عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

1 - مطالب استاد را در این بخش می‌توان چنین تلخیص کرد.

الف. سالک از آغاز سیر تا پایانش سه گونه عبادت دارد:

محبّی: یعنی عبادت بر اساس محبّت و با عنوان محبّ بودن خود.

محبوبی: یعنی عبادت بر اساس محبّت و فقط با عنوان محبوب بودن خدا.

احرار: یعنی عبادتی که در آن انگیزه و نیت رخت بسته و بر اساس «وحدت» شکل می‌گیرد.

شاید شعر مرحوم شیخ حسنعلی اصفهانی اشاره به همه یا برخی از این گونه‌ها باشد:

خوش آن‌که دلش ز ذکر پر نورشود

وز صولت ذکر نفس مقهور شود

اندیشهٔ کثرت از میان برخیزد

ذاکر همه ذکر و ذکر مذکور شود

عبادت احرار همان عبادت شاکرانه و استحقاقی است که در بحث راههای مشابه و انحرافی سفر به تفصیل پیرامون این‌گونه عبادت بحث خواهد شد.

ب. تا اراده و نیت از سالک منتفی نگردد، سالک مشرک است و به توحید نمی‌رسد.

ج. سالکی که نیت از او منتفی گشت، هرگز به دنبال کشف و شهود نیست، زیرا خواستی ندارد.

د. معنای «تَرکِ ترک» و «ارادهٔ عدم اراده» و «خواستنِ نخواستن» همان منتفی شدن نیت است.

ﻫ. منتفی شدن اراده و نیت و قطع طمع از عقبات راه و کریوه‌های سفر الی الله است.

ز. ترک اراده با اراده و قطع طمع با طمع، محال است، زیرا مصداق قاعده‌ی فلسفی «ما استلزم وجوده عدمه محال»؛ «چیزی که بودش نبودش را مستلزم باشد محال است»، می‌باشد.

ح. ترک اراده ذوق و حال می‌خواهد، نه فکر و قالو.

ط. ترک اراده لذّتی دارد که همهٔ لذّت‌های دنیا با آن برابری نمی‌کند.

ی. راه دست‌یابی به ترک اراده «احراق» است و احراق جز با تحقق به حال عجز و بی‌چارگی و درماندگی به دست نمی‌آید.

ک. در قرآن از طریقهٔ احراق استفاده شده است.

ل. طمع در وجود آدمی فطری است و با سرشت او گره خورده است.

ن. فنا در ذات احدیت بر اساس عبادت احرار پایه‌ریزی شده است.

2 - ظاهراً طریقه‌ی احراق از ابتکارات مرحوم قاضی است و یا لااقل نام آن از ابتکارات ایشان است. درست به یاد دارم که پس از چاپ کتاب استاد، این بحث استاد به عنوان مطلبی جدید و نوین نظر بسیاری از اشخاص آشنا با عرفان را جلب کرد و بعضاً برای توضیح بیشتر به خدمت استاد رسیدند.

3 - یکی از شاگردان استاد از ایشان پرسیده بود: آیا می‌توان در همهٔ مراحل سلوکی و گذر از آنها از راه احراق استفاده کرد؟

فرموده بودند: آری می‌توان، ولی زیر نظر استاد.

4 - ممکن است اشکال شود مگر خداوند نمی‌فرماید:

«وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ»(عنکبوت/۶۹)؛

«آنان که در راه ما مجاهده کنند، ما حتماً به راه‌های خویش هدایتشان می‌کنیم»

و نیز می‌فرماید:

«وَمَنْ یتَّقِ اللَّهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا»(طلاق/۲)؛

«هر کس تقوا پیشه کند، خدا برایش راه برون رفتی قرار می‌دهد».

پس چگونه ممکن است سالک راه‌رفته، به بیچارگی و عجز و درماندگی بیفتد، تا این عجز و درماندگی بخواهد مقدّمهٔ احراق قرار گیرد؟

پاسخ روشن است. خدا می‌فرماید ما راه برون‌رفت برای انسان پرهیزکار قرار می‌دهیم و چه راه برون‌رفتی بهتر، سریعتر و شیرین‌تر از احراق وجود دارد. به عبارت دیگر: گاه خدای متعال خود، کسی را به چه کنم چه کنم مبتلا می‌سازد که پس از آن نعمتی به او ارزانی دارد و گامش را در راه خود استوار سازد. در روایت است که خداوند گاه دعای بنده‌ی مؤمنش را دیر مستجاب می‌کند تا صدای او را بیشتر بشنود و به فرشتگانش خطاب می‌کند: من این صدا را دوست دارم.

5 - به وسیله‌ی احراق نه فقط ریشه‌ی طمع می‌سوزد که ریشه‌ی همه‌ی رذایل می‌سوزد، زیرا ریشه‌ی رذائل نفس است و احراق ریشه‌ی انیت و خودیت را از بین می‌برد.

به دیگر سخن به وسیلهٔ احراق، رذائل سالبه به انتفای موضوع می‌شود، یعنی دیگر موضوعی ندارد. پس طمع به عنوان نمونه است، اگرچه متعلقش «ترک طمع» باشد.

عارف سوخته مرحوم سید هاشم حدّاد در نامه‌ای چنین نوشته‌اند:

«التوحیدُ نورٌ یحرق جمیع سیئات الموحدین و الشرک نارٌ یحرق جمیع حسنات المشرکین»؛ 

«توحید نوری است که همه بدی‌های موحدان را می‌سوزاند و شرک و دوبینی آتشی است که همه‌ی خوبی‌های مشرکان را می‌سوزاند».



منابع : 

  • سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی)، آیت‌الله علی رضائی تهرانی، صص 535 تا 538