عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

برخی گمان کرده‌اند درب لقای خدا بسته است. مرحوم شیخ حسنعلی اصفهانی; در نامه‌ای نوشته‌اند: «امروزه درب بسته است». گذشت که شیخیّه گمان کرده‌اند ما ۴ رکن داریم و سالک در رکن چهارم که استاد است فانی می‌شود و استاد کامل در امام زمان عج الله تعلی فرجه الشریف فانی است و ایشان در رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و پیامبر، در خدا.

پس انسان عادی بلکه امام زمان عج الله تعلی فرجه الشریف مستقیماً به فنای ذاتی و لقاء الله نمی‌رسند. بعضی دیگر گمان برده‌اند هدف، رسیدن به امام زمان عج الله تعلی فرجه الشریف است و مقصدِ مقصود، وصول به لقاء الله نیست.

همة این تصورات نادرست است. درب وصول به حضرت حق هیچ‌گاه بسته نمی‌شود، زیرا دالان توحید ولایت است و خداوند همیشه با نام «ولیّ» تجلی دارد.

نبوت ختم‌پذیر هست، ولی ولایت به معنای رسیدن به مقام لقاء الله و فنای ذاتی پایان پذیر نیست.

 

چند نکته

البته چند نکته اینجا هست:

1 - واصلین و کاملین همیشه و در هر زمان بسیار اندکند، زیرا مقام لقاء مقام بلندی است.

شاعر عرب گفته:

لکلٍ إلی شأو العُلی حرکاتٌ

ولکن قلیلٌ فی الرجال ثبات

«برای هر کس به سوی کمال حرکاتی هست، ولی در مردان ثبات و پایداری کم وجود دارد».

ابن سینا چه خوش گفته است:

«جَلّ جَنابُ الحقَّ ان یکون شریعة لِکلِّ وارد اللهم الا واحداً بعد واحد»(الارشارات و التنبیهات، نمط نهم)؛

«ساحت حق تعالی برتر از آن است که آبشخور هر تشنه‌ای باشد؛ آری، گه‌گاه یکی دو نفر به ساحتش می‌رسند».

استاد می‌فرمود:

کامل، به معنای کسی که اسفار اربعه‌اش تمام شده باشد، در هر یک یا دو قرنی یک یا دو نفر پیدا بشود یا نشود.

2 - هر کس به مقام کمال انسانی می‌رسد، با عنایت و دستگیری خاص قطب زمان که در زمان ما حجة بن الحسن المهدی عج الله تعالی فرجه الشریف است بدان مقام می‌رسد. در زیارت جامعه است که:

«مَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْکُم»؛ «هر کس خدا را به توحید بشناسد، توحید را از شما گرفته است».

3 - شاید مراد بعضی از اینکه در بسته است، این باشد که کاملی نیست که انسان به ساحتش سر بساید. اگر این معنا مراد باشد پذیرشش امکان داد، فقط باید در صحّت ادعا تامّل نمود. البته این معنا ملازمه‌ای با نرسیدن به مقام توحید ندارد، زیرا امکان جذبه منتفی نیست.

4 - هر کس در راه و سلوکش هدف را غیر خدا بداند و بخواند و ببیند، امام زمان به عنوان سکّان‌دار توحید از او متنفّر است. مگر اینکه در استضعاف و جهل قصوری به سر برد که چنین شخص هم اگر در کوشش خالص باشد «لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا» (عنکبوت/۶۹) دستش را خواهد گرفت. چرا حضرت از او متنفّر است؟‌ زیرا او مشرک است و هیچ گناه و ظلمی بدتر از شرک نیست. سخن همة انبیا این است:

«إِلَی اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ»(هود/۴) ؛ «بازگشت همة شما به سوی خداست».


منابع : 

  • سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی)، آیت‌الله علی رضائی تهرانی، صص 655 تا 657