عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

به این امر باید توجّه داشت که قواعد اصلى تصوّف و عرفان با اصول تشیّع سازگار است، چه آنکه رکن ثانى عرفان بر ولایت استوار است و رکن اول آن بر توحید و وحدت حقیقت اصل وجود. باین معنى که اوّلین جلوه حق از مقام غیب بمقام ظهور، تعیّن در مظهر انسان ختمى محمدى باعتبار مقام ولایت اوست که اولیاى محمدیّین باعتبار ولایت با آن حضرت متحدند ابن عربى و پیروان مکتب او، عترت، علیهم السلام، را بحسب باطن ولایت و ارث مقام و علوم و احوال حضرت ختمى مرتبت می ‏دانند.

هر چه اهل تحقیق در اطوار ولایت سیر نمودند، به تشیّع و مبانى آن نزدیک تر شدند. ابن عربى صریحا از حضرت حقى ولایت مرتضى على به «اول ظاهر فى الوجود و اقرب الناس الى رسول الله، و سرّ الأنبیاء اجمعین» تعبیر کرده است و قد نقلنا عبارات فتوحاته المکیة فى هذا الشرح. تلمیذ مخلص او محقق قونوى از حضرت ولى امر خاتم ولایت مطلقه یا خاصّه محمدیه (در فکوک) به خلیفة الله تعبیر کرده است و تصریح کرده است که آن حضرت بلا واسطه از حق اخذ فیض و معرفت می ‏نماید و این مقام به وراثت براى او ثابت است، و خاتم ولایت مطلقه به کسى اطلاق می‌‏شود که اقرب اولیا، بحق باشد.

ابن فارض امام اهل عرفان در تائیه خود فرموده است: بعترته استغنت عن الرسل الورى عترت بحس باطن ولایت متحدند با حضرت ختمى مرتبت، لذا بعد از انقطاع شمس نبوت، واسطه فیض بین حق و خلقند و یکى از افراد عترت بر سبیل تجدّد امثال وارث کلیه مقامات ولایت خاتم انبیاءاند، لقوله علیه و آله السلام: «إنّى تارک فیکم الثقلین ...» و قد ورد من العامة و الخاصَّه: «لو لا الحجّة لساخت الارض باهلها» بعد از انتشار افکار ابن عربى تصریح کرده است که عالم ببقاء انسان کامل موجود است «فلا یزال العالم محفوظا مادام فیه الانسان الکامل. الا تراه اذا زال و فکّ من خزانة الدنیا لم یبق فیها ما اخترنه الحق ...» ملا عبد الرزاق کاشى در مصطلحات و در تأویلات قرآن بارها تصریح کرده است که ظهور مهدى (علیه السلام) از اشراط ساعت است «یختل بموته النظام» ابن عربى و قونوى و تلامیذ او در ایران، درجه به درجه، محققان از عرفا به تشیّع نزدیکتر شدند.

این اثر در خانقاه شاه نعمت اللّه ولى به خوبى ظاهر و در اشعار و تألیفات او ملموس است.

در خانقاه عارف کامل صفى الدین در اردبیل چهره تشیّع ظاهرتر و بارزتر و در اولاد او محسوس‏تر می ‏باشد شیخ صفى الدین اردبیلى، مریدان خود را بطرف تشیع آن هم تشیّع واقعى سوق داد، چون از نفوذ کلمه در سطح اعلى برخوردار بود، پیروان او تحت تأثیر و نفوذ کلمه بی ‏چون و چراى او قرار داشتند.

شهرت او به اندازه اى بود که امیر تیمور که خود به مبانى اسلام وارد و مردى دانشمند بود، تصمیم گرفت مرشد خانقاه اردبیل را زیارت کند. جاذبه حیرت‏ آور او امیر تیمور را تحت تأثیر قرار داد امیر تیمور لنگ به عزم زیارت مرشد کامل شیخ صفى الدین وارد خانقاه شد و با نهایت خضوع و احترام در کنار مرشد خانقاه اردبیل نشست، بعد از تعارفات معمولى، شیخ صفى به امیر تیمور گفت، این همه بندگان خدا را چرا دربند کشیده‌‏اى، امیر تیمور گفت از این عدّه اسیر (برخى از مؤرخان مجموع آن اسرا را بالغ بر سیصد هزار نوشته‌‏اند) هر چه قدر که بفرمائید آزاد کنم. در برخى از تواریخ آمده است که شیخ صفى فرمود، همه را آزاد کن، برخى دیگر نوشته‌‏اند، شیخ کامل فرمود، آن قدر از این اسیران که این خانقاه را پر کنند آزاد کن و به خادم خود دستور داد، در دیگر خانقاه را باز نماید، و خود به صحبت با امیر پرداخت، کلیه اسرا، از در معمولى خانقاه وارد شدند و از در دیگر خارج گردیدند.

فرزندان همین آزادشده ‏ها و فقراى این خانقاه مبارکه دور فرزند سلطان حیدر، جمع شدند، روزى که سلطان اسماعیل در شهر گنجه سخنرانى بلیغ نمود و علنا اظهار داشت، من خودم را مأمور می ‌دانم که حدود و ثغور ایران را بزمان قبل از اسلام برگردانم و بساط ملوک ‏الطوایفى را برچینم و ایرانى مستقل و قدرتمند تحت لواى تشیّع، بوجود آوردم، همه حاضرین نداى او را لبّیک گفتند شاه اسماعیل هنگامى‏ این سخنان را به زبان جارى نمود که ۱۱ سال از عمر او می ‏گذشت.

بر طبق دلائل و شواهد محکم و زنده تاریخى شاه اسماعیل یکى از افراد نادر بین حکمرانان و سلاطین در دوران تاریخ ایران است و از نوابغى است که نبوغ با جنون در او توأم نبود، از سرداران بزرگ جنگى است که در سیاست و مملکت دارى و اداره امور کشورى تا آنجا که ممکن بود نمی‌‏گذاشت کار از کلّه و مغز به بازو و شمشیر بکشد، در دوران کوتاه عمر خود بمراد و مطلوب خود رسید.

موجب پیدایش یا سبب تأسیس امپراطورى عظیم تشیّع براى اولین بار در تاریخ اسلام گردید مجلسى اول و مجلسى دوم بعد از تجلیل بسیار از شیخ صفىّ الدین، صراحتا نوشته‌‏اند، از زمان حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) تا ابتداى ظهور این دولت علیّه، هرگز فرقه محقّه امامیه را، چنین دولتى میسّر نشده بود که علانیه به شرایع دین عمل کنند...

و بر منابر و منارات تبرّى از اعداى دین کنند و از شرّ مخالفان ایمن باشند.

از آنچه که ما مفصّل در مباحث نبوت و ولایت این شرح بحث نموده‌‏ایم، صدق آنچه که در مقام ارتباط خاص و مستقیم بین عرفان و تصوّف، و مسلک اهل تحقیق از طایفه محقّه کثّرهم اللّه بیان نمودیم، لایح و آشکار می‌‏گردد. باید شرائط زمان و مکان و اجتماع خاص اولیاء عرفان را در نظر گرفت این جماعت معاصر بودند با علماى ظاهر و مسندنشینان و حکام و دانشمندان مرجع عامّه که جمع کثیرى از آنان متمایل بمشرب دشمنان اهل بیت و عترت بودند و در عصر ما نیز کثیرى از فقها و محدّثان عامه با کمال بی ‏انصافى ارباب عرفان را متأثر از تشیع و آئین آن می ‏دانند و آنها را تخطئه می‌‏کنند، در حالتى منشأ افکار آنها اخبار مسلمه است. که عامّه و خاصّه نقل کرده‌‏اند.

شاه عباس نیز در تقویت بنیه کشور عزیز ما و ایجاد قشون منظّم و قوى و زهر چشم گرفتن از متجاوزان و گسترش امپراطورى عظیم تشیّع و تشویق حکما و عرفا و فقها و رجال دین و پرورش هنرمندان و ... جاى مخصوص خود دارد، و در تاریخ ایران می‌‏درخشد. چون شاه در زمان اسماعیل فقیه بزرگ متبحّر در ایران وجود نداشت به تعبیر مرحوم مجلسى دوم «سلطان سلاطین، مروّج دین مبین، شاه اسماعیل حشره اللّه مع آبائه الطّاهرین ...، خاتم المجتهدین شیخ على عبد العال کرکى را از جبل عامل طلبیده و او را اعزاز و اکرام بسیار نمود و پیوسته در مصالح دین و دولت به او رجوع می ‏فرمود ...»

منابع :

  • · آشتیانی – سید جلال الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم، صص ۳۸ تا ۴۰