عارف کامل مرحوم میرزا جواد ملکی تبریزی در کتاب «المراقبات» که در موضوع خود بینظیر است، در بخش «مراقبات ماه رمضان» سخنی در همین موضوع دارد که بسیار قابل توجه است. ایشان پس از اینکه روزه را از جهت «مایصام عنه»؛ «آنچه مورد امساک قرار میگیرد» به سه قسم روزه عوام، خواص و خواص خواص تقسیم میکند، روزه را از جهت قصد آن به اقسامی تقسیم میکند(البته روشن است که روزه خصوصیتی ندارد و این تحلیل شامل هر عبادتی میشود) و میفرماید:
«روزهداران بر گونههایی هستند:
بعضی از روزة خود قصد صحیحی که از بطلان عملشان جلوگیری کند، ندارند و برای غیر خدا روزه گرفتهاند. مثلاً از ترس مردم یا برای جلب نفعی از آنان یا به علت عادتی که میان مسلمانان وجود دارد. بعضی در کنار این نیّات فاسد، مقداری هم ترس از عقاب الهی یا امید ثواب دارند.
بعضی فقط برای ترس از عقاب یا امید ثواب روزه میگیرند و اینکه کسانی فقط بهخاطر ثواب روزه بگیرند کماند و اکثریّت دفع عقاب را هم ملحوظ میدارند.
بعضی افزون بر اینها، نیّت تقرّب به خدا و رضایت او را در نظر دارند.
بعضی فقط به خاطر تقرّب و رضایت پروردگار روزه میگیرند.
گاه گفته میشود:
بهتر است که قصد بعضی کاملان فقط این باشد که خداوند چون شایستة عبادت است، پرستیده شود و قصد آنها از شائبه ترس و امید پیراسته باشد و حتی احتمال وصول به لقای او و تقرّب به او هم در آن نباشد. این گروه، عبادت را به خاطر میل به وصال خداوند ناقص به حساب میآورند. بلکه من دیدهام کسانی را که عبادت به خاطر میل به وصول را «عبادت نفس» و خودپرستی نامیدهاند.
نویسنده گوید:
من گمان نمیکنم که عمل هیچ پیامبر یا ولیّ یا فرشتهای از میل به وصول و شوق به قرب حق خالی باشد و اینکه در سخنان بعضی از اهل معرفت آمده است:
«عمل به قصد رسیدن به رضایت الهی و قرب و همجواریاش خودپرستی است»، افراط است.
البته میتوان گفت که اولیای الهی در بعضی حالات و تجلّیّات حالی دارند که بر اساس آن عبادتشان برای خداوند، فقط به خاطر این است که خدا شایستة عبادت است و بالکل از جنبة تقرّب به حق و رضایت حق غافلند، ولی به اعتقاد من این حال برای هیچ پیامبری دوام ندارد، چه رسد به غیر پیامبران و چه رسد به اینکه دوام این حال برای کسی واقع شده باشد. حتی از دیدگاه من عبادت به خاطر شایستگی معبود بر عبادت به خاطر شوق وصول به وصال محبوب (خداوند متعال) برتری ندارد و چرا چنین نباشد، با اینکه هیچ عبادتی برتر از عبادت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و امیرمؤمنان علیه السلام نیست و روایات و تاریخ میگوید که برخی عبادات آنها یا اکثر عباداتشان برای تحصیل رضایت خدا و دستیابی به قرب او بوده است.
بلکه جسارت میکنم و میگویم: ایرادی ندارد که گه گاه ترس از عقاب الهی در نیّت آنها دخالت داشته باشد و چگونه چنین نباشد با اینکه کسی که از غلبة خوف الهی و یاد جهنم غش میکند، محال یا مشکل مینماید که این ترس هیچگونه تأثیری در عمل او نداشته باشد.
گمان من بر این است که حالات پیامبران و اولیا حتی پیامبر ما صلواه الله علیه و آله الطاهرین گوناگون بوده است و سبب این گوناگونی اختلاف تجلیات الهی بر آنهاست و این اختلاف تجلیات ناشی از حکمت الهی و با هدف تربیت و ترفیع درجات آنها برای نزدیکتر ساختن آنها به خود است، زیرا خدا خود متولّی پرورش جان آنهاست تا به کمال برسند، چنانکه در برخی فقرات زیارتهای ایشان آمده است:
«سروران من! شما را دلهایی است که خدا خود به پرورشش با ترس و امید پرداخته است».
پس خدا گاه با اسماء جمالیه بر آنها تجلّی مینماید و در این حالت آنان با خداشان اُنس میگیرند، برآورده کردن آرزو را میطلبند و بلکه با تصرّف در مُلک الهی و به نفع دیگران، بر آنان منت مینهند و گاه با اسماء جلالیه بر آنها تجلّی میکند که در این حالت آنان به تضرّع و استغفار و زاری میپردازند و به مناجاتهایی که اکثر مضامینش استعاذه و استغفار است، روی میآورند و از خدا نجات از دوزخ را میطلبند. آری، اختلاف حالات انبیا چیزی نیست که بر شخص آگاه بر حیات و سیرة آنها مخفی باشد. دربارة حالات رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم چنین برای ما روایت شده که حضرتش گاه میفرمود:
ای عایشه! با من سخن بگو و گاهی هم فرا رسیدن زمان نماز را انتظار میکشید و تا وقت داخل میشد، میگفت: بلال! ما را با اذان گفتن خود راحت ساز و گاهی هم در هنگام نزول وحی رنگ از رخسارش میپرید و گاه در هنگام وزیدن بادهای شدید از نزول بلا میترسید.
همة اینها دلالت بر تفاوت حالات آن حضرت دارد و این، با اینکه همة عباداتش فقط برای شایستگی خدا برای عبادت باشد، نمیسازد.
البته بعید نیست که مقصود از شایستة عبادت بودن خداوند در زبان بزرگان معنایی باشد که با قصد قربت و قصد خوشنودی خدا قابل جمع باشد، زیرا قصد نزدیک شدن به محبوب همیشه به خاطر فرار از عقاب یا بهرهوری از نعمتها و عطایایش نیست و گاه به خاطر این است که او شایستة تقرب است و این یکی از معانی «عبادت به خاطر شایستگی عبادت» است، چنانکه سخن معروف امیرمؤمنان صلواه الله علیه بر آن اشعار دارد.
امام در این سخن، قصد عبادت به خاطر شایستگی را در برابر عبادت از ترس دوزخ و طمع در بهشت قرار داده است و نه در برابر قصد رسیدن به خشنودی و قرب الهی.
به هر حال، خدای بزرگ را میخوانیم که بر ما منّت نهد و توفیق قصد قربت و خشنودی خود را نصیبمان فرماید، به آن امید که کریمانه مقصود از قرب و نزدیکی به خود را به ما بفهماند و ما را موفق بدارد که امکان دستیابی به قربش را اجمالاً بپذیریم!
مگر نمیبینید گروهی از علمای بزرگ منکر تصوّر معنایی برای قرب پروردگارند و میگویند معنای قصد قربت، قصد فرمانبری از خداوند است و بیش از این مقدار، مخالف تنزیه و مقام شامخ الهی است. اینان در این عقیده در اشتباهند.
مطلب دیگر که باید اشتباه نشود، این است که نظریة بطلان عبادت به قصد ترس از عقاب یا طمع در بهشت، نظریهای است که از روی غفلت صادر شده است، اگرچه صاحبان این نظریه، برخی عالمان بزرگند. البته تعجبی هم ندارد که دانشمندان بزرگ گرفتار چنین غفلتهایی گردند، زیرا خداوند در گرفتار ساختن علما به این غفلتها، حکمتهایی را در نظر دارد.
و نیز باید بدانیم آنچه مولای ما سید بن طاووس قدس سره در کتاب اقبال فرموده، یعنی چه؟ سید فرموده: «هر کس خدا را فقط به خاطر دفع عقاب عبادت کند، از انسانهای لئیم و پست است». معنای این سخن این است که اگر کسی فقط به خاطر دفع عقاب عبادت کند به گونهای که اگر ترس عقاب نبود، خدا را عبادت نمیکرد، این شخص دارای صفات کریمانه و ارزشی نیست. مقصود سید این است که اگر کسی خدا را شایستة خدمت و طاعت نبیند، انسان پستی است و البته این سخنی است حق و این چنین شخصی لئیم و این چنین اعتقادی خاری در چشم اسلام و ایمان است.
گاهی انسانهای مخلص در مقام ریاضت و تربیت خود علاوه بر اینکه به جز محبوبشان به چیزی نمیپردازند، تلاش میکنند کارهای طاقتفرسا به جا آورند. مثلاً اگر دو کار همدرجه از نظر ثواب و ارزش در برابرشان قرار گیرد، آن را انتخاب میکنند که بر نفسشان سنگینتر است. اینان از مقرّبان درگاه الهیاند. این نوع عملکرد از امیرالمؤمنینعلیه السلام حکایت شده است»(المراقبات، صص۹۴ـ۹۸ (ترجمه از ماست)).
(پایان سخن مرحوم ملکی تبریزی).منابع :
- سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی)، آیتالله علی رضائی تهرانی، صص 583 تا 589