عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

در قاموس اصطلاحات اهل معرفت، اسما دو گونه اند: سلبی و ثبوتی (یا ایجابی)؛ اسمای ایجابی نیز به سه قسمت حقیقی، اضافی محض و حقیقی ذات اضافه تقسیم می شوند:

الصفات اما ایجابیه او سلبیه و الاولى اما حقیقیه لا اضافه فیها کالحیوه و الوجوب و القیومیه على احد معنییها (و هو القائم بذاته و المقیم لغیره)، او اضافه محضه کالاولیه و الآخریه، او ذو اضافه کالربوبیه و العلم و الاراده، و الثانیه کالغنى و القدوسیّه و السبوحیّه

(قیصری، شرح فصوص، تصحیح آشتیانی، ص 43)

صفات یا ایجابی اند و یا سلبی و صفات ایجابی نیز یا حقیقی اند، بدون هیچ اضافه ای همانند حیات و وجوب و قیومیت به یکی از دو معنا و یا اضافه محض اند، همانند اولیت و آخریت یا دارای اضافه هستند؛ همانند ربوبیت و علم و اراده صفات سلبی، هم مانند غنا، قدوسیت وسبوحیت است.

به اسمایی مانند خالق و رازق که بیشتر به جهت کثرت توجه دارند و کثرات از آنها ناشی می شوند، اسمای ثبوتی ، و به اسمایی مانند غنی و قدوس و سبوح که بیشتر به جهت وحدت نظر دارند، اسمای سلبی گفته می شود. البته منظور از اسمای سلبی آن نیست که مفاد عدمی دارند، بلکه مفاد آنها از یک جهت اثباتی است، چون در همه اسمای عرفانی، ذات با صفت خاص درنظر گرفته می شود. اما آنچه سبب می شود این اسما، اسمای سلبی نامیده شوند، آن است که معنایی سلبی در آنها اشباع شده است؛ مثلا غنی به معنای ذاتی است که به دیگران احتیاج ندارد. به بیان دیگر، صفت موجود در اسم سلبی، محتوای سلب کثرت را به همراه دارد.

این تقسیم در اسمای الهیه ـ با توجه به آنکه همین اسما منشأ تحقق موجودات در تعین‌های خلقی می‌شود ـ باعث پدید آمدن دو گونه از موجودات، پس از تعین ثانی می‌گردد، از همین رو عرفا بر این باورند که موجوداتی مثل عقول و ارواح به حسب وحدت و اندماج و بساطت مطرح در آنها، از حق تعالی به لحاظ اسمای سلبی‌اش صادر شده‌اند و موجودات دیگری مثل حقایق مثالی و موجودات مادی که جنبه‌های کثرت در آن شدت بیشتری دارد، از حق تعالی به لحاظ اسمای ثبوتی صدور و ظهور یافته‌اند.

لمّا کان أخصّ أحکام الصفات السلبیه سلب الکثره عن وحده الحق سبحانه، کانت الموجودات الصادره عن الحق من حیثیه الصفات السلبیه التنزیهیه أقربها نسبه إلى الوحده و أبعدها من مرتبه الظهور، و هی الأرواح، بخلاف الصفات الثبوتیه: فانّه یجب أن یکون الموجودات الصادره عن الحق من حیثها أقرب نسبه إلى الظهور و أتمّ تحقّقا به.

(جامی ، نقد النصوص، ص 155)

از آنجا که ویژگی اصلی صفات سلبی، سلب کثرت از وحدت حق تعالی است، موجوداتی که از حق صادر شده اند از جهت صفات سلبی و تنزیهی نزدیک ترین نسبت ها به وحدت و دورترین نسبت ها به مرتبه ظهور را دارند و این موجودات، همان ارواح (عقول ومفارقات) هستند؛ برخلاف صفات ثبوتی که باید موجوداتی که از جهت آنها (صفات ثبوتی) از حق صادر می شوند، نزدیک ترین نسبت به ظهور را داشته باشند.

به بیان دیگر، اسمایی که به سلب کثرت وجهت أحدیت ذات ناظرند و به تعین اول شبیه ترند، اسمای سلبی نام دارند. اسمایی هم که به جهت کثرت ناظرند، اسمای ثبوتی نامیده می شوند. گرچه اسمای سلبی در تعین ثانی، مفاد سلبی دارند، ولی جایگاه آنها نسبت به اسمای ثبوتی که از نظر رتبی، بالاتر و دارای قوت و شدت وجودی بیشتری است؛ زیرا به وحدت نزدیک ترند. در فلسفه هم آنها را بر آمده از کمال حق می دانند. به بیان دیگر، اسمای ثبوتی به مراتب پایین و تعینات خلقی نگاه دارند که همان جانب کثرت است و اسمای سلبی، به مراتب اطلاقی و بالای وجودی نظر دارند که همان جانب وحدت است:

ثم لهذا التعین و التجلی المتعین به، الذی هو ظاهر الوجود المسمى باعتبار المرتبه بظاهر الاسم«الله»، و باعتبار الوجود العام بظاهر الاسم «الرحمن» وحده و کثره و برزخ فاصل و جامع بینهما، اما وحدته فمضافه إلى التجلی الثانی الذی نسبته إلى الاحدیه الذاتیه اقوى و مظهریتها به اولى، و لکن بسرایه اثر الواحدیه، اما سرایه حکم الواحد، فانتشاء الکثره النسبیه الاسمائیه الثبوتیه و السلبیه منه، و اما اولویه انتسابه إلى الاحدیه الذاتیه: فبنفى الاحکام و النسب و إسقاطها عن أسمائه السلبیه، نحو الأزلی المنفی عنه الاولیه، و الغنى المنفی عنه الاحتیاج مطلقاً .

(فناری، مصباح الانس، انتشارات مولی، ص 204)

پس این تعین ثانی، یک وحدت و یک کثرت دارد. نیز برزخی فاصل و جامع میان آن دو است (به عبارت دیگر، تعین ثانی یک جهت وحدت و یک جهت کثرت دارد و خود آن تعین، برزخ جامع میان این دو جهت و شامل آن دو است)، اما اولیت انتساب تعین ثانی به أحدیت ذاتی، به واسطه نفی احکام و نسب و اسقاط آنها از اسمای سلبی آن مقام است؛ همانند اسم ازلی که اولیت از آن نفی می شود و غنی که احتیاج از آن نفی می شود.

منابع :

  • امینی نژاد  علی، حکمت عرفانی، ص 423
  • یزدان پناه  سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص442-244