سلوک به صورت کلی آدابی دارد. چه اینکه هر درجه از سلوک آدابی خاص خویش دارد. گاه منشأ قبض، از دست دادن و غفلت ورزیدن نسبت به ادبی از آداب سلوکی است. اینجاست که قدمها میلغزد و نَفَسها به تپش میافتد. آداب سلوک اندک نیست و ظرافتهای راه خدا به آسانی قابل رعایت کردن نیست. به این یک داستان که در مسألة «سفر حج» است بنگرید: حسین بن ابی العلاء نقل میکند: من با گروهی بیست و چند نفره به سوی مکه رهسپار شدیم. من در هر سفر گوسفندی را ذبح کرده و همسفران را اطعام میکردم. وقتی به خدمت امام صادق علیهالسلام رسیدم، حضرت بلافاصله فرمود: حسین! مومنان را خوار میکنی؟! گفتم پناه بر خدا، چطور؟ فرمود: شنیدهام در هر منزل برای همسفران گوسفندی سر بریدهای؟ گفتم: فقط از سر اخلاص و برای خدا چنین کردم. فرمود: مگر نمیدانستی که بعضی از آنان دوست داشتند مانند تو عمل کنند و نمیتوانستند و لذا احساس حقارت و کوچکی میکردند. گفتم: از خدا طلب مغفرت میکنم و دیگر چنین نخواهم کرد(بحار الانوار، ج۷۳، ص۲۶۹).
منابع :
- سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی)، آیتالله علی رضائی تهرانی، ص 706