عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

در مباحث فلسفی برای رسیدن از ذات وحدانی حق تعالی به کثرات عالم از عقل اول تا عالم ماده، وساطت علم الهی را ضروری دانسته‌اند. حکمای مشاء این علم الهی را که پلی برای ایجاد اشیا به شمار می‌آید، علم عنایی دانسته و آن را در قالب علم ارتسامی جریان داده‌اند.  حکمای مشائی می‌گویند، صور همه حقایق عالم در ذات حق تعالی، همچون صور ذهنی مرتسم و منتقش است و از کانال این صور ارتسامی، فیض حق تعالی، همه عالم را با ترتیبات مد نظر ایجاد می‌کند. در حکمت متعالیه صدرایی هم این وساطت پذیرفته شده است، لکن آن را نه علم ارتسامی بلکه علم اجمالی در عین کشف تفصیلی در مقام ذات به حساب آورده‌اند.

عارفان مسلمان نیز همانند فلاسفه و حکمای اسلامی، دقیقاً برای سیر از وحدت به کثرت، وساطت علم را مطرح می‌سازند. ایشان بر این باورند که از ذات حق تعالی، نمی‌توان بدون هیچ واسطه‌ای به تعیّنات خلقی و کثرات وجودی رسید، زیرا در مقام ذات حق، هیچ نسبتی به نحو افرازی وجود ندارد و ذات حق از این حیث نسبت به مبدئیت و عدم مبدئیت، اقتضا و عدم اقتضا و افاضه و عدم آن علی‌السویّه بوده و هیچ جانبی بر جانب دیگر غلبه ندارد و به بیان دیگر اگر فرضاً صدور و بروز خلق همچون عقل اول را، مستقیماً و بدون هیچ واسطه‌ای از ذات حق تعالی بدانیم، این سخن بدان معناست که در مقام ذات حق نسبت ایجادی در مقایسه با عقل اول پدید آمده و جهتی بر جهات دیگر غلبه کرده و اسم حقیقی عرفانی در آن مقام راه یافته باشد، در حالی که چنین مطالبی با مقام اطلاقی ذات که پیش‌تر مباحث آن گذشت، منافات دارد، و حق تعالی در مقام ذات غیب‌الغیوبی، هیچ نسبتی با هیچ یک از خلایق ندارد تا موجب ایجاد آنها شود و تنها در صورتی این نسبت به تناسب ایجاد خواهد شد که حق تعالی از مقام ذات تنزل کند.

عرفا معتقدند این تنزل از مقام ذات، در تعین اول و تعین ثانی صورت می‌گیرد و به تدریج علم الهی در نسبت‌های علمی تعین اول و ثانی، به کیفیتی درمی‌آید که زمینه را برای ایجاد کثرات در عالم فراهم می‌سازد.

صدرالدین قونوی در شرح الحدیث، مبانی عرفا را در این زمینه توضیح داده و می‌گوید:

إعلم أنّ توجّه الحق لإیجاد الممکنات لیس من حیث أحدیه ذاته، فإنّ نسبه الإقتضاء الإیجادی الیها من هذا الوجه ونفیه عنها علی السواء اذ لا ارتباط للذات بشیءٍ من هذا الوجه ولا مناسبه یقتضی بالتأثیر والتأثّر فإن الأحکام والاعتبارات مستهلکه فی هذه الأحدیّه وإنّما الموجب لإیجاد الأشیاء هو حکم العلم الذاتی الأزلی لحیطته وعموم حکمه وتعلّقه بذات الحق وأسمائه وصفاته ومعلوماته.

(قونوی، شرح الحدیث (اربعین حدیث)، ص ۱۳۰)

بدان که توجه و التفات حق تعالی برای ایجاد ممکنات عالم، از حیث وحدت حقیقی و اطلاقی مقام ذات نیست، زیرا نسبت اقتضای ایجادی و نفی آن از ذات حق به لحاظ مقام اطلاقی آن یکسان و علی‌السویه می‌باشد چراکه ذات از این حیث هیچ ارتباطی با چیزی ندارد و مناسبتی میان مقام ذات و غیر آن وجود ندارد تا مقتضی تأثیر و تأثر باشد، زیرا همه احکام و اعتبارات در وحدت اطلاقی و احدی ذات مستهلک است (و هیچ نسبتی بر نسبت دیگر غلبه ندارد و هیچ اسمی در آنجا متحقق نیست) و آنچه موجب ایجاد اشیا می‌شود (نه ذات حق بلکه) همانا حکم علم ذاتی ازلی (در تعین ثانی) است، زیرا حکم این علم احاطه و عمومیت داشته و به ذات حق و اسما و صفات و معلومات آن تعلق می‌گیرد (و زمینه را برای ایجاد کثرات فراهم می‌سازد.)

عرفا می‌گویند در تعین اول گرچه همه اسما از جمله الوهیت و مبدئیت و خالقیت همانند مقام ذات اندماجی‌اند اما راه را برای مرحله دوم از علم الهی باز می‌کنند و در تعین ثانی همه این اسما ـ چنانچه خواهد آمد‌ـ جلوه می‌کند زیرا که در این موطن است که نسب و اعتبارات افرازی سربرمی‌آورد و اضافات اشراقی به اشیا به‌تدریج جوانه می‌زند و حق تعالی متصف به صفاتی همچون مبدئیت و خالقیت و الوهیت و مبدعیت شده و الله و مبدء و مبدع و خالق می‌شود و فیض الهی از طریق شبکه‌های اعیان ثابته که همانا صور علمیه همه اشیای مادون هستند و مشابه علم ارتسامی مشائی عمل می‌کنند، تعینات خلقی را با حفظ ترتیبات آنها در عرصه‌های علم الهی، ایجاد می‌کند.

قونوی در نصّ ششم از رساله نصوص پس از برشمردن مقام ذات و مقام تعین اول، در تبیین جایگاه تعین ثانی از حیث مبدئیت حق نسبت به اشیا می‌گوید:

... ومبدئیه الحق یلی هذا التعیّن (= تعین اول)، والمبدئیه هی مَحْتِد الاعتبارات ومنبع النِسَب والاضافات الظاهره فی الوجود (= تعینات خلقی)... والحق من حیث هذه النسبه (= تعین ثانی) یسمّی عند المحقق بالمبدأ لا من حیث نسبه غیرها، فافهم هذا وتدبّر. همین محقق بزرگ عرفان نظری در نص اول می‌گوید:... و بواسطه النسبه العلمیه الذاتیه (= تعین ثانی) یتعقل وحده الحق ووجوبٌ وجوده و مبدئیّته.

... و مبدئیت حق تعالی پس از تعین اول شکل می‌گیرد و این مبدئیت اصل و ریشه اعتبارات و منبع نسبت‌ها و اضافه‌هایی است که در عرصه وجود (و در حیطه تعینات خلقی) ظهور می‌یابد

(قونوی، رساله النصوص، ص ۱۸)

... و حق تعالی از دیدگاه عارف محقق، تنها از حیث «نسبت علمیِ ذاتیِ الهی» (یعنی تعین ثانی) مبدأ نامیده می‌شود...

منابع :

  • امینی نژاد  علی، حکمت عرفانی ص 411 تا 416