عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

یکی از اثرات شناخته شدة سلوک الی الله برای همة سالکان، مسألة قبض و بسط است.

انسان مؤمن پس از آغاز سلوک کم کم با دو حال قبض و بسط آشنا می‌شود. البته برخی سالکان پیش از سلوک نوعی قبض و بسط شبه سلوکی را تجربه کرده‌اند. اینان کسانی هستند که پیش از آغاز رسمی‌در سلوک الی الله، حالاتی معنوی دارند. پیدایش این حالات در این‌گونه اشخاص معمولاً ناشی از عواملی همانند صفای نفس ذاتی، گذشتن از گناهی چشم‌گیر، انجام طاعتی چشم‌گیر، برخورد با مصیبتی دردآور و ... می‌باشد.

تعریف قبض و بسط

عبدالرزّاق کاشانی در تعریف بسط گوید:

«هو واردٌ یقضیه اشارة الی قبول و لطف و رحمة و انس» (اصطلاحات الصوفیة، ص۳۷)؛

«بسط واردی است که آن را اشارتی به قبول و لطف و رحمت و انس اقتضا دارد».

و در تعریف واژة «وارد» گوید:

«کل ما یرد علی القلب من المعانی من غیر تعمّل العبد»(اصطلاحات الصوفیة، ص4۷)؛

«هر چه از معانی که بدون اختیار و کار خاصّی از عبد بر قلبش داخل شود، وارد نام دارد».

و در تفسیر قلب گوید:

«جوهر نورانی مجرد یتوسط بین الروح و النفس و هو الذی یتحقق به الانسانیة و یسمیه الحکیم النفس الناطقة» (اصطلاحات الصوفیة، ص145)؛

«جوهری نورانی و مجرد است که میان روح و نفس قرار دارد. این همان حقیقتی است که انسانیت انسان بدان تحقق می‌یابد و فیلسوف او را نفس ناطقه می‌نامد».

عبدالرزّاق کاشانی در تعریف قبض گوید:

«هو اخذ القلب بواردٍ یُشیر الی ما یوحشه من الصدّ و الهجران و امثال ذلک» (اصطلاحات الصوفیة، ص145)؛

«قلب را واردی فرا بگیرد که اشارتی به آنچه مایة وحشت است (همانند ممنوعیت از ادامه طریق یا هجران حبیب) داشته باشد».

توضیح تعریف

سالک راه خدا پس از مدتی سلوک با دو حالت روبه‌رو می‌شود که یکی برای او شیرین است و دیگری تلخ، یکی مطلوب است و دیگری منفور، یکی مستی می‌آورد و دیگری خستگی و خلاصه یکی سبک‌بالی ایجاد می‌کند و دیگری بی‌حالی. این دو حال عبارتند از بسط و قبض.

سالک در حال بسط سراپا عشق است. روحش با نشاط و سبک‌بال است. دوست دارد بدود و ره صدساله را یک‌شبه طی کند. ذکر می‌گوید، دعا می‌خواند، نماز به پا می‌دارد، اشک می‌ریزد، به اهل طریق خدمت می‌کند و هیچ احساس خستگی و گذر زمان نمی‌کند. حالی بس خوش دارد. او در این حال از شوق و عشق سرمست است و گاه آن‌قدر خود را به محبوب نزدیک می‌بیند که به ادلال می‌پردازد و بر او ناز می‌فروشد. سالک، عاشق این حال است و دوست دارد آن را هیچ‌گاه از دست ندهد، ولی ممکن نیست. سلوک جز با قبض و بسط، توأمان، طی نمی‌شود. سالک اگر در بسط مطلق بماند می‌سوزد و به همین دلیل باید به قبض بیفتد(البته نه هر نوع قبضی، توضیح خواهد آمد) و می‌افتد.

در حال قبض، عشق بر سالک غلبه ندارد، آتش شوقش فروکش کرده است، بی‌حال است، خود را کسل می‌بیند، جان را خسته و روح را افسرده می‌یابد، یاد حق و اذکار و اوراد برای او سنگین جلوه می‌کند و گاه ممکن است خیال و توهّم نرسیدن به مقصود آزارش دهد. سالک خام قبض را نمی‌پسندد و برنمی‌تابد و برای رسیدن به حالت بسط لحظه‌شماری می‌کند. البته سالک در قبض مطلق هم نمی‌ماند؛ زیرا مایة ناامیدی او می‌گردد و از راه می‌ماند.

اگر سالکی درست ره بپیماید، به صورت طبیعی، باید بسطش از قبضش بیشتر باشد. تساوی قبض با بسط و یا بیشتر بودن حالت قبض، اگر علت خاصی در مورد خاصّی نداشته باشد، غیر طبیعی است.



منابع : 

  • سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی)، آیت‌الله علی رضائی تهرانی، صص 695 تا 697