عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

پس از آنکه برخی از تقسیمات مهم در اسمای الهیه روشن شد، باید دانست که از ویژگی‌های عرفان اسلامی در میان همه مکاتب فکری، فلسفی، عرفانی دنیا حتی آنها که متأثر از ادیان الهی هستند، تنظیم نظام عالم بر اساس اسماء الله است.

 عرفای مسلمان دقیقاً با الهام و اثرپذیری از شریعت اسلامی که مسئله اسم‌های الهی و حل و فصل همه امور به واسطه اسما و صفات خداوند در آن جدی است، تمشیت همه حقایق نظام کیانی را با وساطت اسمای الهیه و در پی آن اسمای کونیه می‌دانند. از همین روی بر این باورند که اسم‌های خداوند در تعین ثانی دارای ترتیب و چینش و نظم ویژه‌ای است که همین ترتیب و نظم، پس از سرایت اسما و خروج آنها از صقع ربوبی، منشأ پیدایش نظام خارجی عالم بر اساس نظم موجود می‌گردد.

این نظم و ترتیب، از اجمال به تفصیل و از وحدت به کثرت است که در قالب سیر از کلیت به جزئیت تحقق می‌یابد، اما پرواضح است که مراد از کلی و جزئی در باب اسما، کلی و جزئی مفهومی نیست بلکه کلیت سعی که ـ مشابه آن را در بحث مثل افلاطونی و ارباب انواع از مباحث فلسفی مشاهده کرده‌ایم‌ـ مراد است که در تفسیر این نوع از کلیت، می‌توان از واژه‌های شمول، انبساط و سریان استفاده کرد.

محقق قیصری در ارتباط کلیت و جزئیت اسما و صفات می‌گوید:

والصفات تنقسم الی ما له الحیطه التامّه الکلّیه والی ما لا یکون کذلک فی الحیطه وان کانت هی ایضاً محیطه باکثر الاشیاء.

(شرح فصوص الحکم قیصری، ص ۱۳، ۱۴)

صفات (و به تبع آن اسما) به دو قسم تقسیم می‌شود، یکی آنکه احاطه تام و کلی دارد و دیگری آنکه در احاطه آن گونه نیست (بلکه نسبت به قسم قبلی جزئی محسوب می‌شود) گرچه همین قسم هم (در مقایسه با مادون خود) به اکثر اشیاء احاطه داشته (و نسبت به آنها کلی باشد).

منابع :

  • امینی نژاد  علی، حکمت عرفانی، صص 450 تا 451