عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «منازل عرفانی» ثبت شده است

رابطه عرفان نظری و عملی، دوسویه است و این دو تأثیر و تأثراتی متقابل دارند. عرفان نظری، محصول و نتیجه عرفان عملی و طریقت است؛ زیرا حقیقت که بنیاد اصلی عرفان نظری است، نتیجه "طریقت" و سیر و سلوک عملی و تجربه های عارفانه است. منبع اصلی معرفتی عرفان نظری، "شهود" است که حاصل سلوک در طریق عرفانی و رسیدن به مقامات نهایی سلوکی است. بدین صورت که عارفان مجاهد به مدد عشق و ریاضت و با طی مراحل سیر و سلوک و تدرّج در مدارج و منازل عرفانی و رسیدن به مقام فنا یا بقای بعد از فنا، به کشف حقّ الیقینی باطنی ترین ساحت‌های هستی، یعنی "صقع ربوبی" بار می‌یابند و از این طریق، حقایق عالم را به طور حقّانی و بالحق شهود می‌کنند. این سالکان واصل، در بازگشت از این سفر معرفتی، ره آوردهایی معرفتی با خود به ارمغان می‌آورند که پس از ترجمه و تعبیر از آن‌ها، سرمایه‌هایی معرفتی پدید می‌آید که اگر در قالب یک دستگاه معرفتی منسجم درآیند، "علم عرفان نظری" شکل می گیرد. راه و مسیری که تا دست یابی به مقام فنا و شهود پیموده می‌شود، و بیان نتایج شهودات حاصل از طی این مسیر، همان عرفان نظری است.

از سوی دیگر، به طور متقابل، عرفان نظری نیز در عرفان عملی مؤثر خواهد بود. از آن جا که در عرفان نظری، حقایق هستی و چینش عوالم مختلف، از کلی‌ترین و بالاترین منظر ممکن و در قالب یک نظام هستی شناختی تبیین و تحلیل شده است، آگاهی سالک از این مراتب و حقایق، و نیز روابط و ویژگی‌های آن‌ها می‌تواند به او در اموری مانند: فهم بهتر حالات خود در مراحل سلوکی و تعیین سنخ جایگاه شهودات خود، و ... یاری رساند و بسان "نقشه راه" و نیز "میزان"، او را در مسیر سلوک و تعیین یا تصحیح ایستار سلوکی خود راهنمایی کند تا با بصیرت بیشتری به سلوک و تعیین یا تصحیح ایستار سلوکی خود راهنمایی کند تا با بصیرت بیشتری به سلوک بپردازد؛ به عنوان نمونه، در برخی مراحل میانی سلوک، مواهب و عطایایی عاید سالک می‌گردد که اگر او از هدف نهایی سلوک آگاه بوده و شهودات خود را با علم عرفان نظری محل بزند، چنین مواهبی باعث بروز برخی توهّم‌ها و آفات در او نشده و رهزن سلوک او و سبب توقفش در مرحله خاصّی نمی‌‎گردد و او می‌تواند به نحو بهتری مسیر دشوار و پرخطر سلوک را بپیماید. از همین رو، صدر الدین قونوی (م 672ق) در مقدمه مفتاح الغیب، هدف خود از نگارش این کتاب را یاری رساندن به "خلاص خواصّ) می‌داند که هنوز در میانه راه سلوک هستند و به نهایت راه خود نرسیده‌اند.

واعلم إنّ هذا الکتاب لم یوضع لکافّة الناس وعامّتهم ، بل و لا للخاصّة، ولکن لقوم هم من خلاصة الخاصّة، ینتفعون به فی أثناء سلوکهم، قبل التحقّق بغایاتهم ، و یتذکّرون بنکتة سرّ بدایاتهم فیکحلون و یکملون، و یشکرون و یستزیدون بما یستبصرون، فیزدادون؛ (مفتاح الغیب، ص ۳۴) و بدان که این کتاب برای همه مردم و عموم آن‌ها و بلکه حتّی برای خواص نگاشته نشده است، بلکه برای گروهی است که از خلاصه خواصّ هستند، که در اثنای سلوکشان قبل از رسیدن به نهایات خود از آن سود می‌برند. و به نکته سرّ بدایاتشان متذکّر می‌گردند و توتیای چشم ساخته و کامل می‌شوند، و شکر نهاده و بدانچه از آن بصیرت می‌جویند فزونی جسته و افزوده می‌گردند.

به همین سبب، عالمان ربّانی و مشایخ عرفانی و استادان سلوک – به ویژه پس از دوره سوم عرفان که شرح آن خواهد آمد – ریاضت علمی را بر ریاضت عملی مقدّم دانسته و فعالیت علمی دقیق و عمیق در فلسفه و حکمت الهی و به ویژه عرفان نظری را مقدمه بسیار مؤثری در آسان شدن و سرعت بسیار یافتن سلوک، و سبب جلوگیری از بسیاری از آفات و آسیب های این مسیر دشوار می‌دانند. در همین زمینه، حضرت امام رحمة الله چنین می‌نگارد:

من نیز چندان عقیده به علم فقط ندارم و علمی که ایمان نیاورد حجاب اکبر می‌دانم، ولی تا ورود در حجاب نباشد خرق آن نشود. علوم بذر مشاهدات است. گو که ممکن است گاهی بی حجاب اصطلاحات و علوم به مقاماتی رسید، ولی این از غیر طریق عادی و خلاف سنّت طبیعی است ، و نادر اتفاق می‌افتد؛ پس طریقه خداخواهی و خداجویی به آن است که انسان در ابتدای امر وقتش را (صرف) مذاکره حق کند، و علم بالله و اسماء و صفات آن ذات مقدس را از راه معمولی آن و خدمت مشایخ آن علم تحصیل کند؛ و پس از آن، به ریاضات علمی و عملی معارف را وارد قلب کند که البته نتیجه از آن حاصل خواهد شد. (شرح چهل حدیث، ص ۴۵۷؛ الموسوعه، ج ۴۶، ص ۵۰۵ – ۵۰۶)

منابع :

  • یزدان پناه - سید یدالله، فروغ معرفت، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، صص ۳۳ تا ۳۶

شقیق بلخی یا شقیق بن ابراهیم ابوعلی الازدی (۱۹۴هجری قمری) اهل بلخ و از مشاهیر مشایخ خراسان است.( سلمی، طبقات الصوفیه، ص ۶۳) از این رو، وی را باید یکی از بنیانگذاران مکتب تصوف در منطقه خراسان دانست. (پل نویا، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، ص ۱۸۲) وی شاگرد ابراهیم ادهم بوده و از او طریقت آموخت و استاد حاتم اصم (درگذشته ۲۳۷) است (سلمی، طبقات الصوفیه، ص ۶۳) و صاحب تصانیف در این رشته است.( هجویری، کشف المحجوب، ص ۱۳۸) سلمی در وصف وی گوید که بر طریق توکل نیک مشی می‌کرد و در آن نیک سخن می‌گفت. (طبقات الصوفیه، ص ۶۳؛ ایضاً خواجه عبدالله انصاری، طبقات الصوفیه، ص ۷۳؛ ایضاً قشیری، الرساله القشیریه، ص ۵۳) ماسینیون در توضیح آن گوید: شقیق نخستین کسی است که تعریفی از مفهوم آرمانی توکل به عنوان یکی از احوال عرفانی به دست داده است.( پل نویا، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، ص ۱۸۲) خواجه عبدالله انصاری گوید: «با ابراهیم ادهم صحبت کرده از نظیران ویست در روزگار وی و بر وی زیادت بوده در زهد و فتوت.» (طبقات صوفیه، ص ۷۳) گویند در جوانی در این مسیر قدم نمی‌زد تا واقعه‌ای موجب بیداری او و روی آوردن به عرفان گشت. (بنگرید به قشیری، الرساله القشیریه، ص ۵۳و ص ۵۴) سلمی با آگاهی بسیاری که از میراث عرفا داشت، پی برد که نخستین کسی که مدارج عرفان عملی را به صورت سیر معنوی بیان نمود، شقیق بلخی است. وی گوید: «و اظنه اول من تکلّم فی علوم الاحوال بکورة خراسان». اخیراً پل نویا کتابی را از شقیق به نام آداب العبادات چاپ نموده است که در آن از چهار منزل عرفانی که به منزل محبت و عشق پایان می‌پذیرد، به صورت منازل پی در پی سخن گفته است که شقیق در مقدمه کتاب گوید: منازلی که اهل صدق در آنها به عبادت می‌پردازند چهار منزل است، اولین آنها زهد است، دومین خوف و سومین شوق به بهشت و چهارمین محبت به خدا.(پل نویا، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، ص ۱۸۴)

پل نویا می‌گوید: با ظهور شقیق ذهن صوفیانه گام دیگری برمی‌دارد و می‌کوشد تا مراحل اصلی این عروج به سوی خدا را با نشان دادن ارتباط و تدرّج آنها و موقعیت صوفی در درون هر یک از آنها مشخص کند.» (همان، ص ۱۸۴) در جای دیگر می‌گوید: «شقیق شاید نخستین صوفی‌ای باشد که در مرحله برشمردن احوال و مقامات متوقف نمی‌ماند، بلکه از آن فراتر می‌رود و بر توالی و تسلسل پویای آنها توجه می‌کند».( همان، ص ۱۹۵)

شهید مطهری گوید: «بنا بر نقل ریحانة الادب و غیره از کتاب کشف الغمة علی بن عیسی اربلی و از نور الابصار شبلنجی در راه مکه با امام هفتم حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) ملاقات داشته و از آن حضرت مقامات و کرامات نقل کرده است».( خدمات متقابل اسلام و ایران، ص ۶۴۶) در تاریخ وفات او اقوال گوناگونی است، گویا قول ذهبی درست است که گفت: وی از مجاهدان بوده و در جن کُولان در ناحیه ختلان (ناحیه‌ای در تاجیکستان) در سال ۱۹۴به شهادت رسید.( ذهبی، میزان الاعتدال، ج ۳، ص ۳۸۵؛ ایضاً جامی، نفحات الانس، ص ۴۷؛ بدوی، تاریخ التصوف الاسلامی، ص ۲۴۳به نقل از ابن اثیر در الکامل فی التاریخ)

از سخنان اوست: «توکل آن است که دل آرام گیرد به آنچه خدای تعالی وعده فرموده است». (جامی، نفحات الانس، ص ۴۷؛ سلمی، طبقات الصوفیه، ص ۶۴) و نیز گفته است: «علمت فی القرآن عشرین سنة حتی میّزت الدنیا من الآخرة فاصبته فی حرفین و هو قول الله تعالی و ما اوتیتم من شی فمتاع الحیاه الدنیا و زینتها و ما عند الله خیر و ابقی».(سلمی، طبقات الصوفیه، ص ۶۵)

منابع :

  • یزدان پناه-سید یدالله، سیری در تاریخ عرفان اسلامی، موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)