این بخش از سخنان ابن سینا از طرف دیگران مورد اعجاب و رضایت قرار گرفته است و حقاً ابن سینا که یک فیلسوف مشّایی است(به نظر شهید مطهری ابن سینا در اواخر عمر تمایلات عرفانی پیدا کرده است) ، در این وادی گامهایی استوار برداشته است. در عین حال این سخنان خالی از نقد نیست.
برخی از نقدها بدین قرار است:
1 - منطقاً شایسته بود ابن سینا به جای تعریف زاهد، عابد و عارف به تعریف زهد و عبادت و عرفان میپرداخت. اگرچه مشتق و مبدا اشتقاق به نوعی با هم اتحاد دارند، ولی تعریف و یا تسمیة در حکم تعریف، منطقاً برای مبدا ذکر میشود.
2 - تعریف ابن سینا از زاهد و عابد و عارف ناقص است و همین نقص مایة خلط شده است. بهترین تعریفها تعریفی است که بر علل اربعه مشتمل باشد، به خصوص اگر ذکر علل، چهرة تعریف را دگرگون سازد. در تعریف ابن سینا به علت غایی که انگیزه است اشارهای نشده، در حالی که اگر اشاره میشد، معلوم میگردید که عرفان با زهد یا عبادت قابل جمع نیست. اگر عارف، زاهد و عابد را کسانی میداند که:
«المأخوذ عن رشده الی ضدّه»؛ «از رشد و تعالی خودشان بازمانده و به ضدّ آن مشغولند»، چگونه ممکن است خودْ زاهد یا عابد باشد و چگونه میتوان گفت:
«و قد یترکّب بعض هذه مع بعض»؛ «گاه بعضی از این عناوین (زاهد، عابد و عارف) با بعضی ترکیب و جمع میشود».
اگر گفته شود مراد ابن سینا فقط ترکیب شدن زاهد و عابد است، میگوییم خلاف ظاهر است و لذا شارحان هم چنین نفهمیدهاند.
اگر گفته شود واژة «قد» دلالت بر تقلیل دارد و مراد ابن سینا این است که زاهد و عابد بر اساس برخی تعریفات ـ مثلاً تعریف ناقص ـ با عارف قابل جمع است. میگوییم این اعتراف به نقد ماست که تعریف ناقص مایة خلط شده است.
اگر گفته شود مراد این است که بعضی اول زاهد میشوند و بعد عابد و بعد به عرفان رو میآورند، میگوییم:
اولاً خلاف ظاهر است و ثانیاً به این، ترکیب نمیگویند.
3 - به نظر میرسد در عبارت ابن سینا خلطی میان سالک و عارف صورت گرفته است. عارف یعنی کسی که به سرمنزل مقصود رسیده است و در حرم امن الهی آرمیده است و همة قوایش الهی گشته است. او به قرب نوافل و قرب فرائض رسیده است. از خود گسسته و به خدا پیوسته است.
«فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ» (قمر/۵۵)؛ «در قرارگاه صدق، نزد پادشاهی توانایند».
«فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ»( بقره/۳۸)؛ «برایشان بیمی نیست و غمگین نخواهند شد».
ولی سالک هنوز در راه است و به «مقصد سفر» نرسیده است. شیطان به او دسترسی دارد، زیرا هنوز مخلِص است و نه مخلَص. سایهنشین لام است و نه صدرنشین آن و دعای «رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا»(صحیفه سجادیه، دعای۴۵) در موردش هنوز به استجابت نرسیده است. این تفاوت اساسی در همة شئون این دو تأثیرگذار است و از آن جمله در عباداتشان. عبادت عارف استکمالی و مرتاضانه نیست که شاکرانه است(ر.ک: رسالة لب اللباب، ص۵۶). اگرچه عبادات سالک مرتاضانه است. عبادت سالک من الله است و نه بالله ولی عبادات عارف بالله است و باء، باء ملابست است و نه مصاحبت. امام صادق علیه السلام فرمود: «آنقدر در نماز «ایاک نعبد و ایاک نستعین» گفتم تا اینکه آن را از زبان گویندهاش شنیدم»(شیخ بهائی، مفتاح الفلاح، ص۲۹۳).
خوش آنکه دلش ز ذکر پر نور شود
وز صولت ذکر نفس مقهور شود
انـدیشة کثـرت از میـان بـرخیزد
ذاکر همه ذکر و ذکر مذکور شود( شعر از مرحوم شیخ حسنعلی اصفهانی است. ر.ک: نشان از بینشانها، ج۲، آغاز کتاب)
در بحث راه میانبر سفر به تفاوت میان عبادت عابدان و عارفان پرداختهایم. آری،
عابدان از گناه توبه کنند
عارفان از عبادت استغفار
4 - از آغاز عبارت ابن سینا که گفت «و قد یترکّب بعض هذه مع بعض» به دست میآید که میان زهد زاهد و عبادت عابد با زهد و عبادت در عرفان اشتراک معنوی است، ولی از پایان عبارات گذشته استفاده میشود که میانشان اشتراک لفظی است.
منابع :
- سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی)، آیتالله علی رضائی تهرانی، صص 576 تا 579