عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

مهم ترین مباحث درباره اسم جامع الله، در چند مطلب تقدیم می گردد:

مبدئیت

نخستین و کلی ترین اسمی که در سرسلسله تعین ثانی قرار می گیرد و همه اسما، حتی اسمای هفت گانه یا چهارگانه، تجلی آن اند و از آن ناشی می شوند، اسم جامع الله است.

در حقیقت، اسم الله همان توجه ایجادی و تعین مبدئیت است که قرار است همه اشیا و کثرات با آن ایجاد شوند. از این رو، همه کثرات در رأس همه اسما از او ناشی می شوند. پیش تر از تعین مبدئیت وحیثیت ایجادی که حقیقت تعین ثانی را تشکیل می دهد، سخن گفتیم. الوهیت الله با چنین ویژگی، تنها در صورتی ظاهر می شود که جامع همه صفات و در رآس آنها، چهار اسم حیات، قدرت، علم و اراده باشد؛ زیرا توجه ایجادی بدون این اسما ممکن نیست. به بیان دیگر، در الوهیت است که همه اسما به صورت مندمج موجودند و همه این اسما از او پدید می آیند. البته به این صورت که نخست آن چهار اسم اصلی و سپس دیگر اسما و حقایق مربوط ، از آن ناشی می شوند. بنابراین ، سرسلسله اسما در تعین ثانی و کلی ترین اسم به معنای حقیقی آن که بالاتر از آن اسمی نیست اسم اعظم حقیقی اسم الله است:

بخلاف اسم الله إنّ له (ای لاسم الله) احدیه جمع جمیعها بإشتمال الألوهیه علی حقائق کلّیه هی أمّهات الجمیع وهی الحیاه والعلم والاراده والقدره؛ لعدم تحقق حقیقه الألوهیه الاّ لذاتٍ ذاتِ حیاه وعلم واراده وقدره ولعدم تصوّرنا الاله إلا کذلک.

(جندی، شرح فصوص الحکم، ص 56)

برخلاف اسم الله که واجد أحدیت جمع همه اسما است، جون الوهیت بر حقایق کلی ای که منشأ همه اسما هستند و عبارتند از: حیات، علم ، اراده و قدرت شامل است؛ زیرا الوهیت برای ذاتی که دارای حیات، علم ، اراده و قدرت نباشد تحقق نمی یابد و ما نمی توانیم اله را جز به این صورت تصور کنیم.

اشتمال و ظهور

هر اسم کلی و در رأس آنها، اسم جامع الله، این ویژگی های اساسی را دارد که اولا اسمای جزئی را به طور اندماجی و به صورت فشرده و انباشته درخود دارد؛ ثانیا همان اسم الله جلوه می‌کند و همه اسم‌های دیگر را پدید می‌آورد و در همه آنها سریان دارد.

بنابراین، اسم جامع الله یا اسم الوهیت، واجد تمام اسما به صورت اندماجی است و در عین حال، همان حقیقت کلی است که خود را در جزییات نشان می دهد. به بیان دیگر، همان الله است که به صورت خالق ، رازق، شافی و ... در می آید. از این رو، هر اسم جزئی را باید الله جزئی دانست؛ زیرا همان حقیقت کلی است که خود را در آن قالب در آورده است. عارفان این مطلب را با عنوان اشتمال وظهور مطرح کرده اند. مقصود از این بیان آن است که اسم کلی، همه اسما را به طور اندماجی در خود دارد (اشتمال) و در همه آنهاسریان دارد (ظهور) :

انّ الإسم الله مشتمل علی جمیع الأسماء وهو متجلّی فیها بحسب المراتب الإلهیه.

(قیصری ، شرح فصوص الحکم، تصحیح آشتیانی، ص 117)

اسم الله دربر دارنده تمام اسما است و در تمام آنها، به حسب مراتب الهی و مظاهر آن متجلی است... پس، برای این اسم الهی به نسبت دیگر اسما دو اعتبار می توان در نظر گرفت:

اعتبار ظهور ذاتش در هر یک از اسما (سریان) و اعتبار شمولش بر همه آنها از جهت مرتبه الهی (اندماج). پس، بنابر اعتبار اول، مظاهر تمام اسما مظاهر این اسم اعظم نیز هستند.

مطابق اصطلاحات فلسفی و عرفانی از جهت اول به «مقام اندماج کثرت در وحدت» و از جهت دوم به «مقام سریان وحدت در کثرت»، یاد می‌شود.

رابطه اسم الله با تعینات

گفته شد که سرسلسله اسما در تعین ثانی، اسم جامع الله است و این اسم خود را در همه اسمای جزئی دیگر متجلی می سازد. به بیان تمثیلی ، همه اسماء رنگ و بوی آن را دارند. از این رو، تعین ثانی را مرتبه الوهیت خوانده اند.

افزون بر این، مسئله ایجاد تعینات خلقی نیز درتعین ثانی و به واسطه اسم جامع الله مطرح می شود؛ زیرا الله و الوهیت از اسما و صفاتی هستند که خواهان مقابل ، یعنی مألوه هستند تا معنای حقیقی خود را بیابند. از سویی، هویت الوهیت همان توجه ایجادی و تعین مبدئیت است. از همین رو، تمام اشیا، به عنوان مألوه ، رنگ و بوی الله را دارند. بنابراین، اسم جامع الله خود را همه جا جلوه گر می سازد. در واقع، آن اسم جامع است که تفصیل یافته و به شکل عالم در آمده است. پس آنچه درعالم به عنوان مفصلات دیده می شود، همان اسم جامع الله است.

از این رو، اهل معرفت می گویند بطن البطن همه اسما و تعینات، اسم جامع الله است؛ اسمی که باید آن را در همه جا دید و هر چیزی را به آن برگرداند.

ثم ان هذا التعین الثانی النفسی من جهه انه اصل ظهور التعینات و مرجعها و التجلی الظاهر به اصل جمیع الأسماء الإلهیه و مرجعها، سمى التعین القابل لمرتبه الالوهیه و التجلی بالاسم «الله» و «الإله»،

(فناری، مصباح الانس ، انتشارات مولی، ص 203)

این تعین ثانی نفسی از آن جهت که سرمنشأ ظهور تعینات و مرجع آنهاست و تجلی ای است که با آن،  اصل و مرجع تمام اسمای الهی ظاهر شده است، چنین تعین قابلی مرتبه الوهیت، و چنین تجلی اسم الله و اله نامیده می شود.

سرّ آنکه اسم الله، اسم جامع است

سرّ آنکه اسم الله، اسم جامع است و همه اسما را اندماجاً و تفصیلاً دارا می‌باشد، آن است که این اسم مشتمل بر صفت الوهیت و مشتق از آن است و الوهیت و تدبیر و تمشیت امور، تنها برای ذاتی میسور است که چهار صفت اصلی حیات و علم و اراده و قدرت را دارا باشد و این چهار صفت و اسما متخذ از آنها‌ـ چنانچه خواهد آمدـ امهات و اصول و ریشه‌های مابقی صفات و اسما بوده و همه آنها در بطن آنها متحقق بوده و از آنها منتشی می‌شوند، بنابراین اسم الله به جهت تعین الوهیتی خود، مشتمل بر جمیع اسما خواهد بود. مؤیدالدین جندی اولین شارح فصوص الحکم در این زمینه می‌گوید:

.. إنّ له (ای للاسم الله) احدیة جمع جمیعها بإشتمال الألوهیة علی حقائق کلّیة هی أمّهات الجمیع وهی الحیاة والعلم والارادة والقدرة؛ لعدم تحقق حقیقة الألوهیة الاّ لذاتٍ ذاتِ حیاة وعلم وارادة وقدرة ولعدم تصوّرنا الاله إلا کذلک...

(شرح فصوص الحکم جندی، چاپ دفتر تبلیغات اسلامی قم، ص ۵۱)

... همانا برای اسم‌ الله احدیت جمعی همه اسما هست (و همه را در خود دارد) زیرا این اسم به خاطر صفت الوهیت خود مشتمل بر حقیقت‌های کلی‌ای است که اصل و ریشه همه اسمای دیگر است و آن حقیقت‌های کلی حیات و علم و اراده و قدرت است، چراکه حقیقت صفت الوهیت محقق نمی‌شود مگر برای ذاتی که دارای چهار صفت مذکور یعنی حیات و علم و اراده و قدرت باشد و چراکه (اساساً) اله را به غیر این معنا نمی‌توانیم تصور کنیم.

 بنابراین اسم الله که در موطن خود همه نسب و اضافات اسمی را مندمجاً در خود دارد، پس از باز شدن و شکوفا شدن، همه اسما را به ترتیب‌های مورد نظر سامان می‌دهد و از همین جهت همه اسما رنگ و بوی «الله» می‌دهد و اساساً باید آنها را در مقابل الله کلی، الله‌های جزئی نامید و با این حساب کل فضای تعین ثانی که انباشته‌ از اسما است، فضای الوهیتی خواهد بود و از همین رو به تعین ثانی مرتبه الوهیت اطلاق می‌گردد. (مصباح الانس، ص ۷۵)

مقایسه اسم الله و تعین اول

پرسش مهمی که درباره اسم جامع الله به ذهن می آید این است که اصولا چه تفاوتی میان این اسم، به عنوان سرسلسله همه اسما و تعین ا ول وجود دارد؟ پاسخ اینکه در مرتبه تعین ثانی و به ویژه مرتبه اسم جامع الله، با یک اسم و یا وصف خاص، یعنی الوهیت سر و کار داریم دیگر اسما در آن مندمج اند. وصف الوهیت همان تعین ایجادی یا وصف مبدئیت است که پیش تر از قونوی نقل شد این وصف، با پدید آمدن تعین ثانی شکل می گیرد، اما درتعین اول هنوز هیچ اسم و وصفی ، جز أحدیت غلبه ندارد وحتی اسم الوهیت و تعین ایجادی نیز مندمج و مستهلک دروحدت حقیقی تعین اول است.

 منابع :

  • امینی نژاد  علی، حکمت عرفانی،ص 423 تا 434
  • یزدان پناه سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص455-456