عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

انسان کامل یعنی کسی که در «حرم امن الهی» آرمیده و از خوف و حزن رهیده است، او «فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ» (قمر/۵۵) است یعنی «در قرارگاه صدق نزد پادشاهی توانایند». انسان کامل به تصریح قرآن کریم از دستبرد شیطان مصون است، زیرا از مخلَصین است و شیطان خود اعتراف کرده که از اغوای آنان ناتوان است.

سرّ این مصونیت را دو تن از اساتیدم دو گونه تقریر کرده‌اند:

1 - استاد فرموده است: «چون مخلَصین خود را برای خدا خالص نموده به هر چیز که می‌نگرند خدا را می‌بینند و شیطان به هر قِسم و کیفیتی بر ایشان ظهور کند باز با نظر الهی در آن شی می‌نگرند و استفاده الهیّه می‌کنند، لهذا شیطان از اوّل امر نزد این طائفه اعتراف به عجز و مسکنتِ خود نموده و سپر می‌اندازد»(لب اللباب، ص۴۴).

2 - آیت‌الله جوادی آملی می‌فرمودند: «گسترة نفوذ شیطان تا عالم خیال و وهم است. شیطان است که در ساحت اندیشه و نظر رهزن برهان می‌شود و آن را از اوج «یقین عقلی عرشی» به حضیض «وهم فرشی» می‌کشاند و در ذهن آدمی مغالطه را که برهان‌نماست و نه برهان می‌نشاند. چه اینکه در ساحت عمل و رفتار، بر انسان گرفتار وهم و خیال تسلط می‌یابد و او را از صراط حق به سبیل باطل می‌کشد، امّا اگر انسانی از وهم و خیال گذشت و به عقل ناب رسید، از گسترة دستبرد و قلمرو و نفوذ شیطان رسته و آن خبیث از اغوایش ناامیدانه دست شسته است».

بنابراین، رهزن برای «کامل» چگونه تصوّر دارد؟ به نظر می‌رسد در دنیا زیستن و تعلق روح به بدن، خود لوازمی را به دنبال دارد که پس از مرگ، این لوازم دامن‌گیر آدمی نیست. انسان کامل اگرچه از دسترس شیطان بیرون است و اگرچه به خاطر رسیدن به مقام فنا از حکم نفس هم بیرون است، ولی به هر حال در همین عالم زیست می‌کند و مجبور است نور توحید را در شبکه‌های جهان کثرت ببیند و این خود مستلزم نوعی کدورت است. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:

«إِنَّهُ لَیُغَانُ عَلَی قَلْبِی وَ إِنِّی لَأَسْتَغْفِرُ اللَّه فی کل یَومٍ سَبْعین مرّة (مستدرک، ج۵،ص۳۲۰)»؛ «گاهی قلبم کدر می‌شود و من همیشه به استغفار الهی مشغولم».

در منطق شیعه انبیا و اوصیا از هرگونه گناه کبیره، صغیره، خلاف مروّت، سهو، نسیان و خطا مصون‌اند، ولی ممکن است «ترک اولی» داشته باشند. تمامی آیات و روایاتی که به این دو دسته اموری از این قبیل نسبت می‌دهد، حداکثر در محور ترک اولی توجیه می‌شود. البته هرچه رتبة نبی یا وصی برتر باشد، ترک اولایش رقیق‌تر است. دیگر اولیا خالی از سهو و نسیان و خطا نیستند. مستند آن ترک اولی و این سهو و نسیان و خطا، زیستن در این دنیا و تعلق روح به بدن است. این‌گونه امور ضرری به کمال عارف ندارد.

عارف کامل مرحوم سید هاشم حدّاد در نامه‌ای به حضرت استاد نوشته‌اند:

«التوحید نور یحرق جمیع سیئات الموحدّین و الشرک نار یحرق جمیع حسنات المشرکین» (روح مجرد، ص۳۱۳)؛

«توحید نوری است که همة بدی‌های اهل توحید را می‌سوزاند و شرک آتشی است که همه خوبی‌های مشرکین را می‌سوزاند». 

برخی از مباحث مربوط به این موضوع را در بحث «راهنمای سفر» آوردیم و در این جا به همین مقدار بسنده می‌کنیم.




منابع : 

  • سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی)، آیت‌الله علی رضائی تهرانی، صص 641 تا 643