عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

قبض به دو بخش خواسته و ناخواسته تقسیم می‌گردد. قبض ناخواسته قبضی الهی است که ارادة مستقیم سالک در آن نقشی ندارد و خدای رحمان بر عبد سالک کویش وارد می‌سازد که از حرارت عشق و شعلة شوق، در میان راه نسوزد. سالک عاشق باید این قبض را قدر بداند و بر صدر بنشاند و بگوید:

عاشقم بر لطف و بر قهرش به جدّ

ای عجب من عاشق این هر دو ضدّ(مثنوی مولوی)

البته چون قبض و بسط الهی، هر دو مصداق لطف است، پس بهتر است چنین بگوید:

عاشقم بر بسط و بر قبضش به جدّ

ای عجب من عاشق این هر دو ضدّ

اما قبض خواسته، قبضی است که ارادة سالک در آن نقش دارد؛ یعنی سالک به دست خود، قبض را که بوی هجران می‌دهد و حال نشاط را می‌رباید، برای خود به ارمغان آورده است.

قبض خواسته خود بر دو قسم معلوم‌السبب و مجهول‌السبب تقسیم می‌شود. قبض خواستة معلوم‌السبب آنست که سالک با کنکاش در عملکرد گذشته و حال خود، علت آن را در می‌یابد. این علّت عمدتاً ترک ادبی از آداب سلوک است. علل قبض خواسته را پس از این خواهیم گفت. قبض خواستة مجهول‌السبب، قبضی است که سالک هرچه دقّت می‌کند علت آن را نمی‌یابد و شاید خوب می‌داند که چوب خورده است، اما نمی‌داند از کجا چوب خورده است. از دیدگاهی دیگر قبض‌های خواسته به سه قسم تقسیم می‌شود؛ زیرا یا سببش اختیاری است، مانند گناه کردن و یا غیر اختیاری است، مانند گرفتن نفس امام علیه‌السلام و یا هم اختیاری و هم غیر اختیاری است، مانند برخورد با انسان پلید نفس.

قبض در تقسیمی‌ دیگر به دو قسم شدید و ضعیف تقسیم می‌شود. البته این تقسیم در مورد بسط هم جاری است. اقسامی که در این تقسیمات گفته شد، قابل تداخل‌اند.

بازشناسی قبض ناخواسته از قبض خواستة مجهول‌السبب کار آسانی نیست. پس اقسام قبض به صورت نمودار چنین شد:

 

عبارت زیر که از کاشانی است، به برخی اقسام فوق همراه با علّت آن اشاره دارد.

«و اکثر ما یقع عقیب البسط لسوء ادبٍ یصدر من السالک فی حال البسط»(اصطلاحات الصوفیة، ص۱۴۳)؛

«قبض غالباً پس از بسط دست می‌دهد، به علت اسائة ادبی که سالک در حال بسط انجام می‌دهد».

این عبارت با اختصارش بر همه اقسام سه گانه دلالت دارد؛ زیرا در برابر اکثر، قلیلی است که به دلیل اسائة ادب نیست و اسائة ادب را هم، گاه سالک می‌فهمد و گاه نمی‌فهمد.

در این عبارت دو نکته وجود دارد. اول آنکه اکثر قبض‌ها، قبض‌های خواسته است و دوم اینکه منشأ قبض خواسته سوء ادبی است که از سالک در زمان بسط سر می‌زند، اما این نکته قابل استفاده نیست که این سوء ادب به خاطر بودن در حال بسط است. البته ممکن است که حال بسط، خود علّت از دست دادن یکی از آداب گردد. در بخش آفات سفر گفتیم، واردات گاه آن‌قدر سنگین است که سالک را از جا می‌جنباند و سالکِ از جای جنبیده شاید ادبی را مغفول بگذارد و قهراً به قبض گرفتار آید، ولی این مطلب، کلی نیست. یعنی این‌گونه نیست که همیشه و یا حتی در اکثر موارد، حال بسط منشأ سوء ادب گردد. 

به هر حال، این سوء ادب، می‌تواند امری باشد که از سالک در درجه‌ای که در آن قرار دارد مورد انتظار و توقع نبوده است. قهراً مصادیقش قابل تعیین دقیق نیست، اما ما در اینجا به برخی از اهمّ مصادیق اشارتی می‌کنیم، ولی پیش از شروع، این نکته را باید تذکر دهیم که اکنون در صدد ارائة اسباب اختیاری قبض خواسته‌ایم.



منابع : 

  • سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی)، آیت‌الله علی رضائی تهرانی، صص 697 تا 699