عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

سالک باید تلاش کند که هیچ‌گونه گناه کبیره‌ای از او سر نزند. به‌ویژه گناهان کبیره‌ای که حقّ الناس هم در آن پایمال می‌شود، مانند: تهمت، غیبت، رشوه‌خواری و ... . اصولاً گناه دل را می‌میراند و جان را افسرده می‌سازد. سالک ادعای عشق محبوب را دارد و محبت با مخالفت محبوب نمی‌سازد. امام صادق علیه‌السلام چه زیبا سروده:

تَعصِی الإلهَ و أنت تُظهر حبَّه‌

هذا لَعَمری فی الفِعال بدیع

لو کان حبّک صادقا لاطعتَه‌

انّ المحبّ لِمن احبّ مطیع(بحارالانوار، ج۴۷، ص۲۴)

«خدای را معصیت می‌کنی با اینکه محبت او را اظهار می‌نمایی. حقّا که این عملی غریب و عجیب است. اگر محبت تو برای خداوند واقعی بود، اطاعتش می‌کردی؛ زیرا انسان، مطیعِ کسی است که دوستش می‌دارد».

سرّ اینکه اولین گام در سلوک پس از یقظه، توبه است. این است که سالک آلوده پاک شود تا لیاقت سفر به «عالم پاک» را پیدا کند. حتی دیده شده که اساتید عرفان به برخی شاگردان در آغاز هر اربعین دستور غسل توبه و توبه داده‌اند و این نیست مگر بدین خاطر که گناه با سلوک سازگار نیست. در بخش «زاد و توشة سفر» به «توبه» پرداختیم.

استاد فقه و عرفان آیت‌الله حاج شیخ محمدتقی بهجت فرموده‌اند:

1 - غرض از خلقت عبودیت است(به سوی محبوب، صص۲۳ و ۲۸).

2 - حقیقت عبودیت ترک معصیت است، در اعتقادیات و علمیات و در عمل( به سوی محبوب، صص۲۳ ).

3 - اعتقاد کار قلب و عمل کار جوارح است(‏ به سوی محبوب، صص۲۳ ‏).

4 - ترک معصیت باید ملکه شود(‏ به سوی محبوب، صص۲۳ ‏).

5 - ترک معصیت جز با دوام مراقبه و یاد خدا در هر حال و زمان و مکان و جلوت و خلوت ملکه نمی‌شود( به سوی محبوب، صص۲۳  و 40).

6 - برای ترک معصیت لازم است به آنچه یقین داریم، عمل کنیم و در آنچه نمی‌دانیم و شک داریم، احتیاط کنیم( به سوی محبوب، صص۲8  و 32).

7 - اگر به آنچه می‌دانیم، عمل کنیم، آنچه را که نمی‌دانیم روشن می‌شود و معلوم می‌گردد: «مَن عَمِلَ بما عَلِم وَرَّثه الله عِلمَ ما لَم یَعلَم»؛ «هر کس به آنچه می‌داند عمل کند، خدا علم آنچه را که نمی‌داند روزیش می‌کند».

بلکه بالاتر، اگر به علوم خود عمل کنیم، آنچه را که نمی‌دانیم خدا خود کفایت می‌کند: «کُفِی علمَ ما لم یَعلَم»(به سوی محبوب، صص۲8  و 32).

8 - معصیت به کبائر اختصاص ندارد، بلکه اصرار بر صغایر هم معصیت است(به سوی محبوب، صص 34).

9 - ترک معصیت بالاترین ذکر عملی است(به سوی محبوب، صص۴۰ و ۷۶).

10 - همه چیز در راه خدا بر ترک معصیت متوقف است و آن بر هیچ چیز متوقف نیست(به سوی محبوب، صص ۷۶).

استاد دیگر فقه و عرفان، بزرگ عارفان قرن اخیر شیعه مرحوم آیت‌الله حاج ملا حسینقلی همدانی می‌فرماید:

«و آنچه این ضعیف از عقل و نقل استفاده نموده‌ام، این است که اهمّ اشیاء از برای طالب قرب، جدّ و سعی تمام در ترک معصیت است، تا این خدمت را انجام ندهی، نه ذکرت و نه فکرت به حال قلبت فایده‌ای نخواهد بخشید، چرا که پیشکش و خدمت کردن سلطان با کسی که با سلطان در مقام عصیان و انکار است، بی‌فایده خواهد بود» (تذکره المتقین، ص۱۹۱).

مرحوم حاج شیخ حسن‌علی اصفهانی فرموده‌اند:

«در طول عمرم یک بار نماز صبح من قضا شد و همان روز پسری داشتم از دنیا رفت»(ر.ک: نشان از بی‌نشان‌ها، ص۳۱. البته این نوع تربیت الهی مربوط به امثال شیخ حسن‌علی اصفهانی است، همو که مرحوم آیت‌الله حاج سید حسین قمی; در موردش گفته است: «بالاترین کرامت شیخ این بود که ادعای پیامبری نکرد و اگر می‌کرد مردم می‌پذیرفتند ». ظاهراً در علمای اسلامی در اظهار کرامات عجیب و غریب مانند شیخ نداریم.).

درست به یاد دارم که در اوائل پیروزی انقلاب اسلامی‌ایران گروهی که ادّعای سلوک و عشق داشتند، به طور قاچاق ارز از کشور جمهوری اسلامی‌ایران خارج می‌کردند و وقتی با نهیب استاد روبه‌رو شدند،

گفته بودند: ما اهل عشقیم، عشق قانون نمی‌شناسد.

استاد بسیار ناراحت شدند و فرمودند: «در دنیای دیگر که با سر به دوزخ افتادید، آن وقت می‌فهمید قانون عشق کجا ظاهر می‌شود»

و بعد فرمودند: «قوانین کشور اسلام لازم الاجراست و همه باید در این زمینه‌ها از ولیّ فقیه تبعیت کنند و نه هیچ‌کس دیگر حتّی مرجع تقلید خاصّ خود». 

باری، معصیت الهی سدّ سلوک است. البته سالک به خصوص سالک نوپا معصوم نیست، ولی باید بنایش بر اجتناب کامل از معاصی باشد، به خصوص معصیت‌های کبیره. البته فقها اصرار بر گناهان صغیره را هم معصیت کبیره دانسته‌اند(برای دانستن تعداد و حقیقت معاصی کبیره مراجعه به کتاب گناهان کبیره اثر شهید آیت‌الله دستغیب مفید است. مرحوم دستغیب از شاگردان راه رفتة استاد فقید عرفان مرحوم آیت‌الله حاج شیخ محمدجواد انصاری بوده‌اند و با حضرت استاد انس ویژه‌ای داشته‌اند. اعلی الله مقامهما).



منابع : 

  • سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی)، آیت‌الله علی رضائی تهرانی، صص 700 تا 703