ممکن است کسی بگوید مگر نه این است که «الطرق الی الله بعدد انفاس الخلائق» «راهها به سوی خدا به تعداد نفْس انسانهاست» و مگر نه این است که «سُبُل الی الله» بسیار است، پس چرا راه به سوی خدا را راهی خاص و ویژه میدانید؟ چرا انحصارطلبید؟ امروزه بعضی موسیقی را راه به سوی قرب الله دانستهاند و برخی دم از عرفان هندی و سرخپوستی زدهاند. چه ایرادی دارد بگوییم: راهها به سوی خدا بسیار است، تا اولاً از انحصار بیدلیل رسته باشیم و ثانیاً از ترساندن مردم که دارای سلایق گوناگونی هستند، فاصله گرفته باشیم؟
پاسخ
پاسخ این پرسش به دو صورت اجمالی و تفصیلی ممکن است. در پاسخ تفصیلی باید به این مباحث پرداخت:
1 - معنای جمله «الطرق الی الله بعدد انفاس الخلائق» چیست؟
2 - آیا ما صراطهای مستقیم داریم و یا صراط مستقیم یکی بیش نیست و یا نمیتواند باشد؟
3 - چه ارتباطی میان سُبُل سلام یا سُبُل الهی با صراط مستقیم هست؟
4 - آیا آنچه مایة دینی ندارد، همانند موسیقی میتواند مقرّب آدمی به سوی خدا باشد؟
5 - چه مقدار سلیقههای گوناگون میتوانند در انتخاب مسیر آدمی به سوی حق نقش مثبت یا منفی داشته باشند؟
برخی از این مباحث در لابهلای بخشهایی از این نوشتار مورد بحث قرار گرفته است ( مانند بحث نقش سلایق دینی و مذهبی که در پیشگفتار گذشت و بحث صراط مستقیم که در بخش راه میانبُر سفر گذشت) و برخی خود نوشتاری مستقل میطلبد. آنچه میتوان اجمالاً در این مجال گفت این است که راهی به سوی پروردگار جز عمل به شریعت همراه با اخلاص کامل نیست. و اصول شرایع یکی است.
«إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الإسْلامُ»( آل عمران/۱۹)؛ «همانا دین در نظر پروردگار فقط اسلام است».
از سوی دیگر، همة انسانها دارای فطرت توحیدیاند و در همه شوق به ماورای طبیعت نهاده شده است. به دیگر سخن فطرت کمالجویی در همة آدمیان وجود دارد و لذا علاقه به کشف مجهولات غیبی در همة انسانها به گونههای مختلف دیده میشود و کارکرد اصلی دین نیز بیدار کردن و سپس هدایت این فطرت است، زیرا انسانها در تطبیق با مشکل روبهرو هستند. گروهی خطای در تطبیق دارند و راههای انحرافی را برمیگزینند، مثلاً موسیقی را راه به سوی الله میپندارند و یا از رندی سالکانه اباحیگری میفهمند و آن را مقرّب میشمارند و گروهی خطایشان در این حدّ است که راههای ناقص را به جای راه کامل میگزینند و به رشد لازم نمیرسند، مثلاً عبادت تاجرانه و یا زهد بردهگونه را به جای راه معرفت و عبودیت مطلقه میگیرند و از بهشتآفرین به بهشت اکتفا میکنند. خسران اینها از گروه نخست کمتر است، اما باز هم خسرانی عظیم و معاملهای پرضرر است.
راههای ناقص حتی ممکن است تا مسافتی با راه کامل در پارهای آثار، به ظاهر، هماهنگ باشد، ولی یقیناَ به سرمنزل مقصود منتهی نمیشود. کسی که تمام همّ و غمش تقویت نفس و دستیابی به پارهای تصرفات است، هرگز به الله نمیرسد و طعم شیرین فناء فی الله و بقاء بالله را نمیچشد، زیرا به فرمان حکیمانة «دَعْ نفسک و تعال»؛ «خود را بنه و بالا بیا»، عمل نکرده است. آنکه به دنبال کرامت است، از فهم حقیقت «کرامت انسانی» مهجور است و قهراً از دستیابی به صراط مستقیم بَسی دور است. او کجا میتواند از «هستی مجازی» خویش بگذرد و جز حق نخواهد و نبیند و نداند؟
منابع :
- سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی)، آیتالله علی رضائی تهرانی، صص 566 تا 568