پس از آغاز در سلوک، سالک اگرچه هنوز به عالم برزخ بار نیافته باشد، به تدریج حالاتی را تجربه میکند که به بعضی اشاره میکنیم:
1 - پیدایش شوق و عشق به الله. دربارۀ عشق در بحث مرکب سفر، به تفصیل مطالبی بیان شد.
2 - کمرغبتی یا بیرغبتی نسبت به دنیا. این بیرغبتی در حدّی است که گاه توسط استاد تعدیل میشود. دوستی میگفت: در اوائل سلوک مستأجر بودم و اصلاً به فکر تهیۀ منزل نبودم. استاد فرمود: فلانی! باید منزل تهیه کنی. گفتم: آقا! ما که در دنیا مسافر چندروزه هستیم، خانۀ مِلکی برای چه میخواهیم؟ خندیدند و فرمودند: این حالِ تو برای خودت خوبست، ولی زن و بچّه خانه میخواهند و باید تهیه کنی.
3 - احساس غربت و ناهمرنگی با مردم.
4 - احساس علاقۀ شدید به استاد سلوک.
5 - احساس و تجربۀ نخستین قبض و بسطهای سلوکی.
6 - حصول پارهای کشفهای صوری. سالک تا احاطۀ عالم برزخ را بر عالم مادّه احساس نکند، یا خود را در عالم برزخ نبیند، نمیتوان گفت از عالم مادّه گذشته و به عالم برزخ رسیده است، ولی پیدا شدن بعضی مکاشفات صوری متوقف بر رسیدن به عالم برزخ ـ به این معنا ـ نیست (رساله سیر و سلوک منسوب به بحرالعلوم، ص۶۶، پاورقی۴۳).
منابع :
- سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی)، آیتالله علی رضائی تهرانی، صص 458 تا 459