عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

شروط موردنظر خود را در ضمن شمارگانی بیان می‌کنیم که علاوه بر ترتّب منطقی مطالب، درکش آسانتر گردد:

1 - در علم اصول فقه احکام تکلیفی همانند واجب و حرام را به دو بخش تعبّدی و توصّلی تقسیم کرده‌اند. توصلی عملی است که در آن نیّت شرط نیست مانند تطهیر لباس. لباس نجس با شستن پاک می‌شود، اگرچه شویندة لباس نیت نداشته باشد، یعنی این کار را برای خدا نکند. تعبّدی عملی است که در آن نیت شرط است، مانند وضو و نماز. اگر انسان برای خنک شدن وضو بگیرد و برای ورزش کردن نماز بخواند، وضو نگرفته و نماز نخوانده است، زیرا عمل را برای خدا انجام نداده است.

2 - فقیهان نیّت را به «قصد قربت» تفسیر کرده‌اند و فقیهان متاخّر قصد قربت را به «قصد امتثال امر مولی» تفسیر کرده‌اند. بنابراین تفسیر، انجام عمل با نیت یعنی انجام عمل به قصد تحقق بخشیدن به فرمان مولی، اما برخی از فقها چون در پاره‌ای مباحث اصولی به مشکل برخورده‌اند، قصد قربت را شامل تفاسیری همچون قصد «محبوبیت برای مولی» یا «مطلوبیت برای مولی» دانسته‌اند(محمد رضا مظفر، اصول فقه، ج۱، ص۶۹. (مبحث تعبّدی و توصّلی)).

3 - شرط بودن نیت در اعمال عبادی از مسلّمات دین اسلام است. در قرآن مجید از سویی بر نفی ریا در اعمال تاکید فراوان شده است و از سوی دیگر بر اخلاص در عمل تاکید بسیار شده است و حتّی اعمالی که عقل‌پسند و مردم‌پسندند، فقط در صورتی عامل رشد معرفی شده‌اند که همراه با ایمان باشند، یعنی همراه با نیت باشند و برای خدا صورت پذیرند. قرآن می‌گوید:

«فَلا اقْتَحَمَ الْعَقَبَة * وَمَا أَدْرَاکَ مَا الْعَقَبَة * فَکُّ رَقَبَة * أَوْ إِطْعَامٌ فِی یَوْمٍ ذِی مَسْغَبَة * یَتِیمًا ذَا مَقْرَبَة * أَوْ مِسْکِینًا ذَا مَتْرَبَة * ثُمَّ کَانَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَتَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَة»(بلد/۱۱ـ۱۷)؛

«ولی نخواست از گردنه بالا رود و تو چه می‌دانی آن گردنة سخت چیست؟ بنده‌ای را آزاد کردن، یا در روز گرسنگی طعام دادن به یتیمی خویشاوند یا بی‌نوایی خاک‌نشین، علاوه بر این، از زمرة کسانی باشد که ایمان آورده و یکدیگر را به شکیبایی و مهربانی سفارش کرده‌اند».

می‌بینید که حتی غذا دادن به یتیم و بنده آزاد کردن، در صورت ایمان داشتن ارزشی اعلام شده است.

4 - نیت همچون خم رنگرزی و کارگاه نقاشی است و حتّی اعمال خنثی که عبادی نیستند با نیت تبدیل به عبادت می‌شوند. آب خوردن، خوابیدن، تفریح و ... اگر برای خدا صورت پذیرد اعمالی عبادی و دارای ثواب خواهند بود. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:

«لِکُلِّ امْرِئٍ مَا نَوَی»(تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۸۶)؛ «برای هر کس همان مقدار می‌ماند که نیت کرده است»

و به ابوذر فرمود:

«لیَکُن لک فی کلِّ شیءٍ نیَّة حتی فی النَّوم و الاکْل»(بحار الانوار، ج۷۴، ص۸۴)؛ «در هر کاری نیت داشته باش، حتی در خواب و خوراک».

بلکه باید دانست نیت آدمی خود بخشی از عمل اوست. در روایت از امام صادق علیه‌السلام آمده است که«النیّة هی العَمَل»(کافی، ج۲، ص۱۶. این مطلب را مرحوم شیخ حسین بحرانی در رسالة الطریق الی الله توضیح داده است)

حتی در روایات تاکید شده است که:

«نِیَّة الْمُؤْمِنِ خَیْرٌ مِنْ عَمَلِه»( الکافی، ج۲، ص۸۴. این مضمون با تعبیراتی مانند افضل من ...، ابلغ من ... هم آمده است)؛ «نیت مؤمن از عمل او بهتر و برتر است».

مرحوم علامه مجلسی در بحار الانوار بیش از ۱۰ تفسیر برای این روایت بیان کرده است.

5 - تفسیر نیّت به «قصد قربت» برگرفته از متن تعلیمات دینی است. حدیث قرب فرائض و قرب نوافل تصریح دارد که فلسفة اعمال عبادی «نزدیکی به خدا»ست، ولی تفسیر «قصد قربت» به «قصد امتثال امر» وجه خاصّی ندارد. عمل عبادی آن است که با حق نسبتی داشته باشد، چنانکه توضیح خواهیم داد، ولی اینکه این نسبت حتماً «قصد امتثال امر» باشد، ضروری نیست، بلکه دربارة بعضی از اهل عبادت نوعی توهین به حساب می‌آید. همان‌ها که خدا را چون شایستة پرستش است عبادت می‌کنند و نه چون فرمان داده و امر کرده است. اینان اگر خدا هیچ امری هم نمی‌داشت، لحظه‌ای از کرنش و پرستش او غفلت نمی‌ورزیدند.

6 - اکثر فقها میان «صحت عمل» و «قبول عمل» فرق قائل شده‌اند و می‌گویند هر عمل مورد قبول خداوند صحیح هم هست، ولی چه بسا عملی صحیح باشد، ولی مورد قبول پروردگار قرار نگیرد(برخی همانند آیت‌الله فاضل لنکرانی میان صحت و قبول تفاوت نمی‌بینند). کسی که نمازش را با قصد قربت می‌خواند، ولی حضور قلبش اندک است، چه بسا نمازش مورد قبول قرار نمی‌گیرد و به تعبیر روایت بر سرش می‌خورد و بالا نمی‌رود، ولی همین نماز مجزی و کافی است و احتیاج به اعاده و قضا ندارد.

7 - به نظر می‌رسد که باید گفت هر عمل صحیحی درصدی از قبول دارد. در روایت آمده که نماز به اندازة حضور قلب قبول می‌شود و بالا می‌رود؛ یعنی اگر در نماز یک درصد حضور بود، به همان اندازه مورد قبول است، بلکه باید گفت چه بسا عملی صحیح نباشد، ولی مورد قبول پروردگار مهربان قرار گیرد و این به دو صورت ممکن است:

الف. عملی صحیح نیست، مثلاً درصدی از ریا یا سمعه یا عُجب در آن است و خداوند وعید و تهدید فرموده که این‌گونه عمل را نپذیرد، ولی چون می‌دانیم خلف وعده بر حکیم محال است و خلف وعید محال نیست، بلکه گاه حَسَن هم هست، خداوند به این وعید و تهدید عمل نمی‌کند و به لطفش آن عمل را می‌پذیرد. قرآن می‌گوید:

«وَلَوْلا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَکَی مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ»( سوره نور/۲۱)؛

«اگر فضل و رحمت الهی بر شما نبود، حتی یک نفر هم به پاکی نمی‌گرایید».

ب. بنده دارای اعمالی باطل و ناقص است، بلکه دارای سیّئاتی است، ولی توبه‌ای راستین دست او را می‌گیرد و خداوند به او روی می‌کند به گونه‌ای که «بدی‌های او را تبدیل به خوبی‌ها» می‌نماید. مگر یکی از صفات الهی «مبدّل السیئات بالحسنات» نیست(عزیزی پرسید: اگر هیچ چیز در ظرف وجودش معدوم نمی‌شود و اگر الشیء لا ینقلب عما وقع علیه پس تبدیل سیئات به حسنات چگونه ممکن است؟ گفتم: وجه قبح یک عمل تعارض با رضایت الهی است وگرنه نکاح و سفاح در تکوین یکی است. اگر رضایت آمد، قبح عمل می‌رود و رنگ حُسن به خود می‌گیرد. محل تفصیل این بحث جای دیگر است.).

در پاره‌ای روایات آمده است که دارندگان مکارم اخلاقی همانند جود و گذشت همچون حاتم طائی به خاطر همین اخلاق ارزشی و بزرگشان، مشمول تخفیف عقاب الهی قرار می‌گیرند.

8 - فاعل علمی همانند انسان بدون هدف و انگیزه کار نمی‌کند. فلاسفه گفته‌اند: علت غایی، علّتِ علّیتِ علّتِ فاعلی است؛ یعنی ذات علت فاعلی برای اینکه بالفعل علّتِ تحقق فعل شود، باید هدفی را در نظر بگیرد و آن هدف انگیزة عمل او گردد. اگر مریض دارو می‌خورد، برای این است که در نظر دارد بهبود یابد و اگر دانشجو در کلاس حاضر می‌شود، چون در نظر دارد دانش بیاموزد و مدرک بگیرد. بهبودی و مدرک در حقیقت فاعل بالقوه را فاعل بالفعل کرده‌اند.

ممکن است یک کار از سوی فاعل‌های گوناگون با انگیزه‌های کاملاً متفاوت انجام شود، بدین جهت گفته‌اند:

کار پاکان را قیاس از خود مگیر

گرچه باشد در نوشتن شیر شیر

پیکرة عمل یکسان است، ولی روح عمل که از انگیزه و هدف نشأت می‌گیرد گاه بسیار متفاوت است. کسی نماز می‌خواند، نمازی که باید درباره‌اش گفت: «در نمازی یا که بازی می‌کنی» و دیگری نماز می‌خواند و حال خود را با رمز و کنایه چنین شرح می‌دهد:

در نمازم خم ابروی تو در یاد آمد

حالتی رفت که محراب به فریاد آمد(دیوان حافظ)

پیکرة عمل یکی است ولی جان آن دوتاست.

پس تفاوت اهداف، تفاوت انگیزه‌ها و نیّات را به دنبال دارد و هرچه هدف عالی‌تر باشد، انگیزه و نیّت هم راقی‌تر خواهد بود.

9 - اما تفاوت اهداف از کجا نشأت می‌گیرد؟ از علم و آگاهی به همراه اعتقاد. کسی که «او نبیند غیر اصطبل و علف» کجا و کسی که «برنتابد جز ره شاه نجف» کجا؟ أین الثری من الثریا؟ پس جهان‌بینی‌ها و نگرش‌ها اهداف آدمی را در کارهای زندگی تعیین می‌کند و با تعیین شدن اهداف، انگیزه‌ها و نیّت‌ها در مجاری خاص قرار می‌گیرد. آدمی می‌تواند در جهت رشد قرار گیرد تا آنجا که نه تنها از جمادی بمیرد و نامی شود و سپس از حیوان سر زند، بلکه از ملک پرّان شود و آنچه اندر وهم ناید آن شود. چنین کسی انگیزه‌ها و نیّاتی ارزشی دارد و همین انسان می‌تواند در جهت سقوط آن‌قدر پیش رود که قلبش از سنگ خارا سخت‌تر و از حیوان گمراه‌تر شود. ‌چنین انسانی انگیزه‌ها و نیاتی غیر ارزشی و بلکه ضدّ ارزشی دارد و از آنجا که سنت الهی بر امداد هر دو گروه است، هر دو مشمول عطای پروردگار می‌گردند.

«کُلا نُمِدُّ هَؤُلاءِ وَهَؤُلاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا»(اسراء/۲۰)؛

«هر دو دسته، اینان و آنان (دنیاخواهان و آخرت‌طلبان) را از عطای پروردگارت مدد می‌بخشیم و عطای پروردگارت از کسی منع نشده است».

10 - سرّ تاکید فراوان دین بر اینکه عمل باید بر اساس علم و هدایت باشد، اهمیت بحث نیت و انگیزه است، تا آنجا که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به علی علیه السلام فرمود:

«نومُ العالمِ خیرٌ من عبادةِ العابد الجاهل»(مکارم الاخلاق، ص۴۴۱؛ نیز، ر.ک: فقیه، ج۴، ص۳۶۵)؛ «خواب عالم از عبادت جاهل بهتر است» و علت در این است که:

«الْعَامِلُ عَلَی غَیْرِ بَصِیرَة کَالسَّائِرِ عَلَی غَیْرِ الطَّرِیقِ لَا یَزِیدُهُ سُرْعَة السَّیْرِ إِلَّا بُعْداً»(کافی، ج۱، ص۴۳)؛

«عمل‌کننده بدون بینش همانند رونده در غیر مسیر صحیح است و از خدا دائماً دور می‌شود».

11 - نکتة گفتنی دیگر این است که غیر از جهان‌بینی و نگرش که در نیّات همة افراد نقش دارد، برای سالکان و عارفان امر دیگری هم نقش اساسی در اختلاف نیاتشان دارد و آن عبارتست از مقام و حال آنها. سالکان و عارفان را حالاتی و مقاماتی است که بعضاً عجیب هم می‌نماید و این حالات و مقامات، اقتضائات خاصّ خویش را دارد.

مثلاً سالک در برخی مقامات از دعا کردن باز می‌ماند و نمی‌تواند دعا کند.

می‌شناسم من گروهی ز اولیا

که دهانشان بسته باشد از دعا

البته این حالی است گذرا، ولی در سالکان راه خدا دیده شده است(جای دیگر این بحث را بسط داده‌ام).

12 - نیت لفظ نیست که بر زبان جاری گردد(بعضی فقها مانند امام خمینی تلفظ به نیت را در نماز جایز نمی‌دانند. به تحریر الوسیله رجوع شود) و حتّی تصوّر نیست که بر ذهن خطور داده شود، بلکه نیت همان انگیزة درونی است که از جان برمی‌خیزد و لذا کیفیت نیّت سالک و عارف می‌تواند بیانگر حال و مقام او باشد. پس هرچه سالک بخواهد نیتش عالی‌تر باشد، باید بکوشد و بجوشد و در پیمودن راه پایفشاری کند تا مقامش ارتقا بیابد.

مثلاً عبادت سالک در مقام تسلیم با نیّت تسلیم و عبادت سالک در مقام رضا با نیت رضا و عبادت انسان کامل با نیت شکر یا استحقاق است، اما عارف گاه در حال فنا و گاه در حال بقاست. در حال فنا نیّتی ندارد، زیرا خودی ندارد و درحال بقا نیت عارف بستگی به اسمی دارد که او در تحت تجلّی آن اسم است.

توضیح مطلب این است که عارف پس از رسیدن به مقام بقاء بالله تحت تجلیّات اسمائی حق قرار می‌گیرد و متناسب با این تجلیّات حالاتش فرق می‌کند و متناسب با این حالات نیّاتش در اعمالش تفاوت می‌پذیرد و این همان است که عارف بزرگوار، مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی بر او اصرار ورزید. البته آن مرحوم از حال خود حکایت می‌کرد و بنده از حالات عارفان خبر می‌دهم. آری،

«احبّ الصالحین و لستُ منهم»؛

«با اینکه خود از صالحان نیستم، آنان را دوست دارم».

13 - پس انسان‌ها دو گونه‌اند: سالک و غیر سالک و نیّتشان متفاوت است. نیت در غیر سالک چنین نقش می‌گیرد:

جهان‌بینی =«ایدئولوژی و اعتقاد» = نیّت

و در سالک چنین:

جهان‌بینی =«ایدئولوژی و اعتقاد» = «درجة سلوکی» = نیّت

ارتقای جهان‌بینی و استحکام اعتقاد و بلندای درجة سلوکی در ارتقای نیّت نقش دارد»( در روایات است که گاه در حضور ائمة اطهار علیهم‌السلام: از عبادت کسی تمجید می‌شد، بلافاصله می‌فرمودند: ببینید عقلش چطور است؟ در روایات و داستان‌ها آمده است که موجودی سماوی (همانند فرشته) در آسمان پرواز می‌کرد، چشمش به عابدی افتاد که در جزیره‌ای به تنهایی به عبادت مشغول است، از عبادتش خوشش آمد و از مقام او از پروردگار پرسید. اجازه یافت مدتی با او به سر ببرد تا خود به مقام او واقف گردد. فرود آمد. پس از مدتی هم‌جواری روزی عابد گفت خدای ما بسیار خوب است، ولی اگر خَری می‌داشت که این علف‌های جزیره را که زیاد رشد کرده، می‌خورد بسیار بهتر بود. من از خدا خواسته‌ام که خرش را بفرستد تا این علف‌ها را بخورد. فرشته به خوبی فهمید که مقام عابد در چه حدّ است!).

14 - در عبادات اخلاص شرط است. قرآن می‌گوید:

«وَمَا أُمِرُوا إِلا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ»(بیّنه/۵)؛

«بندگان خدا به چیزی جز عبادت الله همراه با اخلاص فرمان داده نشده‌اند».

اخلاص یعنی پاک ساختن و پیراستن. عمل باید فقط برای خدا باشد و پیرایة دیگری با آن نباشد. دقّت فقها و عرفا در این است که عمل خالص چه عملی است؟ عمل با چه نیّتی خالص است و بدون آن خالص نیست؟ مثلاً فقهایی که می‌گفتند نیّت اگر بدین گونه باشد که عمل در برابر مزد اخروی قرار گیرد، باطل است، مرادشان این بوده که این‌گونه عمل پیراسته نیست و اخلاص ندارد و به این دلیل باطل است و آنان که چنین نیتی را مبطل نمی‌دانند، مقصودشان این است که این نیت با اخلاص [فقط برای خدا بودن] منافات ندارد.

15 - به نظر می‌رسد اخلاص مانند همة فضائل دیگر اخلاقی و عرفانی و نفسانی امری است مشکّک و دارای درجات است. اگر بحثی هست باید در این باشد که حداقلِ اخلاصِ مصححِ عمل عبادی چیست؟ به نظر می‌رسد حداقل اخلاص آن است که بتوان به گونه‌ای انگیزة شخص عامل را به خدا گره زد، مثلاً کسی که برای فرار از آتش دوزخ و یا به خاطر طمع در نعمت‌های بهشتی، عبادت می‌کند، اگر مورد پرسش واقع شود که آتش دوزخ یا نعمت بهشتی را چه کسی آفریده، بی‌شک می‌گوید خدا و اگر پرسیده شود چه کسی انسان عبادتگر را به بهشت و انسان مستکبر را که تن به عبادت نمی‌دهد به دوزخ می‌برد؟ می‌گوید خدا. عقل و وجدان می‌گوید: چنین عبادتی را نمی‌توان باطل انگاشت، چه اینکه بی‌شک نمی‌توان آن را کامل به شمار آورد. البته میان صحت و قبول یک عمل و کمال آن تفاوت است. در صحت عمل عبادی انتساب و ارتباط آن با خداوند شرط است.

در روایات آمده که گاه خداوند حاجت مؤمنی را دیر برآورده می‌سازد، مثلاً مریضی را دیر شفا می‌بخشد و به فرشتگان می‌فرماید می‌خواهم مناجات و صدای بنده‌ام را بشنوم. چنین بنده‌ای جز برای برآورده شدن حاجتش که اکثراً هم دنیایی است، خدا را نمی‌خواند و این خواندن، مطلوب نظر خداوند و محبوب درگاه او است.

و اما حداکثر اخلاص همان است که مولی الموالی امیر‌مؤمنان علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام فرمود:

«وَ کَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْیُ الصِّفَاتِ عَنْهُ»(نهج‌البلاغه، خطبه۱)؛

«کمال اخلاص نفی صفات از خداوند است».

به راستی که این سخن مولا معجزه‌ای گفتاری است که از صدها اعجاز رفتاری برتر است. دربارة این سخن متعالی فیلسوفان، متکلمان و عارفان هزاران ساعت فکر کرده‌اند و صدها صفحه نوشته‌اند و هنوز معترفند:

نکته‌ها چون تیغ پولاد است تیز

چون سپر نبود تو را واپس گریز

تفصیل مطلب را در حدّ فهم قاصرم در جای دیگر نوشته‌ام و اجمالش این است که ذات حق تعالی آن قدر عظمت و بساطت دارد که هیچ وصفی را با حفظ حدود وصفیّت در آن راهی نیست و بدون حفظ حدود عین ذات است و دیگر وصف نیست. نتیجة این سخن این است که حتّی اوصاف الهی را در مقام غیب الغیوبی ذات راهی نیست و اسماء و صفات الهی مادون مرتبة ذاتند.

به قول عطّار:

دائـماً او پـادشاه مطلـق است

در کمال عـزّ خود مستغرق است

او به سرناید زخود آنجا که اوست

کی رسد عقل وجود آنجا که اوست

برای تفصیل بیشتر به کتب قوم مراجعه شود(بهترین کتاب در این زمینه مکاتبات علمین است که با نام توحید علمی و عینی توسط استاد چاپ شده است). حداکثر اخلاص فقط برای انسان‌های مخلَص (به فتح لام) و صالح یعنی واصلین به مقام صُلوح حاصل می‌شود(لبّ اللباب، ص۸۰).

16 - نقطة مقابل و ضدّ اخلاص ریا است. ریا را دو گونه می‌توان در نظر گرفت:

الف. عمل فقط برای غیر خدا

ب. عمل برای خدا و غیر خدا

در هر دو صورت عمل باطل است و اعاده و قضا احتیاج دارد، اگرچه صورت دوم از صورت اوّل بهتر است(خطیبی شوخ طبع در اصفهان در حضور جمعیت بسیاری چنین گفت:

مردم! امروز می‌خواهم شما را به چیزی دعوت کنم که هیچ پیامبر یا امامی به آن دعوت نکرده است. امروز می‌خواهم شما را به شرک دعوت کنم. ای مسلمانان! بیایید در اعمال خود مشرک گردید! حاضرین جوشیدند و خروشیدند که این دیگر چگونه خطابه و وعظی است؟!

خطیب گفت: من در اعمال شما نگریستم، دیدم شما کارهایتان کاملاً برای غیر خداست، دعوت من از شما این است که منصف باشید و لااقل درصدی هم خدا را شریک سازید و به این معنا مشرک شوید!).

به هر حال، در روایات آمده که خداوند فرموده است:

«انا خیر الشریکین»؛ «من شریک خوبی هستم».

هر کس عملی را برای من و دیگری به جا آورد، من سهم خود را به آن دیگری می‌بخشم تا همة جزایش را از او بگیرد.

البته قبلاً هم اشاره کردیم که خداوند وعیدِ به عدم پذیرش عمل ریایی کرده است و وعید الهی (ترساندن) قابل تخلّف هست، یعنی ممکن است خداوند عمل ریایی و ناقص کسی را با فضلش بپذیرد.

17 - اخلاص در عمل ثمرات شیرین فراوانی به دنبال دارد که به بعضی اشاره می‌شود.

الف. خلوص ذات. مخلِص است که مخلَص می‌شود، آن هم نه هر مخلِصی بلکه مخلِصی که بر اخلاص در عمل پای بفشارد. مخلَص یعنی انسان کامل. در بحث زاد و توشة سفر به این بحث پرداختیم.

ب. تضمین سعادت با فرو آمدن مصلحت آدمی از جانب حق. فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمود:

«مَنْ أَصْعَدَ إِلَی اللَّهِ خَالِصَ عِبَادَتِهِ أَهْبَطَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ أَفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ»(بحارالانوار، ج۶۷، ص۲۴۹)؛

«هر کس به سوی خدا عمل خالص بالا بفرستد، خداوند تعالی به سوی او برترین مصلحتش را فرو می‌فرستد». خوشا به حالشان.

ج. جوشش حکمت از قلب و دل بر زبان: رسول اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:

«مَا أَخْلَصَ عَبْدٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً إِلَّا جَرَتْ یَنَابِیعُ الْحِکْمَة مِنْ قَلْبِهِ عَلَی لِسَانِهِ»(بحارالانوار، ج۶۷، صص۲۴۲. پیرامون اسناد و توضیح این حدیث: ر.ک: آغاز رسالة سیر و سلوک منسوب به بحرالعلوم با تصحیح استاد) ؛

«هر کس ۴۰ شبانه‌روز به پیشگاه الهی عمل خالص آورد، چشمه‌های حکمت از دلش بر زبانش جاری گردد».

18 - گفتیم که نیات در اعمال مطلقاً و در عبادات به خصوص، متفاوت است. حال این سؤال مطرح است که: نیات گوناگون چه نام دارند؟

پاسخ این است که این اقسام در ارتباط با نیت به نظر می‌رسد:

جبرانی، استکمالی، امتثالی، اعتصامی، شکوایی، خوفی، رجایی، حبّی، قربی، تعظیمی، حیایی، تسلیمی، رضایی، شوقی، وَجدی، ذکری، استعاذه‌ای، هیمانی، شکری، استحقاقی، استغفاری، انقطاعی[تَبَتُّلی]، تمرینی و ... .

البته تعداد استقرایی است و نه انحصاری و نیز برخی این درجات می‌توانند دارای نام‌هایی دیگر هم باشند، مثلاً نیت استحقاقی تبتلی هم نامیده می‌شود.

توضیح مطلب این است که با مراجعه به آیات و روایات و ادعیه و حکم عقل به دست می‌آید که نمی‌توان نیّت عبادت را در یک امر منحصر کرد، مثلاً ببینید مناجات نوعی عبادت است، بلکه بهترین انواع عبادت است. از امام سجاد علیه‌السلام ۱۵ مناجات به دست ما رسیده که مناجات‌های خمسة عشر یعنی پانزده‌گانه نامیده می‌شود و هر مناجات اسمی به این شرح دارد:

۱. تائبین ۲. شاکین ۳. خائفین ۴. راجین ۵. راغبین ۶. شاکرین۷. مطیعین ۸. مریدین ۹. محبّین ۱۰. متوسّلین ۱۱.مفتقرین ۱۲. عارفین ۱۳. ذاکرین ۱۴. معتصمین۱۵. زاهدین.

مناجات شاکین یعنی مناجات کسانی که با انگیزة شکوی و درد دل در محضر حضرت حق زبان به نجوا می‌گشایند و خدا را می‌خوانند. مناجات متوسلین یعنی مناجات کسانی که با انگیزة توسل به حضرت حقّ به نجوا با او می‌نشینند و او را می‌خوانند و همچنین در سایر مناجات‌ها.

مؤید دیگر:

استغفار نوعی عبادت است. خداوند به پیامبرش دستور می‌دهد:

«فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ ...»(نصر/۳)؛ «خدا را با ثنایش تقدیس و تنزیه کن و از او طلب بخشش نما» همین استغفار که نوعی عبادت است، انواعی دارد که در دعای پس از نماز زیارت امام علی بن موسی الرضا علیه‌السلام وارد شده است:

۱. استغفار حیا ۲. استغفار رجا ۳. استغفار انابه ۴. استغفار رغبت ۵. استغفار رهبت ۶. استغفار طاعت ۷. استغفار ایمان ۸. استغفار اقرار ۹. استغفار اخلاص ۱۰. استغفار تقوی ۱۱. استغفار توکّل ۱۲. استغفار ذلّت ۱۳. استغفار عاملٍ لک هاربٍ منک الیک.

استغفار ذلّت یعنی طلب بخشش کسی که انگیزه‌اش از استغفار اظهار ذلّت است و خواری و پستی او را به استغفار کشانده است. استغفار اقرار یعنی طلب بخشش کسی که انگیزه‌اش از استغفار، اعتراف به گناه، خطا و ناتوانی خویش است و همین‌طور در سایر اقسام.

مؤید دیگر:

روایاتی که می‌گفت برخی عبادتِ رغبتی دارند و بعضی رهبتی و گروهی شکری یا استحقاقی یا عبادت احرار، دال بر تنوّع اقسام نیّت است.

مؤیّد دیگر روایتی که می‌گوید: «اعْبُدِ اللَّهَ کَأَنَّکَ تَرَاهُ فَإِنْ لَمْ تَکُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ یَرَاکَ»(بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۰۴.)؛

«خدا را چنان عبادت کن که گویا می‌بینی‌اش که اگر تو او را نمی‌بینی، او تو را می‌بیند».

19 - درجات نیّات مذکور و چینش منطقی آن کدام است؟

پاسخ بسیار مشکل است و سرّ مشکل بودنش نکات زیر است:

الف. پاره‌ای از نیّات در مرحلة خاصی قرار نمی‌گیرد، بلکه در همة مراحل سلوک و درجات نیّت حضور دارد. مثلاً نیت استکمال یا قربت یا امتثال یا ذکر یا شوق یا حبّ در همه یا اکثر درجات حضور دارد و تخصیصش به درجة خاص بر فرض امکان کار آسانی نیست. نمی‌توان به سادگی تعیین کرد که مثلاً سلطان تجلّی حالت ذکر یا شوق کی و کجاست؟

ب. بعضی از نیات دارای دو یا چند تفسیر است که با این تفاسیر مختلف جایگاهش تغییر می‌کند، مثلاً عبادت قربی اگر مراد تقرّبی (مفعول لاجله تحصیلی) باشد مربوط به مادون کمال است و اگر مراد قربی (مفعول لاجله حصولی) باشد مربوط به حال کمال است. از همین باب است عبادت شکری که اگر مقصود، شکر نعمت‌های مقیده باشد مربوط به پیش از کمال است و اگر مربوط به شکر نعمت مطلقه که نعمت «ولایت» و «کمال» است، باشد، مربوط به پس از کمال است. یا مثلاً عبادت خوفی که ممکن است خوف از آتش باشد یا خوف از هجران و عدم وصول.

ج. انسان‌ها در رسیدن به حالات و کمالات گوناگون‌اند، البته مقاطع کلی سفر الی الله و حالات عام مشترک است، ولی برخی حالات و مقامات در بعضی سالکان تفاوت دارد. مثلاً مقام تسلیم همیشه قبل از مقام رضاست و عبادت رضایی پس از عبادت تسلیمی است، ولی ممکن است رجا برای کسی پیش از خوفش جلوه کند و یا خوفش پیش از رجایش جلوه‌گر شود. 

د. متاسفانه در این زمینه کمتر فکر و کار شده است و بیشتر ذوق و سلیقه حاکم بر افکار بوده است. این مطلب در بخش منازل سفر به خوبی توضیح داده شد.



منابع : 

  • سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی)، آیت‌الله علی رضائی تهرانی، صص 591 تا 605