نیت سالک الی الله جز الله نیست. راه خدا راه اخلاص در عمل برای رسیدن به خلوص در ذات است. سالک مخلِصی است که میکوشد مخلَص شود. این نیت باید در سراسر سلوک سالک تا پایان سلوک باقی بماند.
یکی از آفات سلوک تغییر این نیت است به این شرح:
1 - گاه منشأ اعمال سالک «لذتهای نفسانی» میگردد، این لذتها گرچه نورانی باشند، اما حجب نورانیاند. منشأ عمل باید قرب به حق باشد و نه لذّت نفس. عارف کامل مرحوم سید هاشم حدّاد میفرماید:
بسیاری از کارهای نیکو از حظوظ نفس است؛ چون نفس از آن لذّت میبرد. مجالسی را که بعضی سالکین تشکیل میدهند و در آنها شعر میخوانند غالباً از حظوظ نفس است، گرچه لذّت معنوی میبرند، اما حظّ نفس است. بسیاری از اذکار و اوراد را مردم برای اغراض نفسانی و حظوظ آن به جای میآورند. خواستن خوابها و رؤیاهای معنوی و روحانی از حظوظ نفس است. طلبیدن مکاشفات و اتصال با عالم غیب و اطلاع بر ضمایر و عبور از آب و هوا و آتش و تصرّف در مواد کائنات و شفا دادن مریضان، همگی حظوظ نفساند(روح مجرد، ص۱۸۹، با تلخیص).
2 - گاه تقویت نفس منشأ اعمال سالک میگردد. راه خدا راه فناست. یکی از تفاوتهای اصلی بین عرفان و تصوّف منحرف همین است. صوفی منحرف به دنبال تقویت نفس است، چنانکه مرتاضان بیدین هندی هم دنبال همین هدفند و این آفتی بزرگ است. راه خدا راه از دست دادن است. راه در طبق اخلاص گذاشتن همه چیز و فدای رخ محبوب کردن است. راهی که سالک در آن میگوید:
این جان عاریت که به حافظ سپرده دوست
روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم(دیوان حافظ)
راهی نیست که بخواهد در آن به دنبال تقویت نفس باشد، تا بدان وسیله کاری کند؛ مثلاً اخباری از غیب بدهد. نفس کسی را بخواند، در کسی تصرف کند، بر روی آب راه رود، طی الأرض پیدا کند و ... اینها خود به خود پیش میآید و پستتر از آن است که گوهر وجود آدمی در راه آن هزینه شود. حتی ممکن است برخی از این امور در زمانی و از راهی صلاح نباشد و ندهند و بعداً از راه دیگری بدهند.
سالک سوخته مرحوم حاج محمد حسن بیات همدانی به خود حقیر فرمود:
«روزی نشسته بودم، درِ گوشم گفتند: برخیز به درب خانة آقای انصاری برو درب را بزن، همسر ایشان میآید بگو با آقا کار دارم میگوید: آقا نیست. بگو: نخیر، هست و در اتاق بالا خانه است. او را صدا کن که کار لازمی دارم.
وقتی آقای انصاری آمد به او بگو به من گفتهاند به شما بگویم: از این راه نخواستهاند به شما بدهند، بعداً از راه دیگری خواهند داد.
ایشان گفت: برخواستم به درب منزل آقای انصاری رفتم. خانمش گفت نیست. گفتم: هست و آدرس دادم. پس از چندی آقای انصاری آمد و وقتی مطلب را فهمید، فرمود: چَشم! قبول دارم. پرسیدم: آقا چه بود؟ گفت: نسخهای ارزشمند از وردی پیدا کرده بودم که یک اربعین بود و نتیجهاش دستیابی به طیالارض بود. امروز روز ۳۹ بود که تو را مأمور کردند و من هم قبول دارم و ادامه نمیدهم».
آقای بیات فرمودند: «بعداً ما شواهد فراوانی بر پیداشدن ملکة طی الارض در ایشان دیدیم، بلکه برخی از شاگردانشان به این درجه رسیده بودند مانند سید تقی مشیر که یکبار در مشهد مرا هم با طی الارض از خواجهربیع به منزلش آورد».
3 - گاه عادت منشأ انجام اعمال سلوکی است. البته عادت به کارهای نیک بسیار مطلوب است. در روایت امام صادق علیه السلام هم دستور داریم
«عَوِّدُوا انفسَکم الخَیرَ»(بحار الانوار، ج۴۶، ص۲۴۴)؛ «بر کار خیر خود را عادت دهید».
علمای اخلاق هم خُلق ممدوح را ملکة نفسانی میدانند و میگویند:
ملکة شجاعت، عدالت، ایثار، بخشش و ... ممدوح است نه هر کار شجاعانهای ـ مثلاً ـ که در موردی بدون اینکه از ملکهای در نفس نشأت بگیرد، از کسی سر زند.
اصولاً عادت کردن از نعمتهای بزرگ الهی است که حیات بشر بر آن متوقّف است. فرض کنید اگر کسی به رانندگی عادت نکند، همیشه تصادف میکند، ولی نکته اینجاست که سالک نباید منشأ اعمالش «عادت» باشد، بلکه باید عمل را برای خدا انجام دهد. نماز شب بخواند، اما نه چون عادت کرده و اگر نخواند گویا کمبودی دارد. بلکه به عشق الله و فقط و فقط لله. ابن سینا در نمط نهم اشارات که در مقامات عارفان نگاشته است میگوید:
«من آثر العرفان للعرفان فقد قال بالثانی»؛ «کسی که عرفان را برای عرفان بخواهد مشرک است و در توحید او خلل است».
دربارة خدایی بودن همه خواستها و نیتها روایتی جالب را یادآور میشوم.
از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود: « یکبار حاجتی داشتم، به دعا نشستم و خدا را خواندم، خداوند چنان اقبالی به من کرد که حاجتم را فراموش کردم. اینگونه اقبال الهی ازهر چه انسان در صدد خواستن آنست ،گر چه بهشت باشد ، برتر است»(مصباح الشریعه، ص۱۳۴، باب ۶۲ که دربارة دعاست). پیش از این، روایت دیگری در این زمینه از امام سجاد علیهالسلام نقل کردیم.
منابع :
- سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی)، آیتالله علی رضائی تهرانی، صص 672 تا 676