معرفى اجمالى
« المسائل فی أعمال القلوب و الجوارح و معه المسائل فی الزهد و کتاب المکاسب و کتاب العقل»، مجموعه چهار رساله از ابو عبد الله حارث بن اسد محاسبى، در موضوع اخلاق، تزکیه و تهذیب نفس، کسب حلال و عقل میباشد که به زبان عربى و در نیمه اول قرن سوم هجرى نوشته شده است.
ساختار
کتاب، با مقدمه محقق در اشاره به زندگىنامه مختصرى از نویسنده، آغاز و مطالب در قالب چهار رساله که هرکدام داراى چندین عنوان مىباشند، تنظیم شده است.
اکثر مباحث، به صورت پرسش و پاسخ، مطرح گردیده است.
کتاب به شیوه علمى- تحلیلى نوشته شده است، ولى در میان مسائل آن، وحدت موضوعى نیست( حداد عادل، غلامعلى و همکاران، 1377، ص 356).
گزارش محتوا
رساله اول،« المسائل فی الزهد و غیره» مىباشد که در نه عنوان زیر، مرتب گردیده است:
« الزهد»: اولین سؤالى که از محاسبى شده است، پیرامون زهد در دنیا و ماهیت آن مىباشد و اینکه آیا زهد در دنیا، از جمله واجبات است یا جزء مستحبات مىباشد. وى در پاسخ، به این نکته اشاره دارد که خداوند زهد و پرهیز از حرام را بر بندگان خویش واجب کرده و زهد و حبس نفس در حلال را، مستحب دانسته است( متن کتاب، ص 9).
« سکوت و تفکر»: محاسبى تفکر را داراى ضروبى دانسته است که از جمله آنها، عبارتند از: تفکر در انابه به سمت خداوند، تفکر در انعام، تفکر در انجام عبادات و دورى از معاصى الهى، تفکر در مرگ و بعث و...( همان، ص 12).
وى در پاسخ به کسى که خواهان تفسیر روایتى که دال بر بهتر بودن یک ساعت تفکر از عبادت یک سال بوده، به این نکته اشاره مىکند که تفکرى داراى چنین خصوصیتى است که باعث نقل از معصیت به طاعت شود و یا باعث رسیدن به واجب یا مستحبى باشد و یا اینکه، به تعظیم خداوند و یا محبت به او بینجامد. وى معتقد است تفکرى که داراى این خصوصیات باشد، صاحب خود را به بهترین اسباب و بافضیلتترین منازل بندگان خواهد رساند( همان، ص 13).
وى بر این باور است که اولین باب از ابواب عبادت، تفکر به همراه زهد در معاصى مىباشد؛ زیرا تفکر، باعث گشوده شدن ابواب دیگر عبادت بوده و بزرگترین عبادت قلب مىباشد( همان، ص 14).
« غنى، شکر و فقر»: محاسبى، غنى را چنین تعریف کرده است: بزرگ دانستن نعمت، دوام در اداء شکر و قلت اهتمام به آنچه که خداوند متکفل آن شده است. وى در تفسیر این سخن، به این نکته اشاره دارد که آنچه باعث بزرگ دانستن نعمت مىباشد، نظر به عاقبت آن، در هنگام زوال نعمت مىباشد( همان، ص 14).
« دفع وسوسهها»: محاسبى در جواب به این سؤال که چگونه مىتوان وساوس شیطان را دفع نمود و چه چیزى انسان را بر این عمل، قوى کرده و او را در این راه یارى مىرساند، به این امر تذکر مىدهد که بهترین چیز براى دفع وسوسه، اعراض از آن و ترک گوش فراسپردن به آن مىباشد و این زمانى حاصل مىشود که به پستى و بىارزشى آن، توجه شود( همان، ص 17).
« کبر، حسد و غش»: محاسبى در تعریف تکبر، از روایتى از پیامبر( ص) استمداد جسته و آن را به کوچک شمردن حق و خوارشمردن مخلوق، تعریف کرده است( همان، ص 20).
وى اصل حسد و غش را یکى دانسته و معتقد است سرمنشأ هر دوى آنها، شدت حرص مىباشد( همان، ص 21).
وى در پاسخ به سؤال فردى که خواهان ارائه راه حلى براى مقابله با این سه رذیله شده، چنین توصیه کرده است که آنچه باعث دفع کبر مىشود، معرفت عبد به فقر و شدت نیازش به مولاى خود مىباشد. وى معتقد است اگر بنده به شدت نیاز خود به مولا، واقف گردد و به عظمت نعم او توجه کند، خود را کوچکترین بنده خواهد دید( همان).
وى بهترین راه حل براى دفع حسد را معرفت به اختیار جبار و حسن نظر به آنچه از سوى او به آدمى مىرسد، دانسته و معتقد است زمانى بنده از شر غش رها خواهد شد که خود را از ذل و مهانت، برهاند(همان).
« هواپرستى»،« برترین عبادات»،« شیطان»،« اوراد و اوقات»، عنوان سایر مطالب این کتاب مىباشد.
« المسائل فی أعمال القلوب و الجوارح»، دومین رساله مىباشد. محاسبى در این کتاب، در ابتدا به تشریح و توضیح ادخال السرور در قلب مؤمن پرداخته و پس از بحث پیرامون پوشیده داشتن عمل، به مزمت شهرتطلبى پرداخته است( همان، ص 45 تا 55).
ازاله خوف، نوافل، اعمال قلوب، سکوت و سخن گفتن در هنگام وعظ و بلاغت، جدل در اسباب دنیا، تفویض، معرفت نفس، غفلت و نسیان، نگاه حلال، نظر ناگهانى و نذور، از جمله مباحث مطرح شده در این رساله مىباشد.
در رساله سوم، تحت عنوان« المکاسب»، در ابتدا، حرکت به سوى طلب کسب حلال را ستوده و پس از اشاره به اختلاف موجود در رابطه با طلب کسب محمود و مذموم، به بحث و بررسى عناوین زیر پرداخته است: صفت ورع، مذاهب گذشتگان در مورد ورع، روش و شیوه گذشتگان در خوراک و پوشاک، مذهب پیشینیان در شبهات و معناى آن، معنى تعاون و همکارى در اثم و عدوان، ورع در جوایزى که از سمت سلطان اهدا شده باشد، ورع و گرسنگى و سؤال و تحرى( همان، ص 117 تا 161).
« العقل»، عنوان آخرین رساله مىباشد و محاسبى در آن به بحث و بررسى پیرامون ماهیت عقل و حقیقت معناى آن پرداخته است. وى معتقد است زمانى فرد، عاقل نامیده مىشود که از خداوند خائف بوده و قائم به امر خداوند باشد( همان، ص 176).
وضعیت کتاب
این کتاب با مقدمه عبد القادر احمد عطا، همراه با کتاب دیگر محاسبى( المسائل فى الزهد، المکاسب، العقل) در 1348 ش / 1969 م، در قاهره منتشر شد( حداد عادل، غلامعلى و همکاران، 1377، ص 356).
فهرست مطالب، در انتهاى کتاب آمده است.
پاورقىها توسط محقق کتاب، خلیل عمران المنصور نوشته شده و در آن، به ذکر منابع و توضیح و تشریح برخى از کلمات و عبارات متن، پرداخته شده است.
منابع :
- ویکی نور
- مقدمه و متن کتاب.
- حداد عادل، غلامعلى و همکاران( 1377)، دانشنامه جهان اسلام( چاپ اول)، تهران: بنیاد دایرةالمعارف اسلامى، ج 12، ص 354، اکبر ثبوت.