عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

در تعین ثانی ـ چنانچه گفته شد‌ـ همة اسما و حقایق، تفصیل یافته و ممتاز می‌شوند لکن در آثار عرفا از این امتیاز به امتیاز نسبی یاد می‌شود. مراد از امتیاز نسبی آن است که اسما و حقایق موجود در این مرحله، امتیاز حقیقی از حق تعالی ندارند و گرچه همانند مقام ذات و یا مقام تعیّن اول، بی‌امتیاز هم نیستند و از جمله خصایص این مرحله اساساً امتیاز است اما این امتیاز به مرحلة امتیاز حقیقی نمی‌رسد.

همان گونه که گفتیم، درتعین ثانی با امتیاز علمی و نه وجودی سر و کار داریم. همچنین عارفان تاکید دارند که این کثرت و امتیاز نسبی است و نه حقیقی :

اول التعینات المتعقله النسبه العلمیه الذاتیه لکن باعتبار تمیزها عن الذات الإمتیاز النسبی لا الحقیقی

(قونوی، رساله النصوص، نص 10، ص 32)

نخستین تعیین تصورپذیر ، نسبت علمی ذاتی یعنی تعین ثانی است، اما به این اعتبار که این نسبت از ذات به صورت تمایزی نسبی امتیاز می یابد و نه حقیقی.

در کلمات عرفا دو تفسیر از «حقیقی نبودن این امتیاز» طرح شده است:

الف - یک تفسیر آن است که امتیازات موجود در تعین ثانی هنوز به حدی نرسیده است که «غیرِ» حقیقی به معنایی که در فاهمة عرفانی راه دارد، سامان یابد و تعینات خلقی سر برآورد و حق و خلق با همان ظرایف مد نظر در مغایرت این دو، شکل گیرد و موجب آگاه شدن تعینات از خود و از امثال خود گردد. مثلاً محقق فناری در مقام فرق‌گذاری بین کمال ذاتی و کمال اسمایی، تحقق کمال ذاتی را بلاشرط و تحقق کمال اسمایی را منوط به شرط و یا شرایطی می‌شمارد و از جمله شرایط تحقق کمال اسمایی را، وجود امتیاز و غیریت دانسته و آن را در دو مرتبة «امتیاز و غیریت نسبی»‌ و «امتیاز و غیریت حقیقی» مطرح کرده و می‌گوید:

والفرق بینهما انّ هذا بشرط شیء بل اشیاء وتحقق الکمال الذاتی بلاشرط اصلاً... فمن شرطه التمیّز والمظهر والمرتبه والغیریه بالنسبه او بالحقیقه بحکم المحلّ...

(فناری،مصباح الأنس، ص ۱۲۹)

و فرق میان کمال اسمایی و کمال ذاتی آن است که کمال اسمایی منوط به شرط و بلکه شرایطی است اما تحقق کمال ذاتی اساساً هیچ شرطی لازم ندارد... و از جمله شرایط تحقق کمال اسمایی، امتیاز و مظهر و مرتبه و غیریت «نسبی» یا «حقیقی» به حسب محل است (که اگر محل کمال اسمایی تعین ثانی باشد، امتیاز و غیریت نسبی شرط است و اگر محل تحقق کمالات اسمایی تعینات خلقی باشد، امتیاز و غیریت حقیقی شرط می‌باشد).

ب - اما تفسیر دوم از «حقیقی نبودن امتیاز در تعین ثانی» آن است که امتیازات علمیِ موجود در تعین ثانی به نحوی نیست که منجر به قبول متن‌های دیگری از وجود و موجود در کنار خدای متعال شده و قایل به زیادت صفات بر ذات حق تعالی شویم. به بیان دیگر این کلام عرفا در مقابل قول متکلمینی است که معتقد به قدمای ثمانیه بوده و می‌گفتند خدای متعال، دارای هفت صفتی است که به طور مستقل و جدای از وجود حق موجودند و حق تعالی از طریق آنها تمشّی امور را سامان می‌دهد و ذات حق به همراه این هفت صفت، قدمای هشت‌گانه را تشکیل می‌دهند.

عرفا در مقابل این دسته از متکلمین بر این باورند که هرچند در تعین ثانی، اسمای الهی همانند علیم و سمیع و بصیر و مرید از متن وجود حق تعالی ممتاز می‌شوند و از یکدیگر نیز تفصیل می‌یابند ـ چراکه نمی‌توان مثلاً علم در تعین ثانی را عین ذات دانست و میان آنها عینیت قایل شد زیرا این معنا در علم ذات به ذات در مقام ذات است و همچنین نمی‌توان علم در تعین ثانی را عین ذات معلومه شمرد، چون این عینیت هم در علم ذات به ذات در تعین اول مطرح می‌باشد و به هر صورت در تعین ثانی یک نحو امتیاز از ذات موجوده و ذات معلومه به چشم می‌خورد‌ـ اما این امتیاز و تفصیل، امتیاز و تفصیلی حقیقی نیست تا اسمای موجود در تعین ثانی از حق تعالی مستقل و دارای نفس‌الامریتی جدای از ذات باشند و منجر به تعدد قدما شده و سر از قدمای ثمانیه متکلمین درآورد.

به بیان دیگر اهل الله در مقام تعین ثانی، اسمای الهی همچون علیم، سمیع و دیگر اسما را از یکدیگر و از ذات ممتاز می دانند، اما این امتیاز را امتیازی حقیقی نمی بینند؛ به گونه ای که همچون قدمای ثمانیه، مستقل از حق و دارای نفس الامری جدای از ذات باشند؛ امری که حتی فیلسوف آن را بر نمی تابد، چه رسد به عارف قائل به وحدت شخصی وجود. گفتنی است بنابر دیدگاه عارفان، علم درتعین ثانی عین ذات موجود نیست؛ چون این نوع علم (علمی که عین ذات موجود باشد) در مقام ذات مطلق به اطلاق مقسمی مطرح است. از سویی، نمی توان گفت علم عین ذات معلوم است؛ چون این نوع علم را باید در تعین اول سراغ گرفت. پس در تعین ثانی، علم از ذات معلوم، گونه ای امتیاز دارد که البته امتیاز حقیقی نیست.

بنابراین در این تفسیر امتیاز نسبی بدان معناست که امتیاز، درمتعلقات برقرار است؛ نه اینکه به طور استقلالی حتی در ذات حق هم بتوان آن را در نظر گرفت:

(الامتیاز النسبی) ای من حیث النسبه إلی المتعلقات.

(قونوی، نص 1، ص 8)

محقق قونوی در رسالة هادیه سخنی در این زمینه دارد که فناری آن را در مصباح الأنس چنین گزارش می‌کند:

و هذا المفتاح عباره عن التمیز النسبی لا الحقیقی کما توهمه من قال بزیاده الصفات، و لا باعتبار الاحدیه، إذ لا نسبه للحق من تلک الحیثیه و لا وصف له، فللنسبه العلمیه مقام الوحدانیه التالیه للاحدیه التی تلى الإطلاق المجهول الغیر المتعین،

(فناری، مصباح الانس ، انتشارات مولی ، ص 254)

این مفتاح یعنی تعین ثانی ، از ذات تمایز نسبی دارد و نه حقیقی؛ چنان که آن را (تمایز حقیقی) برخی از قائلان به زیادت صفات، توهم کرده اند و عین ذات هم نیست؛ زیرا از آن حیث، حق تعالی هیچ نسبت و وصفی ندارد. پس نسبت علمی ، دارای مقام وحدانیت است؛ وحدانیتی که پس از أحدیت (یعنی تعین اول) قرار دارد و خود این أحدیت، پس از اطلاق مجهول غیر متیعن (یعنی مقام ذات) است.

قونوی در فک اسماعیلی از کتاب فکوک، امتیازات موجود در تعین ثانی را حد وسطی برای نفی هرگونه امتیاز در تعین اول و مقام ذات، و امتیاز حقیقی و شدیدی که قایلان به زیادت صفات بر ذات قایل بودند، مطرح می‌کند و می‌گوید:

آن الاول لازم متعین من الذات هو علم الحق من حیث امتیازه النسبی لا من حیث ان علمه عین ذاته و لا من حیث انه صفه زانده علی الذات

(قونوی، فکوک، ص 216)

نخستین امر متعینی که از ذات لازم می آید، علم حق از جهت امتیاز نسبی اوست نه از جهت اینکه علمش عین ذاتش باشد (مقام ذات یا تعین اول) و نه از آن جهت که این علم ، صفتی زاید بر ذات باشد (نظریه قدمای ثمانیه).

منابع :

  • امینی نژاد  علی، حکمت عرفانی، ص 407 تا 410
  • یزدان پناه سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 434 تا 435