عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

برابر قاعده فلسفی مشهور الواحد لایصدر عنه الا الواحد چه از نظر علیت و چه از نظر تجلی و شأن ، باید میان علت و معلول یا تجلی و صاحب تجلی ، هم سنخی برقرار باشد

یکی از بدیهی ترین لوازم این اصل آن است که معلول یا تجلی ای که از واجب الوجود یا وجود مطلق صادر می شود ، باید در وحدت با او تناسب داشته باشد. البته بی گمان تنزل از مقام علت به معلول ، یا از مقام وجود مطلق به تجلیات مقید ، تنزلِ مرتبه وحدت را نیز در پی خواهد داشت. ولی در عین حال در عین این تنزل باید همگونی وحدت حفظ شود.

در فضای عرفان نظری پس از آن که ابن عربی به واسطه تجربه های عرفانی عمیق و والایش (یعنی تجلی ذاتی) ، از نَفَس رحمانی سخن گفت و در ارائه یک تبیین فلسفی عقلانی برای آن کوشید، زمینه این بحث در عرفان فراهم شد که در واقع نخستین تجلی و صادر حق تعالی که وحدت آن با وحدت حقه حقیقیه ذات مناسب باشد، چیزی جز نَفَس رحمانی نمی تواند باشد. خود ابن عربی به واسطه تطبیق های نادرست اهل فلسفه از این قاعده ، گاه با قاعده الواحد مخالفت می ورزد. (الفتوحات المکیه، ج1 ، ص 715 و ج2 ، ص 458)

اما نزدیک ترین شاگرد وی ، صدرالدین قونوی آن را تایید می کند و تفسیر عرفانی خاص خود را با آن تطبیق می دهد. او در مواردی تصریح می کندکه این قاعده حق است، ولی مصداقش نه عقل اول (دربیان فیلسوفان) ، بلکه نَفَس رحمانی است. البته صدور هم در فضای عرفان نظری معنای دیگری می یابد و به معنای علیت نیست. بنابراین ، بهترین گزینه برای صادر اول از نظر عارفان با توجه به لزوم همگونی در ویژگی بسیار مهم وحدت اطلاقی ، همان واحد ساری، وجود عام یا نَفَس رحمانی است.

پیش تر گفتیم که نَفَس رحمانی یک تجلی بیش نیست ، پس به آسانی می توان گفت اول ما صدر النفس الرحمانی:

... و الحق سبحانه من حیث وحده وجوده لم یصدر عنه الا الواحد لاستحاله اظهار الواحد غیر الواحدلکن ذلک الواحد عندنا هو الوجود العام المفاض علی اعیان المکونات ما وجد منها و ما لم یوجد مما سبق العلم بوجوده

(قونوی، مفتاح الغیب، انتشارات مولی، ص 20و21)

از حق تعالی به لحاظ وحدت وجودیش جز واحد صادر نشد زیرا محال است واحد را اظهار کند ، اما آن واحد نزد ما همان وجود عام نفس رحمانی است که بر اعیان تکوین شده ها افاضه می شود، چه آنها که به وجود آمده اند و چه آنها که علم پیشین به وجودشان هست اما به وجود نیامده اند.

ان الحق سبحانه لما لم یصدر عنه لوحدته الحقیقیه الذاتیه الا الواحد فلذلک الواحد عند اهل النظر هو القلم الاعلی المسمی بالعقل الاول و عندنا الوجود العام

(قونوی، مفتاح الغیب، انتشارات مولی، ص 20و21)

چون از حق تعالی به جهت وحدت حقیقی اش ، چیزی جز امر واحد صادر نمی شود ، آن واحد نزد فیلسوفان همان قلم اعلی است که آن را عقل اول می خوانند و نزد ما عارفان وجود عام است.

یادآوری این نکته ضروریست که در برخی متون دینی تعبیرهائی با مضمون اول ما خلق الله العقل داریم با بحثی که که در این نکته درباره اول ماصدر... به میان آمد، دو معنای متفاوت دارند.

بحث خلق در آموزه های دینی تنها در ساحت تعینات خلقی مطرح است  که خارج از صقع ربوبی هستند ، در این ساحت عارفان نیز بیان فیلسوفان را می پذیرند که اول ما خلق الله العقل الاول و بیان های شرعی را به همین معنا ارجاع می دهند، اما در عین حال عارفان تاکید دارند که اولین مخلوق ، آن گونه که فیلسوفان پنداشته اند با اولین صادر از حق برابر نیست و بحث نفس رحمانی همین جا مطرح می شود.

منابع :

  • یزدان پناه سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 552 تا 555
  • امینی نژاد  علی، حکمت عرفانی، صص 321 تا 324