مکاشفة القلوب المقرب إلى علام الغیوب، اثر ابوحامد غزالى (504ق) است که به زبان عربى پیرامون برخى از موضوعات اخلاقى و عرفانى برگرفته از آیات و روایات، نوشته شده است.
ساختار
کتاب با معرفى مؤلف آغاز گردیده و در ادامه، مقدمهاى از محقق کتاب ذکر شده و سپس طى 111 باب به مطالب اخلاقى و عرفانى در موضوعات پراکنده اشاره شده است. روش مؤلف بر این بوده که در هر باب با آوردن آیه و روایتى به بحث ادامه داده و از قول حکماء و بزرگان، با عبارت «قال بعض الحکماء» استفاده کرده و در هر بابى اگر مى خواسته حکایتى را به عنوان شاهد مثال و توضیح مطلب ذکر کند، ابتدا لفظ «حکى» یا «حکایة» را ذکر نموده و سپس داستان و حکایت را آورده است. اکثر ابواب کتاب از 3 یا 4 صفحه تجاوز نمى کند و همه آنها داراى یکدستى در حجم مطالب است.
گزارش محتوا
در ابتدا، شرح حالى از مؤلف کتاب، ابوحامد غزالى، ذکر شده است و در آن به معرفى آثار، اساتید و شاگردان وى پرداخته شده است. در ادامه، مقدمهاى از محقق کتاب، آقاى عبدالمجید طعمه حلبى آورده شده است که حاکى از این است که کتاب «مکاشفة القلوب المقرب الى علام الغیوب» اثر غزالى را مختصر نموده و نام آن را «مکاشفة القلوب» نهاده است. سپس اصل کتاب با باب اول به نام» فى بیان الخوف «آغاز مى گردد و با باب 111 به نام «فى وفات النبى(صلی الله علیه و آله)» خاتمه مى یابد. مؤلف، پس از نام حضرت على(علیه السلام)، عبارت «کرم الله وجهه» و بعد از اسم خلفا عبارت «رضى الله عنه» را ذکر نموده است.
1 - ابواب کتاب را مى توان به چند دسته زیر تقسیم نمود:
2 - ابوابى که اشاره به مراتب عرفانى دارند، مانند: خوف، صبر، توبه، محبت، عشق و...
3 - ابوابى که اشاره به رذائل و فضائل اخلاقى و کردارهاى شایسته و ناشایسته دارند، مانند: غفلت، فسق، نفاق، نسیان الله، غیبت، نمیمه، زنا، صله رحم، زکات، نیکى به والدین، قناعت و...
4 - ابوابى که اشاره به عناوین اخلاقى و عرفانى اى دارد که مربوط به عوالم پس از مرگ میباشد: مانند: قبر، نفخ و فزع و حشر من المقابر، شدت موت، عقوبت تارک الصلات و...
5 - ابواب مربوط به فضیلت ماههاى قمرى، مانند: شعبان، رمضان، رجب و...
مؤلف اگر در نقل حکایت ها، اسمى از اشخاص را مىدانسته، به آن اشاره کرده و اگر از آن بى اطلاع بوده، با عبارت» قال بعض الحکماء«، «حکى بعض الصالحین» و یا «روى انّ بعضهم» به حکایت یا شاهد مثال خود استناد جسته است. اکثر ابواب کتاب، به صورت مرتب و دسته بندى شده است که در آنها مى توان چند مطلب را مشاهده نمود:
1 - استفاده از آیات؛
2 - استفاده از کلام حضرت رسول(صلی الله علیه و آله)؛
3 - نقل سخن بزرگان و عرفا؛
4 - نقل حکایت هایى جهت توضیح بیشتر مطلب و شاهدِ مثال.
از جمله مباحث کتاب، بحث خوف است. مؤلف، با آوردن خبرى از پیامبر(صلی الله علیه و آله) بدین قرار که: «خدا ملکى را خلق کرد که بالى در مشرق و بالى در مغرب دارد، سر او زیر عرش الهى، دو پایش زیر زمین هفتم و به تعداد مخلوقات الهى، پر دارد. هنگامى که مرد یا زنى از امت من بر من صلوات بفرستد، خدا این ملک را امر مى کند که در دریایى از نور در تحت عرش الهى فرو رود سپس خارج گردد و بالش را در آن حرکت میدهد، سپس از هر پرى قطرهاى مى چکد، سپس خدا از هر قطره ملکى را خلق مى کند که براى این شخص تا روز قیامت طلب استغفار مى کنند». در ادامه این حدیث، آورده که بعضى از حکماء گفتهاند: «سلامت جسم، در قلت طعام و سلامت روح، در قلت گناه و سلامت دین، در صلوات فرستادن بر خیر الانام، حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) است». وى در ادامه بحث خوف، این آیه را ذکر مى کند: یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله (حشر - 18)، بعد میگوید: «یعنى از خدا خشیت داشته باشید«، سپس این آیه را آورده: و لتنظر نفس ما قدمت لغد(حشر - 18)
و میگوید: «یعنى انسان باید براى روز قیامت عمل کند و معناى آن این است که صدقه بدهید و فرمان خدا را اطاعت کنید تا در روز قیامت، پاداش الهى را بیابید»، سپس این آیه را آورده: و اتقو الله ان الله خبیر بما تعملون(حشر - 18)
و در ادامه، ذکر مى کند که خدا آگاه به خیر و شر است، پس ملائکه، آسمان، زمین، شب و روز، همه در روز قیامت شهادت میدهند به آنچه که ابن آدم از خیر و شر عمل کرده است حتى جوارحش شهادت میدهند. زمین براى مؤمن شهادت میدهد و میگوید: بر من نماز گذارده، روزه گرفته، حج رفته، پس مؤمن شاد میشود و علیه کافر شهادت میدهد و میگوید: بر روى من به خدا شرک ورزید، زنا کرد، شراب خورد، اکل به حرام نمود. مؤلف سپس ادامه میدهد که مؤمن کسى است که با تمام جوارحش از خدا بترسد؛ چنان که ابولیث فقیه میگوید:» علامت خوف الهى در هفت چیز ظاهر میشود: اول، در زبان که آن را از کذب و غیبت و نمیمه و تهمت و کلام نامربوط، بازمى دارد و آن را مشغول ذکر الهى، تلاوت قرآن و مذاکره علم قرار میدهد. دوم، قلبش که دشمنى، تهمت و حسادت نسبت به برادران را از آن خارج مى کند، زیرا حسد، حسنات را محو مى کند؛ چنان که پیامبر فرمودند: «حسد، حسنات را مى خورد، همان طور که آتش، هیزم را». حسد از امراض بزرگ در قلوب است و امراض قلوب جز با علم و عمل مداوا نمیشود. سوم، نگاهش که آن را به هیچ حرامى از مشروبات و مأکولات و ملبوسات و غیر آن نمى افکند و نیز راغبانه به دنیا نمى نگرد، بلکه عبرت گیرانه به آن نگاه مى کند و به آنچه براى او حلال نیست نظر نمى نماید؛ چنان که رسول(صلی الله علیه و آله) میفرماید: کسى که دو چشم خود را از حرام پر کند خدا در روز قیامت دو دیده او را از آتش آکنده مى سازد». مؤلف، سخن ابولیث را در مورد علامت خوف در سایر اعضا پیگیرى مى کند و این بحث را با ذکر حکایاتى در مورد خوف حضرت داود و حضرت ابراهیم(علی نبینا و علیه السلام) به پایان میبرد. از جمله مباحث کتاب، مطلبى است که در باب 19 تحت عنوان «عقوبت شارب الخمر» آمده. مؤلف پس از ذکر آیه یسئلونک عن الخمر(بقرة - 219)، مطلبى را ذکر مى کند که نشان از صداقت و عدم کتمان بعضى از واقعیات توسط وى، حتى بر ضد خلفا دارد؛ مثلاًدر این باب، پس از ذکر این نکته که با وجود تحریم شراب خوارى و ابلاغ آن توسط رسول اکرم(صلی الله علیه و آله)، افرادى با حالت مستى به نماز مىایستادند و خداوند با فرستادن فرمان دیگر آنان را از این عمل زشت نهى فرمود، مینویسد: عمر بن خطاب شراب خورد و در حالت مستى با استخوان شتر فرق سر عبدالرحمن بن عوف را شکافت، سپس نشست و بر کشتههاى بدر نوحه سرایى نمود. خبر به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) رسید، حضرت خشمگین شدند و درحالى که عبایشان روى زمین کشیده مى شد، نزد عمر آمدند و با وسیلهاى که در دست مبارکشان بود بر سر عمر کوبیدند. عمر فریاد زد از خشم خدا و رسول، به خدا پناه مى برم ...
وضعیت کتاب
پاورقیهای کتاب، مربوط به ارجاع آیات و روایات و توضیح معناى بضعى از واژگان و مطالب کتاب میباشد. فهرست مطالب کتاب، در پایان آن قید شده است.
منابع :
- ویکی نور