عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

شقیق بلخی یا شقیق بن ابراهیم ابوعلی الازدی (۱۹۴هجری قمری) اهل بلخ و از مشاهیر مشایخ خراسان است.( سلمی، طبقات الصوفیه، ص ۶۳) از این رو، وی را باید یکی از بنیانگذاران مکتب تصوف در منطقه خراسان دانست. (پل نویا، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، ص ۱۸۲) وی شاگرد ابراهیم ادهم بوده و از او طریقت آموخت و استاد حاتم اصم (درگذشته ۲۳۷) است (سلمی، طبقات الصوفیه، ص ۶۳) و صاحب تصانیف در این رشته است.( هجویری، کشف المحجوب، ص ۱۳۸) سلمی در وصف وی گوید که بر طریق توکل نیک مشی می‌کرد و در آن نیک سخن می‌گفت. (طبقات الصوفیه، ص ۶۳؛ ایضاً خواجه عبدالله انصاری، طبقات الصوفیه، ص ۷۳؛ ایضاً قشیری، الرساله القشیریه، ص ۵۳) ماسینیون در توضیح آن گوید: شقیق نخستین کسی است که تعریفی از مفهوم آرمانی توکل به عنوان یکی از احوال عرفانی به دست داده است.( پل نویا، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، ص ۱۸۲) خواجه عبدالله انصاری گوید: «با ابراهیم ادهم صحبت کرده از نظیران ویست در روزگار وی و بر وی زیادت بوده در زهد و فتوت.» (طبقات صوفیه، ص ۷۳) گویند در جوانی در این مسیر قدم نمی‌زد تا واقعه‌ای موجب بیداری او و روی آوردن به عرفان گشت. (بنگرید به قشیری، الرساله القشیریه، ص ۵۳و ص ۵۴) سلمی با آگاهی بسیاری که از میراث عرفا داشت، پی برد که نخستین کسی که مدارج عرفان عملی را به صورت سیر معنوی بیان نمود، شقیق بلخی است. وی گوید: «و اظنه اول من تکلّم فی علوم الاحوال بکورة خراسان». اخیراً پل نویا کتابی را از شقیق به نام آداب العبادات چاپ نموده است که در آن از چهار منزل عرفانی که به منزل محبت و عشق پایان می‌پذیرد، به صورت منازل پی در پی سخن گفته است که شقیق در مقدمه کتاب گوید: منازلی که اهل صدق در آنها به عبادت می‌پردازند چهار منزل است، اولین آنها زهد است، دومین خوف و سومین شوق به بهشت و چهارمین محبت به خدا.(پل نویا، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، ص ۱۸۴)

پل نویا می‌گوید: با ظهور شقیق ذهن صوفیانه گام دیگری برمی‌دارد و می‌کوشد تا مراحل اصلی این عروج به سوی خدا را با نشان دادن ارتباط و تدرّج آنها و موقعیت صوفی در درون هر یک از آنها مشخص کند.» (همان، ص ۱۸۴) در جای دیگر می‌گوید: «شقیق شاید نخستین صوفی‌ای باشد که در مرحله برشمردن احوال و مقامات متوقف نمی‌ماند، بلکه از آن فراتر می‌رود و بر توالی و تسلسل پویای آنها توجه می‌کند».( همان، ص ۱۹۵)

شهید مطهری گوید: «بنا بر نقل ریحانة الادب و غیره از کتاب کشف الغمة علی بن عیسی اربلی و از نور الابصار شبلنجی در راه مکه با امام هفتم حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) ملاقات داشته و از آن حضرت مقامات و کرامات نقل کرده است».( خدمات متقابل اسلام و ایران، ص ۶۴۶) در تاریخ وفات او اقوال گوناگونی است، گویا قول ذهبی درست است که گفت: وی از مجاهدان بوده و در جن کُولان در ناحیه ختلان (ناحیه‌ای در تاجیکستان) در سال ۱۹۴به شهادت رسید.( ذهبی، میزان الاعتدال، ج ۳، ص ۳۸۵؛ ایضاً جامی، نفحات الانس، ص ۴۷؛ بدوی، تاریخ التصوف الاسلامی، ص ۲۴۳به نقل از ابن اثیر در الکامل فی التاریخ)

از سخنان اوست: «توکل آن است که دل آرام گیرد به آنچه خدای تعالی وعده فرموده است». (جامی، نفحات الانس، ص ۴۷؛ سلمی، طبقات الصوفیه، ص ۶۴) و نیز گفته است: «علمت فی القرآن عشرین سنة حتی میّزت الدنیا من الآخرة فاصبته فی حرفین و هو قول الله تعالی و ما اوتیتم من شی فمتاع الحیاه الدنیا و زینتها و ما عند الله خیر و ابقی».(سلمی، طبقات الصوفیه، ص ۶۵)

منابع :

  • یزدان پناه-سید یدالله، سیری در تاریخ عرفان اسلامی، موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)