رساله قُشَیریه، از کتابهاى مهم در بیان سیره و عقاید صوفیه در قرن پنجم به عربى اثر ابوالقاسم عبدالکریمبن هَوازِن قشیرى* (متوفى ۴۶۵)، عالم و فقیه و صوفى و متکلم اشعرى.این رساله در اصل نامهاى است که قشیرى آن را به صوفیان سرزمینهاى اسلامى فرستاد.
تألیف این رساله از ۴۳۷ آغاز شد و در اوایل ۴۳۸ به پایان رسید (قشیرى، چاپ عبدالحلیم محمود، ج ۱، ص ۲۰، ج ۲، ص ۷۵۲).
وى انگیزه نوشتن این رساله را فقدان پیران و مشایخ واقعى، کمشدن جوانان جویاى حق، ازمیانرفتن حرمت شریعت و اخلاق و ظهور بدعتهاى مدعیان کشف و کرامت ذکر کردهاست (← همان، ج ۱، ص ۲۲ـ۲۳).
ترس مؤلف از این بوده که مبادا گمان رود که در ابتداى تصوف نیز چنین فسادها و بدعتهایى در میان مشایخ بوده و از همینرو این رساله را به عقاید، آداب، اخلاق و اصطلاحات عرفا اختصاص دادهاست تا راهجویان این طریقت را تقویت کند (← همان، ج ۱، ص ۲۴ـ۲۵).
رساله قشیریه دو فصل و ۵۴ باب دارد. فصل اول درباره اعتقادات صوفیه است و به ذکر اقوال مشایخ درباره توحید، نفى تشبیه، تعطیل و تمثیل حق و نیز مخلوقبودن حروف قرآن مىپردازد (← همان، ج ۱، ص ۲۷ـ۴۸).
فصل دوم خلاصه فصل قبل، همراه با تأکید بر اعتقاد به رسالت نبىاکرم صلىاللّهعلیهوآلهوسلم و حرمت خلفاى راشدین بهعنوان حافظان اسلام و معرفى اولیا بهعنوان یارىکنندگان حق است (← همان، ج ۱، ص ۴۹ـ۵۱).
قشیرى در این دو فصل سازگارى عقاید صوفیه را با عقاید اهل سنّت، البته مطابق با کلام اشعرى، به اثبات رساندهاست (← همان، ج ۱، ص ۲۷ـ۲۸؛ نیز ← عفیفى، ج ۱، ص ۴۶۶).
باب اول ذکر احوال و نقل اقوال ۸۳ صوفى است از ابراهیمبن ادهم* تا ابوعبداللّه احمد رودبارى* (متوفى ۳۶۹؛ ← چاپ عبدالحلیم محمود، ج۱، ص۵۲ـ۱۹۹). قشیرى در نوشتن این باب از طبقاتالصوفیه* ابوعبدالرحمان سُلَمى* (متوفى ۴۱۲) بسیار بهره بردهاست (عفیفى، ج ۱، ص ۴۶۴؛ نیز ← قشیرى، ترجمه فارسى، مقدمه فروزانفر، ص ۶۸)؛ هرچند از حیث اقوال و استناد روایات، میان این دو اثر تفاوتهایى هست (← عفیفى، ج ۱، ص ۴۶۸). افزونبراین، با آنکه در شرحاحوال صوفیه تقریبآ در همه جا نقلقولهایى از سلمى وجود دارد، برخى از این نقلقولها در طبقات نیست (← قشیرى، چاپ عبدالحلیم محمود، ج ۱، ص ۶۹ـ۷۰، ۷۴؛ قس سلمى، ۱۴۰۶، ص ۳۹ـ۵۵).
در ترتیب شرح احوال صوفیه نیز در این دو اثر تفاوت هست (← قشیرى، چاپ عبدالحلیم محمود، ج ۱، ص ۴۶۹ـ۴۷۰؛ قس سلمى، ۱۴۰۶، فهرست موضوعات، ص ۷ـ۹).قشیرى در انتهاى این باب فقط نام چند تن از صوفیان معاصرش، ازجمله ابوعلى دَقّاق* (متوفى ۴۰۵) و ابوعبدالرحمان سلمى، را آورده و از شرح احوال آنها براى رعایت اختصار و آشکاربودن سیرت نیکشان خوددارى کردهاست (← چاپ عبدالحلیم محمود، ج ۱، ص ۱۹۸ـ۱۹۹).
اما قشیرى نام ابوسعید ابوالخیر* (متوفى ۴۴۰ یا ۴۴۱) را با وجود همعصرى و مراوداتى که به گفته محمدبن منوّر (بخش ۱، ص ۷۵ـ۷۶، ۲۷۰، ۳۶۱) میان آن دو بوده، در میان معاصران نیاورده و این امر احتمالا حاکى از اختلاف مشرب میان آنها بوده، چنانکه به گزارش محمدبن منوّر (بخش ۱، ص ۷۵ـ۷۶)، قشیرى در ابتدا منکر ابوسعید بودهاست.
باب دوم تفسیر مصطلحات و تعبیرات صوفیان است (← قشیرى، چاپ عبدالحلیم محمود، ج ۱، ص۲۰۰ـ۲۷۳). در این باب، قشیرى پنجاه اصطلاح را با دقت و بهروشنى با توجه به سخنان و حکایات مشایخ توضیح داده (ترجمه فارسى، همان مقدمه، ص ۶۹) و براى توضیح این اصطلاحات اغلب از سخنان استادش، ابوعلى دقاق، استفاده کردهاست (براى نمونه ← چاپ عبدالحلیم محمود، ج ۱، ص ۲۰۱، ۲۰۴، ۲۳۳، ۲۵۳ـ۲۵۴). وى همچنین اشعارى را بهمناسبت موضوع ذیل هریک از اصطلاحات آوردهاست (براى اطلاع بیشتر درباره اشعار رساله و مآخذ آن ← مهدوى دامغانى، ص۱۷۰ـ۱۸۶؛ رضایتى کیشهخاله، ص ۸۵ـ۱۱۹).
باب سوم مشتمل است بر ذکر احوال، مقامات، آداب و معاملات (اعمال)، اخلاق و سنن بدون تفکیک این موضوعات و بدون رعایت ترتیب مقامات. مثلا، یقین که بهنظر قشیرى از احوال است میان شکر و صبر آمده که از مقاماتاند یا برخى مراحل سلوک که باید در ابتدا یا پایان این ابواب مىآمد، در میانه آمدهاست (رضایتى کیشهخاله، ص ۵۷ـ۵۸؛ براى نگاهى انتقادى به ساختار رساله قشیریه ← همان، ص ۵۶ـ۵۹). در این باب تقریبآ همه موضوعات با آیه یا حدیثى متناسب با عنوان باب آغاز شده و بعد با اقوال و حکایاتى از صحابه و مشایخ ادامه یافته و گاه شعرى درباره این موضوعات نیز آمدهاست (براى نمونه ← قشیرى، چاپ عبدالحلیم محمود، ج ۲، ص ۴۶۴ـ۴۶۹، ۵۱۲ـ۵۱۴).بابهاى پایانى رساله ارتباطى با ابواب دیگر ندارد، ازجمله باب ۵۲ در اثبات کرامات اولیا که هشت بخش دارد و هر بخش به سؤالى پاسخ دادهاست (همان، ج ۲، ص۶۶۰ـ۷۱۳). این باب در موضوع دیدگاه صوفیه درباره اولیا اطلاعات مهمى به دست داده که مشتمل است بر جایز بودن اظهار کرامت اولیا (← همان، ج ۲، ص ۶۶۳)، نازلتربودن مرتبه اولیا از انبیا (← همان، ج ۲، ص۶۶۴)، جایزبودن آگاهى ولىّ از ولایت خود (← همان، ج۲، ص ۶۶۲)، جایز نبودن رؤیت خدا براى ولىّ (← همان، ج ۲، ص ۶۶۶) و سرانجام اینکه مهمترین کرامات اولیا دوام توفیق بر طاعات و عصمت (مصون ماندن) از معاصى است (← همان، ج ۲، ص ۶۶۷). قشیرى در انتهاى این باب حکایاتى درباره کرامات مشایخ صوفى آوردهاست (← همان، ج ۲، ص ۶۷۲ـ ۷۱۳).
باب بعدى درباره رؤیاى اولیا (← همان، ج ۲، ص ۷۱۴ـ ۷۱۵)، به نحوى با همین بحث پیوند دارد، زیرا به نظر قشیرى (همانجا) خوابهاى مشایخ از نوع کرامت است. بدینترتیب، خوابهایى که مشایخ دیدهاند یا دیگران درباره مشایخ پس از مرگشان دیدهاند، کرامت و مقام معنوى آنها را اثبات مىکند.
آخرین باب توصیه به مریدان (← همان، ج ۲، ص ۷۳۱ـ ۷۵۲) درباره اولین قدمهاى آنها در سلوک است که عبارتاند از : صدق دل، تصحیح اعتقادات، انتساب به یک مذهب فقهى (← همان، ج ۲، ص ۷۳۱)، تحت تربیت شیخى درآمدن (← همان، ج ۲، ص ۷۳۵)، توبه از علایق و شواغل نفسانى (← همان، ج ۲، ص ۷۳۶). در این باب وظایف مشایخ درباره مریدان نیز ذکر شده (← همان، ج ۲، ص ۷۳۷ـ۷۳۸) و سپس خطرها و آفتهاى سلوک مرید در سماع، ذکر، خلوت، مسافرت و مناسبات با سایر سالکان آمدهاست (← همان، ج ۲، ص ۷۳۹ـ۷۵۲). به گفته سامرائى (ص ۲۶۶ـ۲۶۷)، این باب مختصر کتاب آداب الصحبة و حسنالعشرة از ابوعبدالرحمان سلمى است؛ اما این مطلب صحیح به نظر نمىرسد، زیرا حتى میان مطالب عناوین مشترک این دو اثر، مثلا سفر و صحبت با اَحداث، هیچ شباهتى وجود ندارد (قشیرى، چاپ عبدالحلیم محمود، ج ۲، ص ۷۳۹، ۷۴۴ـ۷۴۵؛ قس سلمى، ۱۳۶۹ـ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۱۱۶ـ۱۱۷).
قشیرى در تألیف رساله از منابع پیش از خود نظیر التعرف*، اثر ابوبکر کلاباذى (متوفى ۳۸۰)، بهره برده و رساله قشیریه از نظر بیان انگیزههاى نگارش بسیار شبیه التعرف است.
همچنین فصل دوم رساله، بیان عقاید صوفیه در مسائل توحید و درواقع خلاصه بخشهاى کلامى التعرف (از باب پنجم تا باب بیستویکم) است (← عفیفى، ج ۱، ص ۴۶۳ـ۴۶۴).
قشیرى در باب اول، در بیان مقامات و احوال صوفیه، از کتاب اللُمَع ابونصر سرّاج طوسى* (متوفى ۳۷۸) استفاده کرده و در بسیارى موارد اقوال صوفیه را از طریق سراج روایت کردهاست (← همان، ج ۱، ص ۴۶۳). به نظر مىرسد، قشیرى تا حدى نیز از شیوه ابوطالب مکى (متوفى ۳۸۶) در قوتالقلوب متأثر بودهاست و مانند مکى مىخواسته از فقه و حدیث و کلام در تحکیم پیوند شریعت و حقیقت بهره ببرد (← همانجا).
در رساله قشیریه تصوف اهل صحو، مبتنى بر حفظ شریعت و اجتناب از شطح و دعوى، به نمایش گذاشته شدهاست. نشانههاى بسیارى از مذاق شریعتمدارانه قشیرى در این اثر وجود دارد. درعینحال، او در بحث سماع نظر ابوعلى دقاق را نقل کرده که سماع را براى عوام، به سبب غلبه هواى نفس، حرام دانسته و براى زاهدان، به سبب مجاهده با نفس، مباح و براى صوفیان، به دلیل حیات قلب، مستحب دانستهاست (← چاپ عبدالحلیم محمود، ج ۲، ص ۶۴۴). در بحث از فنا و بقا نیز فنا را به معناى فناى افعال و اخلاق ذَمیمه و بقا را بقاى افعال و اخلاق ستوده ذکر کرده (← همان، ج ۱، ص ۲۲۸ـ۲۲۹) و جایز ندانسته که کسى به بهانه فنا و وصال به حق و محوالىاللّه، عبادات را سبک شمارد (← همان، ج ۱، ص ۲۲ـ۲۳) و نیز به بهانه توکل و تفویض، از کسب و کار و کوشش امتناع ورزد (← همان، ج ۱، ص ۴۲۱ـ۴۲۳). وى سالکان را از مجالست با اَحداث (پسران نوجوان) برحذر داشتهاست (← همان، ج ۲، ص ۷۴۴ـ۷۴۵). شاید به سبب همین گرایش متشرعانه و میل به رفع اختلاف با مخالفان متشرع است که قشیرى از بهکار بردن واژه عشق پرهیز کرده و بهجاى آن لفظ محبت را بهکار بردهاست (← همان، ج ۲، ص۶۱۰) و از استادش، ابوعلى دقاق، نقل کرده که عشق آن است که از حد و استحقاق محبوب بگذرد، پس نباید براى حق تعالى این واژه را بهکار برد زیرا نمىتوان گفت حق به بنده بیش از حد استحقاق او محبت ورزیدهاست؛ نیز نمىتوان بر محبت ورزیدن بنده به حق حدى یا استحقاقى براى حق قائل شد، بنابراین کلمه عشق در نسبت میان حق و بنده جایز نیست (همان، ج ۲، ص ۶۱۵). او همچنین از پرداختن به مسائل مناقشهانگیز یا محل تردید که در آن شائبه رویارویى با شریعت مىرود، احتراز کردهاست (هجویرى، مقدمه عابدى، ص بیستونه). شاید همین مسئله انگیزه وى از ذکرنکردن احوال حسینبن منصور حلاج* (متوفى ۳۰۹) بودهاست، وگرنه قشیرى مخالفتى با حلاج نداشته و در رساله نیز با نام حسینبن منصور، اقوالى از او نقل کردهاست (← چاپ عبدالحلیم محمود، ج ۲، ص ۴۸۳، ۴۹۴؛ نیز ← هجویرى، ص۲۳۰).
رساله قشیریه از همان ابتدا شهرت و قبول عام یافت و از همان آغاز در میان صوفیه خواندنش متداول شد و از زمان مؤلف، با اجازه وى، حفظ و روایت و ترجمه آن آغاز شد و سپس سایر عرفا با ذکر اجازه از شاگردان وى آن را کتابت یا شرح کردند. در برخى از فرق صوفیه نیز کسانى که چنین اجازهاى داشتند آن را تدریس مىکردند (← قشیرى، ترجمه فارسى، همان مقدمه، ص ۷۱ـ۷۲؛ ترجمه انگلیسى، مقدمه حامد الگار[۱] ، ص XIII-XII؛ عبدالحلیم محمود، ص ۵۴) و هنوز هم در برخى مدارس اسلامى هند، این کتاب جزو برنامه درسى است (ثبوت، ص ۹۸).
رواج این کتاب تأثیر بسیار بر آثار صوفیه داشت، هُجویرى (متوفى ۴۶۵ یا ۴۷۵) که همعصر قشیرى بود، بهاحتمال زیاد در زمان تألیف کشفالمحجوب*، رساله قشیریه را پیشرو داشته و از آن بهره بردهاست (هجویرى، همان مقدمه، ص بیستوسه؛ عفیفى، ج ۱، ص ۴۶۴). عطار هم در تذکرةالاولیاء* بسیارى از روایات رساله را آوردهاست (قشیرى، ترجمه فارسى، همان مقدمه، ص ۷۲). اشارهاى که مولوى در مثنوى (ج ۳، دفتر۶، بیت ۲۶۵۳) به رساله قشیریه و قوتالقلوب کرده، نشان مىدهد که این اثر در قرون بعدى نیز مقبول و از کتابهاى اصلى تعلیمى و عرفانى بودهاست. حتى چند قرن بعد یعنى در قرن یازدهم نیز کتاب منهاجالفقراء اثر اسماعیل رسوخى اَنقَرَوى* نفوذ و حضور تأثیرات رساله را به اثبات مىرساند (← قشیرى، ترجمه انگلیسى، همان مقدمه، ص XIV).
صرفنظر از تأثیرات رساله بر آثار صوفیه، این اثر منبع ارزشمندى براى اطلاع از معانى اصطلاحات صوفیه تا قرن پنجم و نیز وظایف مرید و مراد و چگونگى تعلیم و تربیت در خانقاهها در آن دوران است (← قشیرى، ترجمه فارسى، همان مقدمه، ص۷۰ـ۷۱؛ عفیفى، ج ۱، ص ۴۶۸).
از رساله قشیریه نسخههاى خطى متعددى از قرن پنجم و ششم وجود دارد، که برخى از آنها مستقیم نزد وى و برخى طبق نظر وى نزد فرزند یا دامادش خوانده شدهاست (← قشیرى، ترجمه فارسى، همان مقدمه، ص۸۰؛ براى اطلاع از تعداد و قدمت نسخههاى خطى این رساله در بغداد ← جبورى، ج ۲، ص۴۱۳ـ ۴۱۴؛ و در دمشق ← محمد ریاض مالح، ج ۱، ص۷۱۶ـ ۷۲۱). این رساله بارها در قاهره، بیروت و دمشق به چاپ رسیده و قدیمترین چاپ آن در بولاق مصر در ۱۲۸۴ بودهاست (← قشیرى، چاپ معروف زریق، مقدمه، ص ۲۹ـ ۳۰؛ محمد ریاض مالح، ج ۱، ص ۷۲۱).
چاپ انتقادى این کتاب در قاهره (۱۹۷۲ـ۱۹۷۴) به کوشش عبدالحلیم محمود و محمودبن شریف در دو جلد منتشر شدهاست.
شروح چندى بر رساله قشیریه نوشته شدهاست، ازجمله عبدالمعطىبن محمودبن عبدالعلى لَخْمى اسکندرى*، فقیه مالکى قرن ششم و اوایل قرن هفتم، شرحى باعنوان الدلالة على فوائدالرسالة دارد که حاوى بحثهاى عقلى و نقلى است و مىکوشد اقوال صوفیه را با موازین فقه سازگار کند (حاجىخلیفه، ج ۱، ستون ۸۸۳؛ عفیفى، ج ۱، ص ۴۶۹ـ۴۷۰). شیخالاسلام زکریابن محمد انصارى* (متوفى ۹۲۶)، از علما و مشایخ صوفیه، نیز شرحى به نام إحکام الدلالة على تحریرالرسالة در ۸۹۳ نوشتهاست (حاجىخلیفه، ج ۱، ستون ۸۸۲ـ۸۸۳؛ نیز ← شعرانى، ج ۲، ص ۱۲۴). این اثر بارها در حاشیه رساله قشیریه (قشیرى، چاپ معروف زریق، همان مقدمه، ص ۲۹ـ۳۰) به طور مستقل در دمشق (۱۴۲۰/ ۲۰۰۰) و همراه با حاشیه مصطفى عروسى (متوفى ۱۲۹۳؛ ← عروسى*، خاندان) به نام نتایج الافکار القدسیة فى بیان معانى شرح الرسالة القشیریة در چهار جلد در بیروت (۱۴۲۰/ ۲۰۰۰) به چاپ رسیدهاست. به نظر عفیفى (ج ۱، ص ۴۶۹ـ۴۷۰)، شهرت این شرح بىوجه است، زیرا فقط مختصر کتاب سدیدالدین لخمى اسکندرى است و همچنین حاشیه عروسى نیز توضیحاتى منطبق بر نظریات ابنعربى است و ازاینرو خواننده را از درک معانى حقیقى سخن قشیرى دور مىکند.محمد گیسودراز* (متوفى ۸۲۵)، از مشایخ چشتیه*، شرحى فارسى بر رساله (تا باب توکل) نوشته که در حیدرآباد دکن (۱۳۶۱) به چاپ رسیدهاست. حاجىخلیفه (ج ۱، ستون ۸۸۳) شرحى را نیز به ملاعلى قارى* (متوفى ۱۰۱۴) نسبت دادهاست (براى سایر شروح رساله ← عفیفى، همانجا).توجه و اقبال عموم به فراگیرى رساله سبب شد تا از همان آغاز یکى از شاگردان قشیرى در نیشابور به نام ابوعلى عثمانى به ترجمه آن همت گمارد. این شخص به احتمال زیاد ابوعلىحسنبن عبداللّه عثمانى از شعراى قرن پنجم است که در ترجمه اشعار فارسى به عربى نیز توانا بودهاست (← قشیرى، ترجمه فارسى، همان مقدمه، ص ۷۳، ۷۵؛ محمدبن منوّر، بخش ۲، تعلیقات شفیعى کدکنى، ص ۶۶۸). ترجمه دوم این رساله در کرمان صورت گرفتهاست. چون ترجمه اول چندان واضح نبود، احمدبن ابراهیم پارسا از ابوالفتوح عبدالرحمانبن محمد نیشابورى خواست تا آن را تصحیح کند، ولى اجل به ابوالفتوح مهلت نداد و آنگونه که از مقدمه اثر استنباط مىشود، شخص دیگرى در اواسط یا اواخر قرن ششم این کار را به انجام رساند (← قشیرى، ترجمه فارسى، همان مقدمه، ص ۷۶؛ قس صفا، ج ۲، ص ۸۸۹ که ترجمه دوم را به ابوالفتوح نسبت مىدهد). فروزانفر به کمک نسخههاى خطى قدیم این دو ترجمه، در ۱۳۴۵ش ترجمه رساله قشیریه را تصحیح انتقادى کرد (← قشیرى، ترجمه فارسى، همان مقدمه، ص ۸۰ـ۸۱، ۸۴؛ براى اطلاع از نسخههاى خطى این ترجمه ← دانشپژوه، ج ۱، ص ۱۰۶). چندین ترجمه ترکى نیز از رساله وجود دارد، ازجمله ترجمه سعدالدین افندى (متوفى ۱۰۰۸) و تحسین یازیجى* (در ۱۹۶۶م) در دو جلد در استانبول. همچنین ترجمهاى از آن به زبان اردو (اسلامآباد ۱۹۷۰م) منتشر شدهاست (قشیرى، ترجمه انگلیسى، همان مقدمه، ص XIII). رساله قشیریه به زبانهاى اروپایى نیز ترجمه شدهاست. اُلگا دلبیدیف[۲] آن را به فرانسه[۳] (رم ۱۹۱۱م) ترجمه کرد (بروکلمان[۴] ، >ذیل<، ج ۱، ص ۷۷۱؛ یوسف الیان سرکیس، ج ۲، ستون ۱۵۱۴). ریشارد هارتمان*[۵] ترجمهاى از منتخبات رساله قشیریه به آلمانى[۶] (در ۱۹۱۴م) در برلین (بروکلمان، همانجا) و ریشارد گراملیش[۷] نیز ترجمه آلمانى دیگرى[۸] از آن را (در ۱۹۸۹م) در ویسبادن به چاپ رساند (قشیرى، ترجمه انگلیسى، همان مقدمه، ص XIV). باب سوم تا چهل و نهم رساله شامل ۴۳ مقام و حال نیز با ترجمه انگلیسى[۹] باربارا فون شلگل[۱۰] و با مقدمه حامد الگار در لاهور (۲۰۰۴م) چاپ شد.
منابع :
- پروانه عروج نیا، دانشنامه جهان اسلام
- اکبر ثبوت، مدارس اسلامى هند در طول تاریخ و جایگاه فرهنگ ایران در آنها، دهلىنو ۱۳۷۵ش؛
- عبداللّه جبورى، فهرس المخطوطاتالعربیة فى مکتبة الاوقافالعامة فى بغداد، بغداد ۱۳۹۳ـ۱۳۹۴/۱۹۷۳ـ۱۹۷۴؛
- حاجىخلیفه؛ محمدتقى دانشپژوه، فهرست میکروفیلمهاى کتابخانه مرکزى دانشگاه تهران، ج ۱، تهران ۱۳۴۸ش؛
- محرّم رضایتى کیشهخاله، تحقیق در رساله قشیریه با تأملى در افکار و آثار امام قشیرى، تهران ۱۳۸۴ش؛
- قاسم سامرائى، «اربع رسائل فىالتصوف لابى القاسم القشیرى»، مجلة المجمعالعلمى العراقى، ج ۱۷ (۱۳۸۸)؛
- محمدبن حسین سُلَمى، طبقاتالصوفیة، چاپ نورالدین شریبه، حلب ۱۴۰۶/۱۹۸۶؛
- همو، مجموعه آثار ابوعبدالرحمن سلمى : بخشهایى از حقائق التفسیر و رسائل دیگر، چاپ نصراللّه پورجوادى، تهران ۱۳۶۹ـ۱۳۷۲ش؛
- عبدالوهاببن احمد شعرانى، الطبقاتالکبرى، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸؛
- ذبیحاللّه صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ج ۲، تهران ۱۳۳۹ش؛
- عبدالحلیم محمود، ابوالحسن الشاذلى: الصوفى المجاهد و العارفباللّه، ۵۹۳ـ ۶۵۶ه ، قاهره ۱۹۶۷؛
- ابوالعلاء عفیفى، «حول الرسالة القشیریة لعبدالکریم القشیرى»، تراث الانسانیة، ج ۱، ش ۶ ، ۱۹۶۳؛
- عبدالکریمبن هوازن قشیرى، الرسالة القشیریة، چاپ عبدالحلیم محمود و محمودبن شریف، قاهره ۱۹۷۲ـ ۱۹۷۴؛ همان: الرسالة القشیریة فى علمالتصوف، چاپ معروف زریق و على عبدالحمید بلطهجى، دمشق ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸؛
- همان: ترجمه رساله قشیریه، چاپ بدیعالزمان فروزانفر، تهران ۱۳۶۱ش؛ محمدبن منوّر،
- اسرارالتوحید فى مقامات الشیخ ابىسعید، چاپ محمدرضا شفیعى کدکنى، تهران ۱۳۶۶ش؛
- محمد ریاض مالح، فهرس مخطوطات دارالکتب الظاهریة: التصوف، دمشق ۱۳۹۸ـ۱۴۰۳/ ۱۹۷۸ـ۱۹۸۳؛
- جلالالدین محمدبن محمد مولوى، کتاب مثنوى معنوى، چاپ رینولد الین نیکلسون، تهران: انتشارات مولى، ]بىتا.[؛
- احمد مهدوىدامغانى، «مستند اشعار رساله قشیریه»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانى دانشگاه تهران، سال ۲۲، ش ۱ (بهار ۱۳۵۴)؛
- علىبن عثمان هجویرى، کشفالمحجوب، چاپ محمود عابدى، تهران ۱۳۸۳ش؛
- یوسف الیان سرکیس، معجمالمطبوعات العربیة و المعربة، قاهره ۱۳۴۶/۱۹۲۸، چاپ افست قم ۱۴۱۰؛
- Carl Brockelmann, Geschichte der arabischen Litteratur, Leiden 1943-1949, Supplemantband, 1937-1942; ,Abd al- Kar¦âm ibn Haw¦azin Qushayr¦â, Principles of Sufism: A l- Risa¦ lah al-Qushayriah, translated from the Arabic by B. R. von Schlegell, Lahore 2004.