عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

سالک پس از مدتی پیمودن راه خدا در روح خود طراوت و سبُکی خاصّی احساس می‌کند که ناشی از حبّ الهی و عبادات و توجّهات اوست و می‌داند و می‌بیند که این حالات و کمالات در دیگران که از این مسائل بی‌خبرند، وجود ندارد و این ممکن است باعث نوعی بدبینی به آنان شود. این آفتی بس بزرگ است که چه بسا سر از عُجب درآورد؛ سالک باید خود را وجداناً از همه پست‌تر ببیند و در درگاه الهی مانند سید الساجدین علیه السلام بنالد:

«أَنَا بَعْدُ أَقَلُّ الْأَقَلِّینَ وَ أَذَلُّ الْأَذَلِّینَ وَ مِثْلُ الذَّرَّة أَوْ دُونَهَا»(صحیفة سجادیه، دعای۴۷)؛

«خدایا من کمترین کمترین‌ها و پست‌ترین پست‌ترین‌هایم. من ذرّه‌ای ناچیز بلکه کمترم». 

در روایت است که مؤمن هر کس را ببیند، از خود بهتر می‌داند، زیرا اگر آن فرد از نظر ظاهر از او بدتر باشد، می‌گوید شاید باطن او بهتر از ظاهرش است و شاید عاقبت به خیر شود(بحارالانوار، ج۱، ص۱۰۸، به نقل از خصال شیخ صدوق). البته تعامل سالک با دیگران از نظر سلوکی آدابی دارد که در بخش «همسفران» گذشت.



منابع : 

  • سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی)، آیت‌الله علی رضائی تهرانی، ص 661