مهمترین سفر از اسفار اربعة سالک همین سفر است. سالکی که این سفر را به انجام رساند، گویا بار خویش را سالم به منزل رسانده است. اغلب سوزها و عشقها و گریههای سالکان راه خدا مربوط به این سفر است. در این سفر، سالک از غیر حق به سوی حق روی میآورد و از کثرت به سوی وحدت هجرت میکند. در این سفر تمام تلاش سالک برای ویران ساختن جَبل انیت و کوهپنداری هستی خویش است.
بُراق سیر سالک در این سفر توجه دائم و عمیق به حضرت حق است. در این سفر هرچه توجه و مراقبة سالک بیشتر باشد، سیر او سریعتر، عمیقتر و بیخطرتر است.
غالب منازلی که در کتب «منازل السائرین» ذکر میشود، مربوط به همین سفر است. از خصوصیات و اسفار دیگر کمتر اطلاعی در دست داریم. «آن را که خبر شد، خبری باز نیامد».
هر که را اسرار حق آموختند
مهر کردند و لبانش دوختند
سالک در این سفر نیازمند به «استاد عام» است. در اسفار بعدی با اینکه نیاز به «استاد خاص» باقی است، ولی سالک از استاد عام بینیاز است. تفصیل بیشتر در بحث «راهنمای سفر» گذشت.
احتمال خطر و استدراج در این سفر نسبت به سفرهای بعدی به مراتب بیشتر است. در این سفر است که سالک از مراتب طبع، نفس، قلب و روح گذشته و در مرتبة «سرّ» در ذات احدی فانی میگردد و به لقاءالله بار مییابد.
منابع :
- سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی)، آیتالله علی رضائی تهرانی، صص 506 تا 507