یکی از واژههای شایع در عرفان اسلامی، «حضرات خمس» است، از منظر عرفانی هر موجودی به قدر سعه و ضیق هویت خویش، مظهر حقتعالی است و خداوند در او ظهور کرده و اسما و صفات و کمالات حق و به تبع آنها ذات مقدسش در آن حضور خواهد داشت. بنابراین همة اشیا در کل نظام هستی، محضر یا حضرت خداوندند و باریتعالی در آنها حضور دارد.
بر این اساس، شمار حضرات، به نحو جزئی، بینهایت خواهد بود؛ لکن عارفان مسلمان همة آنها را به طور کلی در پنج مرحله، دستهبندی کرده، از آنها به «حضرات خمس» نام میبرند.
حضرات خمس بنابر آنچه در عرفان آمده است بدین قرارند:
- حضرت اول: تعین اول و تعین ثانی
- حضرت دوم: عالم عقل
- حضرت سوم: عالم مثال
- حضرت چهارم: عالم ماده
- حضرت پنجم: انسان کامل
تعینهای حقی، یعنی تعین اول و تعین ثانی که دو مرحله از ظهور در درونِ صقع ربوبیاند، در مجموع یک حضرت به شمار آمدهاند، و در پی آن، هر یک از عوالم سهگانه که مطابق اصطلاحی که خواهد آمد تعینهای خلقی را تشکیل میدهند، حضرتهای دوم و سوم و چهارم را سامان میدهند.
حضرت پنجم نیز که جامع همه حضرات پیشین است و از جهتی تمام قوس صعود در آن معنا مییابد، کون جامع یا انسان کامل نام دارد، و همچنانکه در بحثهای مربوط به انسانشناسی عرفانی خواهد آمد، انسان کامل حضرتی است که خداوند به نحو کامل در آن ظهور کرده و حضور دارد، از همین روی، این حضرت را «حضرت جامعه» میگویند.( فرغانی، مشارق الدراری، چاپ دفتر تبلیغات اسلامی قم، ص۱۴۳، ۱۴۴)
اصطلاح دیگری که در بستر حضرات خمس به کار میرود، واژه غیب و شهادت است؛ زیرا حضرت اول که در میان تعینهای غیبی فراتر از آن یافت نمیشود، «غیب مطلق» است، و در جانب دیگر، حضرت چهارم و عالم ماده که شهادتی بارزتر از آن دیده نمیشود، «شهادت مطلقه» نام دارد. بر این اساس، حضرت دوم یا عالم عقل که به غیب مطلق نزدیکتر است، «غیب مضاف» نام گرفته است؛ چه، در مقایسه با حضرت اول، شهادت است، نسبت به حضرات دیگر، غیب به شمار میآید. به همین ترتیب، حضرت سوم یا عالم مثال «شهادت مضاف» خواهد بود؛ زیرا به حضرت شهادت مطلقه، یعنی عالم ماده، نزدیکتر است، و هرچند در مقایسه با آن غیب است و از همین نظر، گاه همچون عالم عقل، آن را غیب مضاف گویند نسبت به حضرات بالاتر شهادت شمرده میشود. اما حضرت خامس یا انسان کامل، جامع غیب و شهادت است و همه حضرات غیب مطلق و مضاف و شهادت مطلقه و مضاف را در خود دارد.
گفتنی است نمونة اعلای این جامعیت، انسان کامل است، اما نمونه ضعیف آن که میتواند به فعلیت برسد، در نوع انسان وجود دارد. از همین رو، هر انسانی در درون خود نمونه کوچکی از عوالم ماده، مثال، عقل و اله را مییابد.
عبدالرحمن جامی، واژه حضرات خمس را با قدری تفاوت به کار برده است. وی با تفکیک تعین اول و تعین ثانی از یکدیگر، هر یک از تعینهای اول و ثانی و عالم عقل و عالم مثال و عالم ماده را یک حضرت شمرده است. بنابر این اصطلاح مراد از حضرت پنجم عالم ماده است.
جامی در اواخر فصّ یوسفی از نقد النصوص میگوید:
بدان که عوالم مع کثرتها منحصر در پنج است، و آن را «حضرات خمسه» خوانند، و این پنج حضرت جای ظهور و بروز حق است در آن به صفتی از صفات خویش؛ و صفتْ لازم ذات است.
اول حضرت ذات [(تعین اول)] است که آن را «غیب مطلق» گویند که از آن هیچ کس حکایت نتواند کرد؛ زیرا که آنجا اسم و رسم نگنجد و عبارت چون اشارتْ مجال ندارد: بیدل از بینشان چه گوید باز؟
دویم حضرت اسما [(تعین ثانی)] است که در آن بروز حق است به الوهیت.
سیم حضرت افعال است ـ یعنی عالم ارواح [(عالم عقل)] ـ که در آن بروز حق است به ربوبیت.
چهارم حضرت مثال و خیال، که آن جای بروز است به صور مختلفة دالّه بر معانی و حقایق.
پنجم حضرت حس است و مشاهده، که جای بروز است به صور متعینة کونیه. ( نقد النصوص، ص۱۸۱)
بدینترتیب، جامی عوالم کلی را با تفکیک تعین اول از تعین ثانی، در قوس نزول بررسی کرده و آنها را حضرات خمس نامیده است، و عالم انسان کامل را در این اصطلاح وارد نکرده است.
لکن وی در جایی دیگر از نقد النصوص با احتساب انسان کامل، مراتب کلی عالم را شش مرتبه برشمرده است و میگوید: مراتب کلیه [(حضرات)] شش است: مرتبه اولی و آن غیب مغیب است و نام کرده شده است به «غیب اول» و «تعین اول»؛ مرتبه ثانیه غیب ثانی است که مسماست به «تعین ثانی»...؛ مرتبة ثالثه مرتبه ارواح [(عالم عقل)] است...؛ مرتبه رابعه مرتبه عالم مثال است...؛ مرتبه خامسه عالم اجسام است... و این مرتبه را نام کردهاند «مرتبه الحسّ» و «عالم الشهادة»؛ و مرتبه سادسه، مرتبه جامعه است مر جمیع مراتب را، و آن حقیقت انسان کامل است. (همان، ص ۳۰، ۳۱)
جامی گرچه مجموع عوالم و مراتب کلی را در دو قوس نزول و صعود، شش مرتبه و حضرت میشمارد، در ادامة گفتار خویش دربارة تعداد حضرات، به قول دیگر عرفا که تعین اول و ثانی را یک حضرت شمردهاند و عوالم را در قوس نزول چهار عالم و چهار حضرت و در کل دو قوس، پنج حضرت به حساب آوردهاند، اشاره کرده است و میگوید:
و گاه باشد که تعین اول و ثانی را... مرتبه واحده اعتبار کنند و مراتب کلیه را منحصر در پنج مرتبه دارند و آن را «حضرات خمس» خوانند. (همان، ص۳۱)
در اینجا لازم است به دو نکته توجه کنیم:
اول آنکه گاه در آثار عرفا، ابتدا غیب مطلق و شهادت مطلقه را مطرح، و سپس از عالم عقل و عالم مثال یاد میکنند. این شیوة طرح بحث موجب شده است که عالم ماده را حضرت دوم بشمارند؛ لکن باید دانست این عنوان و رقم، صرفاً ناظر به بیان و گفتار است، وگرنه مرتبة دوم از حضرات، همان عالم عقل است؛
دوم نیز آنکه حضرت پنجم، یا همان حضرت جامعه که همه حضرات چهارگانه دیگر را در خود دارد، حضرت انسان کامل است؛ اما گاهی در آثار عرفا، بین جمع تفصیلی حضرتهای چهارگانه و جمع اجمالی آنها فرق گذاشته شده است و جمع تفصیلی را از آن کل عالم بما هو عالم، که وحدتی حقیقی دارد، دانستهاند، و جمع اجمالی را متعلق به انسان میشمارند، و هر دو را از حضرت خامسه و حضرت جامعه تلقی میکنند.
سعیدالدین فرغانی (م ۷۰۰) در مشارق الدراری، در اواخر اصل دوم میگوید:
... اول را حضرت و مرتبه غیب و معانی گویند، و آن حضرت ذات است بالتجلّی والتعیّن الاوّل والثانی...، و دوم را که در مقابله اوست، مرتبه شهادت و حس خوانند...، و سوم را که تِلوِ مرتبه غیب است متنازلاً، مرتبه ارواح گویند، و چهارم را که تِلوِ عالم حس است متصاعداً، عالم مثال و خیال منفصل خوانند، و جامع ایشان تفصیلاً حقیقت عالم است و اجمالاً صورت عنصری انسانی. (مشارق الدراری، ص۱۴۳، ۱۴۴)
برخی از محققان بحث از نظام تجلیات را شرح مباحث بخش های پیشین دانسته و آن را بحث مستقلی به شمار نیاورده اند. به اعتقاد اینان ، مباحث عرفان اسلامی به دو بخش تقسیم می شود:
- بحث از توحید
- بحث از موحد (انسان کامل)
(صائن الدین ترکه، تمهید القواعد، انتشارات انجمن حکمت و فلسفه ایران، ص ۴۸)
از نظر ایشان ، مبحث توحید شامل کثرات و تعینات نیز می شود، زیرا جایگاه کثرات به عنوان شئون و تجلیات حق در همین مبحث توحید مشخص می شود. در نظر ایشان این بخش به شش مقام و مرتبه کلی پس از مقام ذات اشاره خواهد داشت:
- تعین اول یا تجلی اول
- تعین ثانی یا تجلی ثانی
- عالم ارواح
- عالم مثال
- عالم ماده
- نفس رحمانی
اهل معرفت در یک تقسیم بندی دیگر تعین اول و ثانی را در صقع ربوبی جای داده اند و عالم عقول، مثال و ماده را خارج از صقع ربوبی و در عالم خلق یا تعینات خلقی قرار می دهند.(قونوی، اعجاز البیان، ص131 و جامی، نقد النصوص ، ص۳۰)
با اندکی تأمل می توان دریافت که حضرات اول تا چهارم از این نظم به قوس نزول اختصاص دارد، و قوس صعود تماماً در حضرت جامع انسان کامل و مباحث ناظر به قیامت و انواع آن است.
در اینجا ما مباحث را به سه بخش خداشناسی ، جهان شناسی و انسان شناسی تقسیم کرده ایم.
مباحث وحدت شخصیه، ادله، فروعات و انعکاس آن در شریعت را ذیل خداشناسی بحث کرده و سپس در بخش جهان شناسی، مباحث صقع ربوبی یعنی تعینات اول و ثانی ، نفس رحمانی، عوالم سه گانه عقل، مثال و ماده را میآوریم. مباحث مربوط به کون جامع نیز در ذیل بحث انسان شناسی خواهد آمد.
انشاء الله تعالی