عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

ما در جای دیگری درباره‌ی این سه عنوان و ارتباطشان با یکدیگر سخن گفته‌ایم . اینجا به اختصار اضافه می‌کنیم که :

عارفان گویند: حقیقت که وصول به الله است در پایان طریقت قرار دارد و طریقت که همان سفر الی الله است، جز از طریق عمل خالصانه به شریعت قابل پیمودن نیست. مرحوم قاضی که عارفی کم‌نظیر است، در نامه‌ای فرموده است:

«ما را با طریقۀ دراویش کاری نیست، طریقه طریقۀ فقها است، البته با اخلاص».

پس اینکه برخی نابخردان گمان کرده‌اند پس از کمال نیازی به عمل به دستورات شرعی نیست، گمانی بسیار نابه‌جا است. اینان گمان برده‌اند که شریعت و طریقت و حقیقت، فی المثل مانند یک موشک فضایی است. موشک‌های فضایی سه بخش دارند که پس از مدتی صعود بخش پایینی آن جدا می‌شود و سپس با گذشت زمانی دیگر و برای صعود بهتر و بیشتر قسمت میانی آن هم جدا می‌شود و فقط قسمت بالایی آن به بیرون جوّ زمین می‌رسد و در مدار زمین قرار می‌گیرد. اینان پنداشته‌اند سالک باید پس از مدتی سلوک شریعت را از دست بدهد و پس از مدتی دیگر طریقت را تا به حقیقت برسد. غافل از اینکه شریعت برای طریقت و حتی حقیقت به منزلة تقوا برای انسان متقی است که امیرالمؤمنین علیه السلام در موردش می‌فرماید:

«أَلَا فَصُونُوهَا وَ تَصَوَّنُوا بِهَا»(نهج البلاغه، خطبة ۱۹۱)؛

«تقوایتان را نگه دارید تا بدان نگه داشته شوید».

یعنی آن را مراقبت کنید و بپایید تا بتوانید به وسیلة آن حفظ شوید.

انسانی که آسم دارد باید اسپری‌اش را نگه‌دارد تا بدان وسیله زنده بماند. انسان در خطر حمله قلبی باید قرص زیر زبانی‌اش را همراه داشته باشد تا بتواند به حیات خود ادامه دهد. انسان سالک هم با حفظ شریعت است که طریقتش از خطا و انحراف سالم می‌ماند و به حقیقت می‌رسد و پس از به حقیقت رسیدن با عمل به شریعت باید شکر خود را ابراز دارد.

استاد در این زمینه در لب اللباب از قول علامه طباطبایی می‌فرماید:

«پوشیده نماند که از ابتدای سیر و سلوک تا آخرین مرحله از آن سالک باید در تمام امور ملازم شرع انور باشد و به قدر سر سوزنی از ظاهر شریعت تجاوز ننماید. پس اگر کسی را ببینی که دعوی سلوک کند و ملازم تقوی و ورع نبوده و از جمیع احکام الهیّه شرعیّه متابعت ننماید و به قدر سر سوزنی از صراط مستقیم شریعت حقّه انحراف نماید، او را منافق می‌دان مگر آنچه که به عذر یا خطا یا نسیان از او سر زند و اینکه از بعضی شنیده شده است که می‌گویند سالک پس از وصول به مقامات عالیه و وصول به فیوضات ربانیه تکلیف از او ساقط می‌گردد، سخنی است کذب و افترایی است بس عظیم، زیرا رسول اکرم با اینکه اشرف موجودات و اکمل خلائق بودند، معهذا تا آخرین درجات حیات تابع و ملازم احکام الهیه بوده‌اند. بنابراین سقوط تکلیف به این معنی دروغ و بهتان است. بلی از برای آن می‌توان معنای دیگری نمود که قائلین، آن را قصد نمی‌نمایند»(لب اللباب، ص۵۲).

همچنین استاد  در مقدمة کتاب می‌فرماید:

«عده‌ای که به معنای فقط گرویده و از اتیان اعمال حسنه و عبادات شرعیه شانه خالی کنند، چه قدر از متن واقع کناره بوده و از حقیقت به مجاز و از واقع به تخیّل و توهم قناعت کرده‌اند.

مگر نه آن است که نور خدا در تمام مظاهر عالم امکان ساری و جاری است؟ پس چرا بدن را از عبادات معاف داریم و این عالم جزئی را از تجلّی انوار الهیه تعطیل نماییم؟ و به الفاظ وصول و لبّ و مغز و عبادت قلبی اکتفا کنیم؟ آیا این عبادت فقط از یک سو نیست؟»(لب اللباب، ص11).

بر همین اساس است که می‌بینیم عارف کاملی مانند مرحوم قاضی آن‌قدر به شریعت اعم از واجبات و محرمات و مستحبات و مکروهات و آداب پای‌بند است که آدمی تعجب می‌کند. گویا در مقابل صاحب شریعت هیچ اراده‌ای از خود ندارد.

مخالفین ایشان چون عمل خارجی را نمی‌توانستند تکذیب کنند، در نیّت ایشان خدشه می‌کردند و می‌گفتند:

«ایشان صوفی است و به شریعت اعتنایی ندارد و این کارها هم از روی ظاهر فریبی است»(مهر تابان، بخش اول).

فرزند مرحوم قاضی آقا سید محمدحسن برای خود حقیر نقل کردند که پدرم فرمود: 

«هر سالکی در ابتدای سلوک باید سه چیز را خوب یاد بگیرد: رسالة مرجع تقلید اعلم، یک‌دور قرائت قرآن مجید، یک‌دور تاریخ صدر اسلام»(جُنگ شمارة ۱ حقیر، نکتة ۱۱۹).



منابع : 

  • سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی)، آیت‌الله علی رضائی تهرانی، صص 666 تا 668