1 - استاد میفرمود:
(در کلمات سایر اهل الله هم دیده شده است) اگر عشق خدا در وجود کسی آمد، همان عشق او را میبرد تا به کمال برساند و بسوزاند.
سئوال این است که پس چگونه ممکن است برخی سالکان راهرفته که قطعاً با براق عشق راه پیمودهاند، با آفت سلوکی از راه بمانند و به کمال نرسند؟
پاسخ:
ظاهراً مراد این است که برای سوختن و رسیدن به کمال، عشق شرط لازم است نه اینکه شرط کافی باشد و شاهد آن است که به جز عشق امور فراوان دیگری شرط است. مثلاً به نظر استاد، وجود «راهنمای سفر» و استاد شرط رسیدن به کمال است (روح مجرد، ص۴۲۸). اگر راهبر نباشد، عشق درست هدایت نمیشود.
2 - آیا ممکن است سالک از تحت تربیت استادی به نزد استاد دیگر برود و او را راهبر خویش قرار دهد؟
پاسخ:
در صورت کمال استاد دوم و عدم کمال استاد اول، یا در صورت کاملتر بودن استاد دوم، این انتقال لازم است و در صورت تساوی دو استاد، مطلوب نیست. استاد پس از رسیدن به مرحوم سید هاشم حدّاد یقین کرده بودند که او از همه موجودین برتر است، لذا بار خود را در آستان ایشان فرود آوردند. ایشان فرمودند:
«روزی در تهران از علامه طباطبایی ـ اعلی الله مقامه ـ پرسیدم: احتجاب اسماء و صفات بر اثر تجلّی ذات برای شما چگونه روی میدهد؟
فرمودند: منظور؟! عرض کردم: سئوالی بود. فرمودند: گه گاه است و همیشگی نیست. در همان زمان بنده تازه از کربلا از خدمت آقای حدّاد برگشته بودم و ایشان مدّتها بود که در آن مقام (احتجاب اسما و صفات بر اثر تجلّی ذات) مستقر بودند».
استاد میفرمود:
«در این راه بنده از چهار نفر استفاده بردم و اساتید من بودند: علامه طباطبایی، حاج شیخ عباس هاتف قوچانی، حاج شیخ محمدجواد انصاری همدانی و حاج سید هاشم حدّاد. البته آقای حدّاد چیز دیگری بود. اسفار اربعهاش تکمیل و در توحید ذوب شده بود. عارفی کمنظیر و شاید بینظیر بود»
بعد اضافه کردند:
«البته از مرحوم آسید جمال گلپایگانی هم بهرة فراوان بردم، ولی سِمَت استادی را نپذیرفتند».
3 - در تقسیمات آفات گفته شد برخی آفات غیر قابل درمان است. پرسش این است که چگونه ممکن است آفتی درمان نپذیرد؟
پاسخ:
درمان اینگونه آفات به دفع است. یعنی استاد، در صورتی که شاگرد سالک مطیع باشد، او را به گونهای سیر میدهد که اصلاً گرفتار آن آفت نشود، چون در صورت گرفتار شدن خروجش ممکن نیست.
استاد در ذیل عنوان «رفق و مدارا» مینویسد:
«و این از اهّم اموری است که باید سالک الی الله آن را رعایت کند، چه اندک غفلتی در این امر سبب میگردد که علاوه بر آنکه سالک از ترقّی و سیر باز میماند، بلکه برای همیشه به کلی از سفر ممنوع خواهد شد»(لب اللباب، ص۱۰۶).
سپس توضیحی دادهاند که خواندنی است.
4 - آیا میشود سالک از استادی بیبهره گردد ولی توسط استاد دیگر دستگیری شود؟
پاسخ:
اگر طرد استاد همراه با گرفتگی دل او از سالک باشد، این شاگرد سالک هرگز پیشرفت نخواهد کرد، ولی اگر به دلیلی، بدون دلگرفتگی او را طرد کند، میتواند توسط استاد دیگر دستگیری شود. استاد فرمود:
«یکی از ارادتمندان مرحوم قاضی از تبریز به نجف آمد و چون به خدمت مرحوم قاضی مشرف شد گفت: «آقا! من از بس به شما ارادت و محبت دارم، هنوز حرم نرفتهام و به خدمت شما رسیدهام».
مرحوم قاضی بسیار ناراحت شدند و او را بیرون کردند و فرمودند: «برو که دیگر از ما بهرهای نداری»،
بنده احتمال میدهم که آن شخص عملی جاهلانه انجام داده است و همین باعث قطع فیض از جانب مرحوم قاضی شده است، اما استفاده بردنش از دیگران ممکن بوده است.
در روایت است که روزی امام صادق علیهالسلام با یکی از اصحاب که اکثراً با حضرت در راهها همراه بود، میرفتند و او با غلامش بود. پشت سرش را نگریست و غلامش را ندید و این کار سه بار تکرار شد. مرتبة چهارم که او را دید گفت: ای پسر زنِ بدکاره کجا بودی؟!
امام علیهالسلام با شنیدن این سخن دست بر پیشانی زد و فرمود: سبحان الله! به مادرش نسبتِ بد دادی؟! من تو را پرهیزگار میپنداشتم و اکنون میبینم که وَرَعی نداری.
عرض کرد: مادرش سِندی و مشرک است.
حضرت فرمود: آیا نمیدانی که هر امّتی نوعی ازدواج رسمی دارند. از من دور شو.
راوی حدیث (عمرو بن نعمان جعفی) میگوید: دیگر ندیدم با حضرت راه برود تا اینکه مرگ بین ایشان جدایی افکند(کافی، ج۲، ص۳۲۴).
منابع :
- سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی)، آیتالله علی رضائی تهرانی، صص 684 تا 687