عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

به این عبارات توجه فرمایید:

1 - عارف کامل و فقیه گران‌قدر مرحوم آیت‌الله حاج ملا حسینقلی همدانی در نامه‌ای به یکی از علمای تبریز می‌نویسد:

«مخفی نماند بر برادران دینی که به جز التزام به شرع شریف در تمام حرکات و سکنات و تکلّمات و لحظات و غیرها راهی به قرب حضرت ملک الملوک جل جلاله نیست و به خرافات ذوقیّه، اگر چه ذوق در غیر این مقام خوب است، «کما هو دأب الجهّال و الصوفیّة خذلهم الله جل جلاله»؛ («آن‌چنان که روش نادانان و صوفیان ـ که خدای بزرگ خوارشان سازد ـ می‌باشد»)، راه رفتن «لایوجب الا بُعداً»؛ («جز مایة دوری نیست»). حتی شخص هرگاه ملتزم بر نزدن شارب و نخوردن گوشت بوده باشد، اگر ایمان به عصمت ائمة اطهار: آورده باشد، باید بفهمد از حضرت احدیت دور خواهد شد (در اینجا مرحوم حاج شیخ حسنعلی نخودکی حاشیه‌ای دارند به این صورت: «مطلقاً معلوم نیست». شاید مراد آن مرحوم جایی است که جهل قصوری و یا استضعاف در کار باشد) و هکذا در کیفیت ذکر بغیر ما ورد عن السادات المعصومین: «به جز آنچه که از پیشوایان معصوم وارد شده است» عمل نماید(تذکرى المتقین، ص۱۹۱).

2 - عارف کامل آیت‌الله حاج سید علی آقا قاضی در نامه‌ای به شاگردش، عارف سینه‌چاک (این تعبیر، عبارت استاد حسن‌زاده آملی دربارة ایشان است) آیت‌الله حاج سید محمدحسن طباطبایی تبریزی می‌نویسد:

«با دراویش و طریق آنها کاری نداریم، طریقه، طریقۀ علما و فقهاست. با صدق و صفا»(صفحات من تاریخ الاعلام فی النجف الاشرف، ج۱، ص۲۱۴).

3 - سالک شهید مرحوم آیت‌الله شیخ مرتضی مطهری می‌گوید:

«از قرن نهم هجری به بعد، به نظر ما عرفان شکل و وضع دیگری پیدا می‌کند. تا این تاریخ شخصیت‌های علمی و فرهنگی عرفانی همه جزء سلاسل رسمی تصوفند و اقطاب صوفیه شخصیت‌های بزرگ فرهنگی عرفان محسوب می‌شوند و آثار بزرگ عرفانی از آنهاست. از این به بعد شکل و وضع دیگری پیدا می‌شود.

اوّلاً: دیگر اقطاب متصوفه همه یا غالباً، آن برجستگی علمی و فرهنگی که پیشینیان داشته‌اند، ندارند. شاید بشود گفت که تصوف رسمی از این به بعد بیشتر غرق آداب و ظواهر و احیاناً بدعت‌هایی که ایجاد کرده است، می‌شود.

ثانیاً: عده‌ای که داخل در هیچ‌یک از سلاسل تصوف نیستند، در عرفان نظری محی‌الدینی متخصص می‌شوند، که در میان متصوفه رسمی نظیر آنها پیدا نمی‌شود. 

ثالثاً: از قرن دهم به بعد ما به افراد و گروه‌هایی برمی‌خوریم که اهل سیر و سلوک و عرفان عملی بوده‌اند و مقامات عرفانی را به بهترین وجه طی کرده‌اند بدون آنکه در یکی از سلاسل رسمی عرفان و تصوف وارد باشند و بلکه اعتنایی به آنها نداشته و آنها را کلاً یا بعضاً تخطئه می‌کرده‌اند. از خصوصیّات این گروه که ضمناً اهل فقاهت هم بوده‌اند وفاق و انطباق کامل میان آداب سلوک و آداب فقهیه است» (شهید مطهری، علوم اسلامی، بخش عرفان، ص۱۲۱).



منابع : 

  • سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی)، آیت‌الله علی رضائی تهرانی، صص 625 تا 627