عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «معرفت» ثبت شده است

عارف مسلمان همیشه خود را بین مبدأ مادى و مقصد الهى مشاهده مى‌کند و این احساس را در خود مى‌یابد که مى‌بایست با سیر و سلوک و برنامه‌هاى عملى، منزل به منزل، مقاماتى را طى نموده تا به آن مقصد نهایى دست یابد. مبدأ حرکت عالم مادّه و مقصد نهایى خداى سبحان است و عارف مى‌خواهد قدم به قدم، این مسیر را طى کند تا به آن مقصد نهایى برسد. عارف مسلمان خود را پشت پرده‌ها و حجاب‌هاى فراوان و زمخت مى‌یابد که حقایق را از وى پوشانده است. باید آرام ‌آرام این حجاب‌ها و موانع از بین برود تا به مقام اوج که معرفت زلال حقایق هستى است دست پیدا کند.

عارفان در این مسیر مقامات و منازلى را رصد کرده‌اند که طالبانِ حقیقت به ارشاد و دستگیرى استاد راه، منزل به منزل و مقام به مقام سیر وجودى یافته تا آنجا که به وصول حق که از آن به «مقام فناء» و «بقاء بعد از فناء» و «مقام توحید» یاد مى‌شود، نائل مى‌آیند.

بنابراین در تعریف عرفان عملى مى‌توان گفت:

مجموعه برنامه‌ها و دستوراتى که یک سالک عملاً در خود پیاده مى‌کند تا آنکه منازل سلوک را یکى پس از دیگرى سیر نماید و به حق نائل شود، عرفان عملى است.

این دستورالعمل‌ها ممکن است امورى ظاهرى بوده و یا آنکه مربوط به باطن انسان و ضمیر او باشد. لکن در امور ظاهرى نیز جنبه باطنى مدنظر است، از این روى تمام دستورات عرفان عملى با صبغه باطنى تنظیم شده است.

بنابراین می توان "علم عرفان عملی" را چنین تعریف نمود: "مجموعه دستورها و نیز آموزه‌های معطوف به اعمال و احوال قلبی در قالب منازل و مقامات، که پیروی از آن‌ها سبب دریدن حجاب‌ها و موانع و پیمودن منازل سلوکی شده و به حصول کمال نهایی انسان (لقاء الله و وصول به حق تعالی) می‌انجامد.

محقّق قیصری (م ۷۵۱ق)، در تعریف علم عرفان عملی می نویسد:

معرفة طریق السلوک و المجاهدة لتخلیص النفس عن مضایق القیود الجزئیة، و اتصالها إلی مبدئها و اتّصافها بنعت الإطلاق و الکلّیة؛ (رسائل قیصری، رسالة التوحید و النبوة و الولایة، ص۷) (علم عرفان عملی)، شناخت مسیر سلوک و مجاهدت برای رها ساختن نفس از تنگناهای قیدهای جزئی و اتّصالش به مبدأ خود و اتّصافش به صفت اطلاق و کلّیت، است.

منابع :

  • یزدان پناه - سید یدالله، فروغ معرفت، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، صص ۳۱ تا ۳۲

  • امینی نژاد – علی، حکمت عرفانی، صص ۵۷تا ۵۸

واژه عارف و عرفان به عنوان اصطلاح، در کلمات (سلمی، طبقات الصوفیه، ص 69، ص 70 و ص 73)  بایزید بسطامی (درگذشته 261) همچون «العابد یعبده بالحال و العارف الواصل یعبده فی الحال» و «العارف همّه ما یأمله و الزاهد همّه ما یأکله» و سخنان(همان، ص 85) معروف کرخی (درگذشته 201) دیده میشود. شهید مطهری میگوید: «از کلماتی که از سری سقطی متوفا در 243 هجری نقل شده است، معلوم میشود که در قرن سوم هجری این اصطلاح شایع و رایج بوده است. ولی در کتاب اللمع ابونصر سرّاج طوسی، که از متون معتبر عرفان و تصوف است، جملهای از صوفیان ثوری نقل میکند که میرساند در حدود نیمه اول قرن دوم این اصطلاح پیدا شده بود. (اللمع، ص 427)».( علوم اسلامی، ص 111.)

این اصطلاحات در گذر زمان تطوراتی داشتهاند؛ گاه تصوف تنها بر بخش عملی عرفان و عرفان عملی(فناری، مصباح الانس، ص 6 چاپ سنگی) و عرفان بر بخش نظری اطلاق میشد. در عصر کنونی، عرفان به طور مطلق بر همه میراث صوفیه اطلاق میگردد.

یکی از بهترین تعریف‌ها برای عرفان، تعریف ملاعبدالرزاق کاشانی (م ۷۳۵ ه‍. ق) است. وی در اصطلاحات الصوفیه می‌گوید:

العارف من اشهده الله ذاته وصفاته وأسمائه وأفعاله، فالمعرفه حال تحدث من شهودٍ؛ عارف کسی است که خداوند، ذات، صفات، اسما و افعال خود را به وی نشان داده است. بنابراین معرفت (و عرفان) حالی است که از پی شهود برمی‌آید.

ویژگی مهم این تعریف آن است که به سنخ معرفت عرفانی و روش آن اشاره کرده است. چرا که معارف عرفانی ـ برخلاف دیگر دانش‌های ذهنی و فکری ـ از سنخ علوم حضوری بوده و به روش کشف و شهود به‌دست می‌آید.

بنابراین، عرفان؛ معرفت و آگاهی شهودی از ذات، اسما، صفات و افعال خداوند در حد توان بشر می‌باشد.

منابع :

·      امینی نژاد علی، آموزش پودمانی مبانی عرفان اسلامی، صص ۲۲ تا ۳۲