پاسخ این است که سالک پس از کمال از قبض و بسط به معنایی که گذشت رهیده است، او دیگر نه درد هجران دارد و نه شوق وصول به رحمان. او به مقصد رسیده و در حرم امن الهی آرمیده است، ولی به معنایی دیگر دارای قبض و بسط است. توضیح مطلب این است که عارف کامل پیوسته در پرتو تجلّیات پروردگار قرار دارد. این تجلّیات که عمدتاً «اسمایی» است، گوناگون است؛ زیرا نامهای حق گوناگون است. وقتی عارف تحت تجلّی اسماء جمالیّه حق باشد، بسیار سرخوش است، بهگونهای که گویا میخواهد عالَم را ببخشد و اگر در تحت تجلّی اسماء جلالیّه باشد، در خود فرو میرود. خُلق و حال ندارد و به سختی میتوان با او انس گرفت. این دو حالت حتی در جسم و صورت عارف نمود دارد. او در حالت نخست چهرهای برافروخته، لبانی به خنده و تبسّم گشوده و اُنسی تماشایی دارد و در حالت دوم چهرهای لاغر و زرد، لبانی برهم نشسته و هیبتی قهرآلود دارد.
حقیر خود این دو حال را کراراً و مراراً در استاد دیده بودم و به تجربه دریافته بودم که اگر تصمیم بر تقاضای چیزی از ایشان داشته باشم، باید در حال تجلّی اسماء جمالیه بخواهم و نه در حالت دیگر.
استاد معتقد بودند:
این دو حالت در انبیا و اوصیا هم وجود داشته است و گویا شعر شاعر در همین مورد در بخش علم عارفان سروده شده است:
گهی بر طارم اعلی نشینم
گهی تا پشت پای خود نبینم
و در این موضوع استشهاد به روایت امام صادق علیهالسلام میکردند که دنبال کنیزش میگشت. روایت این است: سَدیر صیرفی میگوید:
من و ابوبصیر و یحیای بزاز و داود بن کثیر در منزل امام صادق علیهالسلام بودیم که حضرت غضبناک از در داخل شد و فرمود: از حرف آنها که برای ما به علم غیب اعتقاد دارند، در شگفتم. غیب را کسی جز خدا نمیداند. من الان برای تادیب کنیزم دنبال او کردم و او از دست من گریخت و پنهان شد و من او را گم کردم و ندانستم در کدام اتاق مخفی شده است .(کافی، ج۱، ص۲۵۷. (البته روایت ادامه دارد و در ادامهاش امام علیهالسلام بالاترین درجة علم غیب را برای ائمه علیهالسلام ثابت میداند. گو اینکه معنای این ثابت بودن علم غیب برای آنان، یکسان و ثابت بودنِ حالات آنان نیست).
منابع :
- سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی)، آیتالله علی رضائی تهرانی، صص 713 تا 714