عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

گفتیم که تمام کمالات ذاتی در تعین اول موجودند وحقیقت آن مقام نیز علم ذات به ذات است. پس حق تعالی در آن مقام به خود علم دارد و چون علم به ذات، علم به صفات اندماجی نیز هست، به صفات خود نیز علم خواهد داشت؛ یعنی به کمالات ذاتی خود نیز عالم خواهد بود. پس در تعین اول، کمال ذاتی و شعور به آن موجود است. این شعور به نحو شهود مفصل در مجمل و مانند شهود درخت در دانه آن است.

اما در مورد کمالات اسمائی باید گفت چون تحقق آنها به شرط یا شروطی بستگی دارد و به امتیاز اسماء و شئون از یکدیگر نیازمند است و در تعین اول، تمامی صفات به نحو اندماجی موجودند، به طبع خودکمالات اسمائی در تعین اول وجود نخواهند داشت، اما شعور به آنها که مبدأ مرحله بعدی تنزل است در آن مقام موجود می باشد.

علم به کمال ذاتی، علم و شعور به کمال اسمائی را نیز لازم می آورد؛ یعنی وقتی ذات در پرتو علم به خود، به صفات اندماجی خود در مقام تعین اول نیز علم می یابد، در واقع، این صفات همان تعینات الهی و کونی هستند که سپس به صورت اسما پدید خواهند آمد. پس، علم به کمال ذاتی به طبع به معنای علم به همه اسما با احکام و مواطن خاص آنها خواهد بود . به بیان دیگر، در دل این کمالات ذاتی مشاهده می کند که هر کدام چه ویژگی دارد و در چه موطنی و در چه مظهری می تواند رخ نماید؛ یعنی به همه آن کمالات اسمائی بعدی و امکاناتش علم می یابد.

به عبارت دیگر وقتی در تعین اول، شعور به کمال ذاتی تحقق یافت، در ضمن شعور به کمالات ذاتی، شعور و علم به کمالات تفصیلی اسمایی حاصل می‌شود، یعنی خداوند متعال از طریق علم به کمالات ذاتی که حالت استهلاکی و اندماجی دارند، تصوری از حالت تفصیلی و شکوفایی آنها می‌یابد، این آگاهی و شعور به همراه عدم حصول چنین کمالی، موجب پدید آمدن عشق و محبتی در حق‌تعالی برای دارا شدن کمالات اسمایی به نحو تفصیلی می‌گردد.

فناری در ادامه عبارت پیشین چنین می گوید:

فأقول استنباطاً من قول الشارح الفرغانی: ان الوجود المطلق من حیث انه ذات الحق سبحانه لما اقتضى ان یکون له تعین یتجلى به على نفسها، أی یظهر له و یعلمه بنفسه فی نفسه، و یسمى التجلی الاحدى الذاتی و یتضمن الشعور من الکمال الذی حقیقته حصول ما ینبغی، بالذاتی المجمل الوحدانى...  ثم یستلزم هذا الشعور الشعور بالکمال الاسمائى.

(فناری ، مصباح الانس، انتشارات مولی، ص 201-202)

پس با برداشت از گفته شارح فرغانی می گویم وجود مطلق از آن جهت که ذات حق تعالی است، اقتضا کرد که تعینی داشته باشد که به واسطه آن بر خود تجلی کند؛ یعنی بر آن ظاهر شود و خود به آن علم پیدا کند. این تعین تجلی احدی ذاتی نامیده می شود و متضمن شعور اجمالی وحدانی به کمال ذاتی است حقیقت کمال، حصول چیزی است که شایسته باشد سپس این شعور، شعور به کمال اسمائی را لازم می آورد.

و آن تجلی متضمن شعور او باشد به کمال ذاتی خودش که غنای مطلق لازم اوست .... و در همین تجلی مذکور نیز شعور خودش باشد به کمال اسمای خودش که ظهور اوست بکلیتها و أحدیه جمعیتها بشؤونها و اعتباراتها المذکوره ، برخودش از حیثیت شأنی از شئون کلی خودش که جامع شئون او باشند: کالعالم(1) و الانسان الکامل مثلا؛ و از حیثیت هر فردی از افراد ایشان(2) بتمیزه الذاتی(3) .

(فرغانی، مشارق الدراری، ص124)

  1. مقصود از عالم به عنوان یک شأن کلی یعنی نگاه مجموعی به عالم در مقابل نگاه به تک تک موجودات آن ، همچنین انسان از آن جهت که چونان یک شأن کلی دیده می شود که با احدیت جمعش مرتبه عقل ، مرتبه خیال و مرتبه حسی را در خود دارد ، یک کلی جملی است که گاهی آن را کلی مجمل نیز گویند.
  2.   بنابراین، کمال اسمائی در مقابل کمال ذاتی این است که به تک تک ظهورات ، همچون انسان ، عالم و تک تک موجودات ، با امتیاز ذاتی هر کدام از دیگری شعور پیدا شود، چنان که معلوم گردد هر کدام چه مرتبه و چه حکمی دارند.
  3.  تعبیر هایی همچون حدیث : کنت کنزا مخفیا فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق لکی اعرف ، یا تعبیر های ذوقی همچون : پری رو تاب مستوری ندارد، اشاره به این معنا دارند.

منابع :

  • یزدان پناه سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 396 و 407
  • امینی نژاد  علی، حکمت عرفانی، صص 387 تا 392