید وجودى از دیدگاه ابن عربى و ابن سبعین، مى‌گوید: «ابن عربى، حق را حال فى الخلق و ابن سبعین، حق را محل للخلق مى‌داند.»

 

رسالة العهد: این رساله، حاوى عهدى است که مؤلف با یکى از مریدان منعقد مى‌کند و در آن او را به رعایت احکام شرع و تحصیل کمالات روحانى ترغیب و توصیه مى‌کند. این رساله‌ى مختصر را یکى از شاگردان ابن سبعین به تفصیل و جزء به جزء شرح داده و در طى آن، از اسباب و شرایط کمال گروه‌ها و طبقات پنج‌گانه یاد کرده است. شرح مزبور، در همین مجموعه ذکر شده است.

 

رسالة النصیحة أو النوریة: این رساله، در بیان آداب و انواع ذکر و فضایل و فواید آن، با اشاره به اذکار و اوراد اصحاب مکاتب و مذاهب مختلف است. بخشى از اواخر این رساله در تعریف نور و بیان منزلت آن نزد فلاسفه، صوفیه، مجوس، براهمه، یهود و نصاراست.

 

الرسالة الرضوانیة: این رساله، در شرح انواع و شرایط توبه و استغفار، فرق میان رحمت و رضوان و بیان اینکه رحمت اعم از رضوان است، زیرا هر کس که خداوند از او راضى شد، مشمول رحمت مى‌گردد، اما همه کسانى که مشمول رحمت مى‌شوند، لزوماً خداوند را خشنود نکرده‌اند.


منابع :

  • ویکی نور