این اصطلاح را سعیدالدین فرغانی بارها در همین معنا به کار برده و موجب استقرار این واژه در این مقام شده است و دیگران نیز اغلب از او پیروی کردهاند و بهویژه در قرن نهم، بزرگانی همچون جامی، فناری و صائنالدین ترکه، تعین اول را به صورت یک اصطلاح مستقر در همین معنا به کار بردهاند.
برای نمونه صائن الدین می گوید :
ثم ان الذات باعتبار اتصافها بالوحده الحقیقیه یقتضی تعینا یسمی باصطلاح القوم باتعین الاول
(صائن الدین ترکه، تمهید القواعد، انتشارات انجمن حکمت و فلسفه، ص 125)
همانا ذات به لحاظ اتصاف به وحدت حقیقی ، مقتضی تعینی است که برابر اصطلاح عرفا به نام تعین اول خوانده می شود.
جامی هم در این باره می گوید:
این مرتبه مسمی است به تعین اول زیرا که اول تعینات حقیقت وجود اوست و فوق او مرتبه لا تعین است و لاغیر.
(جامی ، لوایح، ص46)
درباره راز بکارگیری این اصطلاح باید گفت این مقام نخستین تعینی است که بعد از تنزل از مقام ذات (که فاقد تعین است) شکل می گیرد.با وجود این در آثار عرفای مکتب ابن عربی درقرون هفتم و هشتم ، این اصطلاح هرگز به صورت انحصاری با آن مقام گره نخورده است.
صدرالدین قونوی، استاد فرغانی، این واژه را گاه در همین معنا و گاه به معنای دیگری به کار برده است. اما در متون قیصری (در قرن هشتم) اساساً تعین اول به معنای مورد نظر ما مشاهده نمیشود و در مواردی که این اصطلاح در آثار او به کار رفته، مرادف با «فیض اقدس» ـ که در تفسیر ایشان به معنای تعین ثانی در اصطلاح دیگر عرفاست ـ به کار رفته است؛ چه، در نگاه قیصری، پس از مقام ذات، احدیت به معنایی که ما به منزله تعین اول میشناسیم، وجود ندارد. وی احدیت را به همان لحاظ احدیت ذاتیه در مقام ذات ارجاع داده و چیزی غیر از مقام ذات به عنوان احدیت تعینی تصویر نمیکند. در نتیجه، آنچه ما با عنوان تعین ثانی میشناسیم از دیدگاه ایشان، اولین تعین شمرده میشود.
در قرن هشتم این موضوع مورد اختلاف بزرگان عرفان نظری بوده است که آیا تعین اول یک تجلی حاصل از مقام ذات است یا عین مقام ذات و از حیثیات آن است. کسانی همچون قیصری که آن را عین ذات دانسته اند، در واقع تعین ثانی (به اصطلاح فرغانی) را نخستین تنزل از مقام ذات پنداشته و آن را تعین اول نام نهاده اند.
اما عرفای قرن نهم مانند صائن الدین، فناری و جامی به پیروی از آثار قونوی ، فرغانی و جندی تعین اول را به عنوان مقامی جدا از مقام ذات پذیرفتند.
فناری در عبارتی تصریح می کند که اصطلاح تعین اول تا پیش از او مستقر نبوده است. او بیان خود را با توضیحی درباره اصطلاح الوهیت یا وحدانیت برای تعین ثانی آغاز می کند:
المسماه بالوحدانیه و الالوهیه، و هی التی سماها الشیخ قدس سره فی الرسائل بالتعین الثانی و جعله الفرغانی اصطلاحاً مستمراً، فخص التعین الأول بالحقیقیه المحمدیه الأکملیه،
(فناری ، مصباح الانس ، انتشارات مولی، ص 315و 316)
آنچه با نام مقام وحدانیت و الوهیت خوانده می شودهمان مقامی است که قونوی آن را در رسائل با نام تعین ثانی خوانده است و فرغانی آن را به یک اصطلاح ثابت تبدیل کردو به همین ترتیب وی اصطلاح تعین اول را به حقیقت محمدی اکملی اختصاص داد.
باری به هر روی، عرفا میان مقام ذات و تعین ثانی، اسم احدی را واسطه میدانند و با واژههای متعددی به آن اشاره میکنند و فرغانی با بهکارگیری پیاپی اصطلاح تعین اول در آن، موجب استقرار این واژه در این مقام شده است.
منابع :
- یزدان پناه – سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صث 392 تا 394