عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

نخستین تعین در نفس رحمانی که جزو تعین‌های حقی به شمار می‌آید، به سبب اولیتش «تعین اول» نام دارد. اگر بخواهیم با بیانی ساده، حقیقت تعین اول را تبیین کنیم، باید بگوییم، در پی مرتبه ذات حق، خودآگاهی و علم حضوری خداوند به خودش، که طی آن قد و قامت یکپارچه و بی‌نهایت خود را می‌نگرد، اولین تعین پس از مرتبه ذات است که سرسلسله تعینات بعدی خواهد بود.

محقق فناری در تبیین حقیقت تعین اول می‌گوید:

وامّا الاوّل فهو صوره علمه بنفسه لنفسه.

(فناری، مصباح الانس، ص۵۵)

و اما تعین اول، همانا حقیقت و صورت علم حق و آگاهی او به خود و برای خود است.

در این عبارت مراد از «بنفسه» آن است که این تعین درون‌صقعی است، یعنی به تعینی از خود، و مراد از «لنفسه» آن است که این ظهور و تجلی برای خودش هست و برای خود جلوه می‌کند.

بنابراین تعین اول، علم ذات به ذات «من حیث الأحدیه الجمعیه» است؛ یعنی در این مرحله، چنان‌که گفته آمد، خداوند ذات خود را به نحو احدی می‌نگرد، و هنوز به کمالات و تفاصیل موجود در خود توجه نکرده است. البته روشن است که بین مرتبه ذات و تعین اول، تقدم و تأخر زمانی مطرح نیست، بلکه چیزی شبیه به تقدم و تأخر رتبی وجود دارد. به بیان دیگر، باید ذاتی باشد تا به خود علم داشته باشد. مثلاً وقتی در خود ملاحظه می‌کنیم به‌درستی درمی‌یابیم که ابتدا ذاتی وجود دارد که در مرحله بعد به خود علم می‌یابد؛ هرچند تا آن ذات هست، این علم نیز هست، لکن نفس انسان، بین ذات و علم ذات به ذات، کاملاً حالت اصل و فرع را احساس می‌کند. همین حالت از تقدم و تأخر بین ذات حق و علم او به ذاتش برقرار است.

بنابراین تعین اول تعینی علمی است، و از این روی، آن را نسبت علمیه می‌خوانند و یکی از مراحل عالی علم حق به شمار می‌آید.

صدرالدین قونوی می فرماید:

فأوّل المراتب و الاعتبارات العرفانیّه المحقّقه لغیب الهویّه الاعتبار المسقط لسائر الاعتبارات، و هو الإطلاق الصرف عن القید و الإطلاق، و عن الحصر فی أمر من الأمور الثبوتیّه و السلبیّه ...، ثم اعتبار علمه نفسه بنفسه و کونه هو لنفسه هو، فحسب، من غیر تعقّل تعلّق، أو اعتبار حکم‏.

(قونوی، اعجاز البیان، ص 130)

پس نخستین مرتبه از مراتب و اعتبارات حقیقی عرفانی ، مقام غیب الهویه ، اعتباری که ساقط کننده دیگر اعتبارت است ، همان مقام اطلاق صرف و عاری از هر گونه قید و اطلاق و حصر در امری از امور سلبی و ثبوتی است(اشاره به مقام ذات) ... پس از آن اعتبار علمِ او به خودش و این که او تنها برای خود اوست بدون تعقل یا اعتبار حکمی(اشاره به تعین اول).

استاد آشتیانی تعین اول را چنین توضیح می دهند:

آنکه وجود مطلق عارى از قید اطلاق، ذات حق است و این حقیقت چون متجلى بر خویش است، عالم بذات خود می‌‏باشد، و این ظهور ذاتى چون مستلزم علم بنفس و شعور بذات و ظهور ذات از براى ذاتست، آن را تجلى احدى ذاتى نامیده‌‏اند.

حقیقت حق در این مقام، ذات خود را بوصف احدیت ذات با احکام و لوازم و صور و مظاهر معنویه و روحانیه و مثالیه و حسیّه با توابع و متبوعات مظاهر: انواع و اجناس و اشخاص بحسب بدء و عود و نزول و عروج و جمیع شئون و مراتب اکوان را از این جهت که به یک وجود موجودند، و همه آنها عین واحدند، به شهود ذاتى احدى شهود می ‏نماید، ولى شهود مفصل در مجمل که از آن تعبیر برؤیه المفصل مجملا نموده ‏اند، نظیر مشاهده مکاشف ثمره نخل را در نوات، بوجود جمعى قرآنى نه وجود فرقانى تفصیلى: «بینهما فرقان عظیم».

 

منابع :

  • امینی نژاد  علی، حکمت عرفانی، 359 تا 360 
  • یزدان پناه سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 356 تا 358
  • آشتیانی  سید جلال الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم، ص 208