در هستیشناسی معرفت، حضور مساوی علم و ادراک است. تا نوعی از حضور تحقق نیابد، علم و ادراک روی نمیدهد، و هرگاه حضور فراهم شود، ادراک نیز همراه آن خواهد بود. بر همین پایه، در خداشناسی عرفانی، از آنجا که وجود حق در همة مواطن و مراحل حاضر است، به همة اشیا در حد عالی و نهایی، علم و ادراک دارد، و همة هستی، یکپارچه چشم بینا و گوش شنوای خداوند است.
خداوند در سورة حدید پس از آنکه از حضور وجودی خود به نحو بیکران در همة هستی خبرمیدهد و میفرماید: هُوَ الأَْوَّلُ وَالآْخِرُ وَالظّاهِرُ وَالْباطِنُ، بلافاصله این حضور وجودی را منشأ علم و آگاهی به همة موجودات عالم میشمارد و میفرماید: وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ.
در آیة چهارم سورة حدید تدبر و تأمل کنید. خداوند میفرماید: یَعْلَمُ ما یَلِجُ فِی الأَْرْضِ وَما یَخْرُجُ مِنْها وَما یَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَما یَعْرُجُ فِیها وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ وَاللّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ.
همچنین در آیة هفتم سورة مجادله دقت کنید. خداوند میفرماید: أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللّهَ یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَما فِی الأَْرْضِ ما یَکُونُ مِنْ نَجْوی ثَلاثَه إِلاّ هُوَ رابِعُهُمْ وَلا خَمْسَه إِلاّ هُوَ سادِسُهُمْ وَلا أَدْنی مِنْ ذلِکَ وَلا أَکْثَرَ إِلاّ هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ ما کانُوا ثُمَّ یُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّ اللّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ.
در این آیات افزون بر ظرایف فراوان توحیدی دیگر، سرّ علم خداوند حضور و معیت وجودی او بیان شده است. این بینش مدد اصلی شخص عارف در سلوک عملی است؛ زیرا بزرگترین عاملی که میتواند موجب تطهیر مراتب وجودی انسان شود، نگاه توحیدی اوست.
وقتی انسان به این باور دست یابد که خداوند حاضر و ناظر و شاهد همة کردارها و رفتارها و پندارها و خیالها و نیتهای اوست و او علیم و شهید و سمیع و بصیر علیالاطلاق است، نهتنها ظاهر اعمال خود را از آلودگیها میپیراید، بلکه در اعماق جان خود حتی نیت بد را راه نخواهد داد.
وقتی انسانْ خدای قریب را شناخت (وَإِذا سَأَلَکَ عِبادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ (بقره، ۱۸۶)) و دانست که حتی از رگ گردن به او نزدیکتر است (نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ (ق، ۱۶)) و هنگامی که دانست خداوند در هویت او هم حضور دارد، (أَنَّ اللّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ (انفال، ۲۴)) چنین معرفتی به یکباره یا بهتدریج او را در مسیر تعالی و سلوک الیاللّه و برانگیخته شدن عشق ربانی و الهی مدد خواهد رساند. این نگرش نهتنها در تطهیر مراتب نفس از آلودگی و رسیدن به مراحل تقوا و ورع و عصمت، نقشی کلیدی دارد بلکه احساس همراهی و معیت خداوند متعالی، نشاط روحانی و حرارت معنوی ایجاد میکند. توجه و التفات به پشتوانهای بسیار مقتدر و مهربان که همه جا و در همة صحنهها از نزدیک مراقب انسان است، موجب دلگرمی و اعتمادبهنفس و اقتدار روانی میشود و انسان را برای انجام کارهای بزرگ و گذر از گردنههای مخاطرهآمیز آماده میسازد.
ماجرای حضرت موسی و هارون علیهما السلام روشنترین شاهد این مدعاست. وقتی خداوند آنها را مأمور میسازد که با فرعون طغیانگر و مستبد مقابله کنند (اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى)، آن دو پیامبر الهی ترس خود را از مواجهه با چنان سلطان خونریز و سفاکی پنهان نساختند و به پیشگاه خداوند عرض کردند: رَبَّنَا إِنَّنَا نَخَافُ أَن یَفْرُطَ عَلَیْنَا أَوْ أَن یَطْغَى. خداوند نیز در مقام تشجیع آنها و اینکه ترس آنها بیمورد است، همراهی خود را با آنها یادآور شد و فرمود: لَا تَخَافَا إِنَّنِی مَعَکُمَا أَسْمَعُ وَأَرَى. (طه/۴۲ ـ ۴۸)
منابع :
- یزدان پناه – سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 273 تا 275