عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

تعدد استاد را کفر سلوکی دانسته‌اند. یعنی سالک نمی‌تواند در یک زمان در تحت تربیت دو استاد یا بیشتر بوده باشد. مرحوم حدّاد می‌فرمودند:

«استاد باید دارای مقام توحید باشد و انسان بیشتر از یک استاد نمی‌تواند در زمان واحد داشته باشد، امّا پس از فوت او می‌تواند به غیر، که نیز دارای مقام توحید باشد، مراجعه کند. کسانی که دو استاد انتخاب می‌کنند، از این و آن دستور می‌گیرند و یا با هر دوی آن‌ها سر و کار دارند، مثل بیماری می‌مانند که به دو طبیب با هم و در عرض هم مراجعه دارد، و عاقبت این کار هلاکت است و شرعاً و عقلاً و شهوداً مذموم است. افرادی که دو استاد اختیار می‌کنند، مانند کبوتر دو آشیانه می‌باشند. این کبوتران اگرچه بسیار پرنده و سریع باشند و ساعت‌های متمادی بر فراز آسمان گرسنه و تشنه به پرواز آیند، اما ابداً قیمتی ندارند، زیرا کسی آنها را نمی‌خرد، چون می‌داند اگر به اقل قیمت آنها را بخرد باز مغبون شده است، چراکه به مجرد پرواز می‌رود و در آن آشیانه دیگرش می‌نشیند و در این صورت تمام زحمت‌ها و مصیبت‌های صاحبش هدر می‌رود»(روح مجرد، ص۴۸۷).

آری سالک می‌تواند:

1 - از دو استاد در طول هم استفاده کند و این در صورتی است که استاد کاملی به شاگردش که کامل نیست، زیر نظر خود اذن دستگیری دهد. معمولاً این دستگیری تا مراحلی است و سپس شاگرد مبتدی به نزد استاد کامل راه می‌یابد. داستان مرحوم ملاحسینقلی که تربیت کسی را به عهده مرحوم ملکی تبریزی گذاشته بود و او به دست مرحوم ملا حسینقلی به تجّرد نفس رسیده بود(لب اللباب، ص۳۳) و نیز داستان مرحوم سید جمال‌الدین گلپایگانی که زیر نظر مرحوم حاج شیخ علی‌محمد نجف‌آبادی(این فقیه عارف در نجف مشهور به آخوند گربه بود. ازدواج نکرد و در مدرسة علمیه با طلاب زندگی می‌کرد. یک بار پس از سفری چند گربه در اتاقش لانه کردند، آنها را بیرون نکرد و شهرتش این شد.) بود و سپس به نزد مرحوم سید احمد کربلایی راه پیدا کرده بود، از همین باب است. به این دو داستان پیش از این اشاره داشتیم.

2 - از یک استاد عرفان اطاعت کند و از یک یا چند استاد اخلاق استفاده کند. زیرا استاد اخلاق لزوم اطاعت ندارد، اما استاد عرفان لازم الطاعه‌ است.

3 - از یک استاد عرفان استفاده کند و از دیگر اساتید به عنوان ملازم و برای مشاهدة حالات بهره ببرد آن‌چنان که مرحوم قاضی ـ اعلی الله مقامه ـ شاگرد سلوکی عارف کامل مرحوم سید احمد کربلایی بود، ولی ملازم مرحوم عابد زاهد، حاج سید مرتضی کشمیری هم بود(مهر تابان، ص۲۹).

استاد هم در نجف شاگرد مرحوم علامه طباطبایی بودند، ولی با مرحوم سید جمال‌الدین گلپایگانی هم ملازمت و رفاقت داشتند.

4 - به امر استاد کاملی زیر نظر استاد کامل دیگر برود و مدتی را به سر کند، چنانکه مرحوم استاد به امر مرحوم سید هاشم حدّاد چند سال در محضر مرحوم انصاری همدانی بودند. سرّ این کار را استاد در «روح مجرد» تبیین کرده‌اند(روح مجرد، ص۴۸۸).

در غیر این صورت‌های چهارگانه، سالک نمی‌تواند از چند استاد بهره ببرد.

ممکن است سئوال شود مگر سالک در راه خدا میل به تعدد استاد پیدا می‌کند که شما آن را از آفات برشمردید؟!

پاسخ این است که در برخی مقاطع راه ممکن است این میل یا توهم در سالک پدید آید.

استاد می‌نویسد:

«سالک در ابتدای سفر در خود شور و شوق زاید بر مقدار مترقّب می‌یابد و یا در بین سفر هنگام ظهور تجلّیات صوریه جمالیه، عشق و شور وافری در خود حس می‌کند و در اثر آنها تصمیم می‌گیرد اعمال کثیرة عبادیه‌ای را به جای آورد، لهذا اکثر اوقات خود را صرف دعا و ندبه می‌نماید، به هر عمل دست می‌زند و از هر کس کلمه‌ای می‌آموزد و از هر غذای روحانی لقمه‌ای برمی‌دارد، این طرز عمل علاوه بر آنکه مفید نیست زیان‌آور است ...»(لب اللباب، ص۱۰۶).

داستان مرحوم حاج محمدحسن بیات همدانی در این زمینه شنیدنی است: ایشان به حقیر فرمود:

«با تعدادی از رفقا سفری را در محضر عارف کامل مرحوم انصاری به عتبات عالیات عراق رفتیم. روزی می‌خواستیم از جایی به جای دیگر با عَربانه برویم، من اندکی دیر رسیدم و طبقة اول عربانه پر شد. ناچار به طبقة دوم رفتم تا نشستم، دیدم سیّدی که گویا نور مطلق بود آمد کنار دست من نشست و شروع کرد برایم صحبت کردن و در ضمن دستوراتی به من داد که از آن جمله بود قرائتِ مسبّحات شش‌گانه(مقصود شش سورة قرآن است که با یسبّح، سبَّح و سبِّح شروع می‌شود. یعنی حدید، حشر، صفّ، جمعه، تغابن و اعلی. البته در اینکه سوره اعلی جزء مسبّحات هست یا نه، اختلاف است. ر.ک: مهر تابان، ص۱۵۶) پیش از خوابِ شبانه. به مقصد که رسیدیم اول افراد طبقة اول پیاده شدند و ما دیرتر پیاده شدیم. تا پیاده شدم دیدم مرحوم انصاری و رفقا در کناری منتظر من هستند. تا نزدیک شدم فرمود: بَه بَه! این همه نور از کجا آورده‌ای؟‌ گفتم آقا! کنار دست من سیّدی نشست که گویا امام بود. نور مطلق بود. صفای مطلق بود. فرمود او را شناختی؟‌ گفتم، نه. فرمود: او آقای قاضی بود که استاد عرفان است. بعد فرمود چیزی هم به تو گفت؟ گفتم: آری دستوراتی هم به من داد. فرمود خوب به آنها عمل هم می‌کنی؟ گفتم: آقا! من الان در محضر و خدمت شمایم. هرچه را شما بفرمایید عمل می‌کنم. فرمود: احسنت».! 

آری تعدد استاد از آفات راه است که دامن‌گیر برخی سالکان می‌شود و بسیار مضرّ است و سالک مانند کبوتر دو آشیان می‌گردد که از اینجا رانده و از آنجا مانده است(روح مجرد، ص۴۸۷).



منابع : 

  • سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی)، آیت‌الله علی رضائی تهرانی، صص 676 تا 680