استاد میفرماید:
«قطع علایق مادّه بسیار دشوار است، بنابراین سالک اندک اندک باید رشتههای علقههای عالم کثرت را گسیخته و از عالم طبع سفر کند»(لب اللباب، ص۲۶ با اندکی تصرّف).
این همان است که ما از آن تعبیر به «تولد دوم» کردیم و در شمارهٔ پیشین توضیح دادیم.
سپس میفرماید:
«هنوز از خستگی راه نیاسوده، وارد عالم برزخ که کثرت انفسیه است، میگردد. در اینجا به خوبی مشاهده میکند که مادّه و کثرات خارجی در درون طبع او چه ذخائری به ودیعت نهاده بودند. اینها همان موجودات خیالیهی نفسانیه هستند که از برخورد و علاقه به کثرات خارجیه بوجود آمده و جزء آثار و ثمرات و موالید آن به حساب میآیند. این خیالات مانع از سفر او میشوند و آرامش او را میگیرند و چون سالک بخواهد ساعتی در ذکر خدا بیارمد، ناگهان چون سیل بر او هجوم آورده قصد هلاک او را میکنند. این کثرات انفسی قویتر از کثرات خارجی است و با عزلت و انزوا نمیتوان از آنها دوری جست، زیرا با آدمی قرین و همجوارند.
مسافر راه خدا به یاری نغمه قدسی و همّت از این دشمنان نمیهراسد و از عالم خیالات که او را برزخ مینامند، خارج میگردد، ولی سالک باید بسیار بیدار باشد که در زوایای خانه دل چیزی از این خیالات به جای نمانده باشد، زیرا دأب این موجودات خیالیه این است که در موقع بیرون کردن آنها، خود را در گوشه و زوایای پنهان دل مخفی میدارند، به طوری که سالک، فریب خورده گمان میکند از شرّ آنها خلاص شده و از بقایای عالم برزخ چیزی با خود همراه ندارد، ولی آن هنگام که مسافر بر چشمهی حیات راه یافته و میخواهد از چشمههای حکمت سیراب گردد، ناگهان بر او تاخته و با تیغ قهر وجفا، کارش را میسازند؛ لذا سالک باید آن قدر با مجاهده و ریاضت تحصیل آرامش خیال بنماید که موالید خیالیه او در ذهن او متحجّر شده و نتوانند قیام نموده و ذهن او را وقت توجّه به معبود مشوّش دارند» (لب اللباب، ص۲۷ و ۲۸ با اندکی تلخیص و تصرف).
منابع :
- سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی)، آیتالله علی رضائی تهرانی، صص 528 تا 530