فرض کنید انسانی از دین و ایمان بیخبر است و گرفتار شهوات و غفلتهاست و توسط پیامبر یا امام یا هادی دیگری به ایمان روی آورده است و مشغول پیمودن راه بندگی شده است.
در گام نخست اعمال و عبادات او «استیقاظی» و «جبرانی» و «استغفاری» است. این انسان، تازه از خواب غفلت بیدار شده و در پی جبران گذشته است.
در گام دوم به فکر رشد و تکامل میافتد و لذا عبادات او «استکمالی» میشود و چون تکامل را در اطاعت حق تعالی میبیند، چهرة عباداتش «امتثالی» میشود، ولی در عمل میبیند هواها و عادتها دست از سر او بر نمیدارند و او را به توقّف یا عقبگرد میکشانند و عباداتش در این صورت «خوفی» میشود، البته راه حلّ جز استعاذه نیست، لذا عباداتش «استعاذهای» میشود و استعاذه به حق جز با ذکر الهی(«إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ» اعراف/۲۰۱) ممکن نیست، لذا عبادات «ذکری» کار او میگردد. با یاد حق شیاطین زمینگیر میشوند و انسان مؤمن در این حال رجا پیدا میکند و عباداتش «رجایی» میگردد.
اما در راه خدا شکستهایی میبیند و لذا به شکوی میپردازد و عباداتش چهرة «شکوایی» به خود میگیرد و چارهای جز اعتصام به حق نمیبیند و چهرة عباداتش «اعتصامی» میشود. با این چنگ زدن به دامن الهی شوق زائدالوصفی در خود میبیند و عباداتش «شوقی» میگردد. شوق، حبّ را به دنبال دارد، پس عبادات «حبّی»(شاید باید عبادات حبّی قبل از شوقی طرح شود، یعنی اعتصام حبّ میآورد و حبّ شوق) میشود. محبت پروردگار، تقرّب را به دنبال دارد و عبادات «قربی» میشود. با نزدیک شدن به حق تعالی تدریجاً عظمت الهی جلوهگر میشود و عبادات «تعظیمی» میگردد و از شدّت جلوة عظمت، مؤمن از خدایش حیا میکند و عباداتش «حیایی» میگردد. این حیا در عین پرستش دست مؤمن را میگیرد و به مقام تسلیم میرساند و عباداتش «تسلیمی» و سپس «رضایی» میگردد. مؤمنِ راضی از خدا که در همة موارد و مواضع دست شایستة خدا را میبیند، به وجد میآید و عباداتش «وَجدی» میگردد. وجد اگر شدت یابد، به انقطاع و عبادتِ «انقطاعی و تبتّلی» میانجامد و انقطاع کامل به فنا و هیمان میانجامد و عبادات «هیمانی» میگردد و پس از آن و در حال بقاء بالله عبادات «شکری» و سپس «استحقاقی» میگردد.
رزقنا الله تعالی
(البته اگر آغازگر این راه کودکی باشد که در خانة مسلمانی به بلوغ میرسد، در ابتدا عباداتش تمرینی است). بر اساس این نگرش مراتب و درجات نیّت بدین شرح است:
۱: استیقاظی، جبرانی، استغفاری
۲: استکمالی، رشدی، تکاملی
۳: امتثالی، تعبّدی
۴: خوفی، اشفاقی
۵: استعاذهای
۶: ذکری
۷: رجائی
۸: شکوایی
۹: اعتصامی
۱۰: شوقی، اشتیاقی
۱۱: حبّی، عشقی
۱۲: قربی
۱۳: تعظیمی
۱۴: حیایی
۱۵: تسلیمی
۱۶: رضایی
۱۷: وجدی
۱۸: انقطاعی، تبتّلی
۱۹: هیمانی، فنایی
۲۰: شکری، أحراری
۲۱: استحقاقی
۲۰: بعد از ذکر ترتیب منطقی نیات میتوان پرسید راه ترقی در درجات نیّت چیست؟ در پاسخ میگوییم: به اجمال عبارت است از:
اولاً ارتقای علم و بصیرت و آگاهی و ثانیاً استحکام نگرش و اعتقاد نشأت گرفته از جهانبینی و بصیرت و ثالثاً قدم راستین در راه سیر و سلوک و عشق الهی نهادن و اگر عشق در وجود مؤمن طلوع کرد، او خود رهبر خواهد شد.
اینها همه مربوط به غیر عارف بود، اما عارف بالله حالش دست خودش نیست. او تحت تجلیات اسمای الهی است و بر اساس اسم متجلّی، حالاتش و نیّاتش تفاوت میپذیرد.
نکتة قابل ذکر این است که سالک در اواخر سفر اول به توحید اسمائی و صفاتی دست مییابد، این مقام مادون مقام فناست و سالک هنوز به کمال نرسیده است.
او پس از دستیابی به مقام فنا و رسیدن به مقام بقا در تحت تجلیات اسمایی قرار میگیرد. این تجلّی پس از بقا با آن تجلّی پیش از فنا با اینکه هر دو تجلّی اسماییاند، متفاوت است و نباید با یکدیگر مخلوط شوند. در جای دیگری به تفاوت این دو پرداختیم.
۲۱. جمعبندی همة مباحث گذشته این است( بر اساس این جمعبندی میتوان مطالب این فصل را با چینشی دیگر و شاید بهتر تنظیم کرد، ولی فرصتی دیگر میطلبد):
برای نمونه کسی که میخواهد نماز بخواند، اولاً باید قصد نماز داشته باشد، یعنی نیّت انجام این عمل عبادی را داشته باشد. ثانیاً برای خدا نماز بخواند و ثالثاً فقط برای خدا نماز بخواند. به عبارت دیگر باید سه نیّت را تحقق بخشید. قصد پیکرة عمل، نیت، اخلاص در نیت.
برخی فقها میان قصد اول و دوم تفاوتی ندیدهاند، ولی به نظر میرسد که مسئلة مبتنی بر بحثی علمی در دانش اصول فقه است(در اصول فقه بحث است که آیا الفاظ عبادات و معاملات برای عمل صحیح وضع شدهاند یا برای اعم از صحیح و فاسد. مثلاً لفظ صلوى (نماز) برای نماز صحیح کامل، اسم است یا برای نماز اگرچه فاسد باشد؟ اگر صحیحی شدیم فرقی میان دو قصد فوق نیست و اگر اعمی شدیم که حق هم همین است، فرق هست).
پس مراحل چنین شد:
باید نماز خواند =«باید برای خدا نماز خواند» = باید فقط برای خدا نماز خواند.
حال سخن در این است که نیّت که قصد دوم است چند نوع است و کدامیک از این انواع با اخلاص ناسازگار است و کدام در تنافی نیست و در مابین آنها که با اخلاص در تنافی نیست، ترتیب درجات از ادنی به اعلی کدام است و راه ترقّی در این درجات چیست؟
در پاسخ روشن شد که نیت دارای اقسام فراوان است و بیش از ۲۰ گونه نیت وجود دارد. اخلاص هم دارای درجاتی است و لذا این نیتها هیچکدام منافی با اصل اخلاص نیست و راه ترقّی در درجات اخلاص عبارت است از:
ارتقای جهانبینی= «تقویت اعتقاد» = «شروع سلوک» = تلاش در راه پیشرفت سلوکی.
اولین درجة نیت، استیقاظی یا جبرانی است و آخرین آن نیت استحقاقی است.
ضمناً روشن شد که نیت امری لفظی یا ذهنی نیست. نیت که همان انگیزه است، از عمق جان میجوشد و مربوط به حال و مقامی است که مؤمن در آن به سر میبرد و بدین جهت پارهای از نیات برای بعضی افراد در حکم کفر سلوکی است.
زاهدان از گناه توبه کنند
عارفان از عبادت استغفار
همچنین دانستیم که انسانها ۴ دستهاند و هر دستهای نیتی در خور خود دارند:
۱. مؤمن غیر سالک الی الله
۲. سالک غیر کامل
۳. کامل در حال فناء فی الله
۴. کامل در حال بقاء بالله
انسانِ کاملِ باقی، عباداتش شکری یا استحقاقی است. انسانِ کاملِ فانی، در هیمان است و نیتی ندارد. سالکِ غیرِ کامل، نیتی متناسب با درجة سلوکیاش از یقظه تا فنا، دارد. عبادات سالکِ در مقام تسلیم، تسلیمی است و در مقام رضا، رضایی است و همینطور ... . مؤمن غیر سالک هم متناسب با درجة جهانبینی و استحکام اعتقاداتش نیّتی و عبادتی دارد.
البته تبیین چینش درجات نیت مانند چینش درجات کمال و رشد کار آسانی نیست. به این مطلب قبلاً اشاره شد.
منابع :
- سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی)، آیتالله علی رضائی تهرانی، صص 605 تا 610