ابن سینا در فرق عبادت عابدان و پرستش عارفان گوید:
«و العباده عند غیر العارف معاملهمّا کانه یعمل فی الدنیا لاجره یأخذها فی الآخرة هی الاجر و الثواب و عند العارف ریاضةمّا لهممه و قوی نفسه المتوهمه و المتخیلة لیجرّها بالتعوید عن جانب الغرور الی جناب الحقّ فتصیر مسالمة للسرّ الباطن حینما یستجلی الحق لاینازعه فیخلص السرّ الی الشروق الساطع و یصیر ذلک ملکة مستقرة کلما شاء السرّ اطلع الی نور الحق غیر مزاحم من الهمم بل مع تشییع منها له فیکون بکلیّته منخرطاً فی سلک القدس»(مقالات فلسفی، ج۲، ص 37)؛
«عبادت غیر عارف نوعی معامله است، گویی در دنیا مزدوری میکند که در آخرت مزد خویش را که همان اجر و ثوابهاست دریافت کند، اما عبادت عارف نوعی ریاضت است برای اراده و قوای وهمی و خیالی نفس تا در اثر عادت دادن بتواند آنها را از دار غرور منصرف سازد و به سوی حق متوجه گرداند تا اینکه این قوا همگام و هماهنگ با سرّ درون گردند و آنگاه که سرّ درون به سوی حق متوجه گشت، راه خلاف نگیرند و تدریجا این حالت ملکه گردد و در نتیجه شخص عارف با تمام وجود خود در سلک عالم قدس درآید».
ابن سینا در مورد عبادت عارفان میگوید:
«العارف یرید الحق الاول لا لشیء غیره و لایؤثر شیئاً علی عرفانه و تعبّده له فقط لانه مستحق للعباده و لانها نسبه شریفه الیه لا لرغبه او رهبه»(مقالات فلسفی، ج۲، ص 37)؛
«عارف حق را میخواهد، نه برای چیزی غیر حق و هیچ چیزی را بر معرفت حق ترجیح نمیدهد و عبادتش برای این است که حق را شایستة عبادت میداند و برای اینکه عبادت رابطهای فی حدّ ذاته شریف است، نه به خاطر میل و طمع در چیزی یا ترس از چیزی».
خواجه نصیر طوسی در شرح این بخش گوید:
«و اما عبادته فارتیاض لهممه التی هی مبادی ارادته و عزماته الشهوانیه و الغضبیّه و غیرهما و لقوی نفسه الخیالیه و الوهمیه لیجرّها جمیعاً عن المیل الی العالم الجسمانی و الاشتغال به الی العالم العقلی مشیعه ایاه عند توجهه الی ذلک العالم و لتصیر تلک القوی معوّده لذلک التشییع فلاتنازع العقل و لا تزاحم السرّ حاله المشاهده فیخلص العقل الی ذلک العالم و یکون جمیع ماتحته من الفروع و القوی منخرطة معه فی سلک التوجه الی ذلک الجانب»(مقالات فلسفی، ج۲، ص 37 و 371)؛
«و اما عبادت عارف پس ریاضتی است برای مبادی ارادهاش و ریاضتی است برای قوای شهویه و غضبیه و خیالیه و وهمیهاش که همه را از میل و مشغول شدن به عالم جسمانی باز دارد و به سمت عالم عقلی بکشاند، آنگاه که بخواهد به سوی آن عالم توجهی داشته باشد، در حدّی که همة این قوا عادت به همگامی و همراهی او پیدا کنند و هیچگاه مزاحم عقل و سرّ درونش در حالت مشاهده نگردند، بلکه با او متوجه عالم عقلی گردند».
منابع :
- سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی)، آیتالله علی رضائی تهرانی، صص 571 تا 573