عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

اصطلاح طبیعت کلی در اشاره به نفس رحمانی نیز همانند هیولای اولی در فرآیند وام گیری از اصطلاحات فلسفه اسلامی به دست آمد. در اصطلاح فلسفی مراد از طبیعت جهت فاعلی اشیاء است ، به بیان دیگر هیولی جهت قابلی اشیاء را تشکیل می دهدو صورت اخیر ، یعنی همان طبیعت شیء جهت فاعلی است و تمام آثار و احکام ویژه ی شیء ناشی از صورت اخیر و طبیعت شیء است ، همان گونه که درباره هیولای اولی توضیح دادیم ، طبیعت نیز در اصطلاح فلسفی تنها در ساحت عالم ماده مطرح می شود.

عارفان که این اصطلاح را تا اندازه ای با مقاصد خویش مناسب یافتند آن را گرفتند و مصداق جدیدی به آن بخشیدند. از نظر آنان ویژگی فاعلیت و منشأ اثر بودن که به ایجاد اشیاء می انجامد ، از آنِ نفسِ رحمانی است، زیرا نفس رحمانی شامل اسماء الهیه می شود که در مراحل و مراتب بالاتر در آن مندمج هستند و در مراتب پائین تر به شکل تفصیلی در می آیندو منشأ اثر می شوند.

بنابراین ، می توان نفس رحمانی را با نگاه به جهت اسمائی طبیعت کلی خواند:

و لیس ذلک النفس الذی أصل تلک اللوازم إلا عین الطبیعه فی الحقیقه، إذ بها یحصل الفعل و الانفعال فی الفواعل و القوابل ...

فالطبیعه عباره عندهم عن معنى روحانى سار فی جمیع الموجودات، عقولًا کانت أو نفوساً، مجرده و غیر مجرده أو أجساماً، و إن کانت عند أهل النظر عباره عن القوه الساریه فی الأجسام، بها یصل الجسم إلى کماله الطبیعی. فما عند أهل النظر نوع من تلک الطبیعه الکلیه. و فی التحقیق نسبه الطبیعه الکلیه إلى النفَس الرحمانى بعینها نسبه الصوره النوعیه التی للجسم الکلى إلى الجسم.

(قیصری، ‌شرح فصوص الحکم، تصحیح آشتیانی، صص 877 و 878)

در حقیقت ، آن نفس که اصل آن لوازم است چیزی جز عین طبیعت نیست زیرا به واسطه آن در فاعل ها و قابل ها فعل و انفعال صورت می پذیرد... پس طبیعت نزد عارفان ، یک معنای روحانی است که در تمام موجودات چه عقول و چه نفوس مجرد و غیر مجرد و چه اجسام ساری است ، هر چند نزد فیلسوفان قوه ساری در اجسام است که به واسطه آن اجسام به کمال طبیعی خویش می رسند، پس آنچه که نزد فیلسوفان است ، تنها نوعی از آن طبیعت کلی است و در واقع نسبت طبیعت کلی به نفس رحمانی ، به دقت همان نسبت صورت نوعیِ جسم کلی به جسم است.

اذا اخذت مع قابلیه التاثیر فهی مرتبه الاسم الفاعل المعبر عنه بالموجد و الخالق رب الطبیعه الکلیه

(قیصری، ‌شرح فصوص الحکم، تصحیح آشتیانی، ص 23)

هنگامی که حقیقت وجود را با قابلیت تاثیر اعتبار کنی ، همان مرتبه اسم فاعل است که ازآن به موجد و خالق یا رب طبیعت کلی یاد می شود.

منابع :

  • یزدان پناه سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 565 تا 567
  • امینی نژاد  علی، حکمت عرفانی، صص 322 و 323