نامههاى عین القضات همدانى، اثر عین القضات همدانى، در حقیقت از گنجینههاى ادب و عرفان فارسى است. عین القضات، داراى نامههاى فارسى بسیار بوده که اغلب آنها در این مجموعه به چاپ رسیده است. سال تحریر بیشتر مکاتیب، ذکر نشده، امّا مىتوان نتیجه گرفت که اکثر آنها بین سالهاى 517 تا 525ق، نوشته شدهاند.
این مکاتیب، به دوستان و بزرگان عصر عین القضات نوشته شدهاند و هیچیک در شمار مکاتیب عادى نیستند. تقریباً نیمى از مکتوبات به یکى از وزارى سلطان محمود، به نام کامل الدّوله نوشته شدهاند. نامههایى که عین القضات براى کاملالدوله نوشته، بدون استثنا، همه، در اصول تصوّف و رموز و دقایق عرفان به رشته تحریر درآمده است و در حقیقت مکاتیب مزبور، یک دورهى کامل از اصول تصوّف است که به روشنترین وجهى بیان گردیده است.
ساختار
این نامهها، در سه جلد و شامل 159 نامه است که تعداد این نامهها هر چند تا 159 ضبط گردیده، امّا با توجه به قول عین القضات در تمهیدات، مىتوان تعداد آنها را بسى بیشتر از آنچه موجود است، دانست.
جزء اوّل مکتوبات، شصت و چهار نامه را در بر مىگیرد و نثر مکتوبات بسیار ساده و بىپیرایه و دور از صناعات بدیعى و لغات مهجور و سست است و عین القضات با بهرهمندى از اقتباس، تلمیح، تضمین و درج آیات قرآن و احادیث، نامههاى خویش را زینت بخشیده است. بهرهمندى او از آیات و احادیث در مکتوبات، نشانگر تسلّط و احاطه این عارف جوان، بر قرآن و سخنان بزرگان و تأثیر این سخنان بر مریدان خویش بوده است. با دقّت در ساختار کتاب معلوم مىشود که موضوعاتى را که عین القضات در مکاتیب به آنها اشاره دارد، بیشتر مسائل مربوط به فلسفه، عرفان، تفسیر آیات قرآن و شرح احادیث مىباشد.
گزارش محتوا
از نظر ارتباط موضوعى نامهها، آنها را مىتوان بر دو بخش تقسیم نمود: بخش نخست که نامههاى 1 تا 27 را در بر مىگیرد، از نظر محتوا دربارهى ارکان نماز نگاشته شده است و بخش دوم که نامههاى شماره 28 تا 64 مىباشد، موضوع آنها کاملاً مجزا از قسمت اول است که براى نمونه نامههاى 59، 60 و 61 در تفسیر یک آیه از قرآن کریم است و جزء دوم مکتوبات و جزء سوم آن که از نامه شصت و پنجم آغاز مىگردد و به نامه 159 پایان مىیابد، موضوعات مختلف فلسفى، عرفانى، اجتماعى، تاریخى و فرهنگى را در بر مىگیرد.
تنوع موضوع نامهها، از این جهت است که مبناى نوشتههاى متصوّفه روى ذوق و حال است و به همین علّت، نامهها، سرشار از حقایق و رموز بىشمارى از مراحل سلوک و عرفان هستند. گاهى موضوع نامهها صرفاً جنبه عرفانى دارد و عین القضات با بیانى شیرین و لطیف، مسائل عرفانى را براى راهنمایى مریدان خویش بیان مىکند. گاه بخشى از مسائل عرفانى یا دینى یا فلسفى را در نامهاى خلاصه مىکرد و با بیانى شیوا، شرحى جامع و مفصّل براى مریدان خود مىنوشت. گاه ضمن بیان این مطلب، به تحلیل و تفسیر اصطلاحات صوفیه نیز مىپردازد. پارهاى اوقات، به شرح مسائل مذهبى عنایت مىنماید و از مسائلى چون نماز و روزه و حجّ سخن به میان مىآورد؛ مثلاً مکتوبى در تفسیر «الله اکبر» نوشته است و دو نامه بعد از این مکتوب را در دنباله همین موضوع و بهعنوان مکمل آن مرقوم نموده است. وى، زمانى هم به تفسیر عرفانى آیات قرآنى و احادیث و اخبار مىپردازد.
غالب مکاتیب، در مورد مسائلى مربوط به هم نوشته شده است، بهطورى که نویسنده، در چند نامه، یک موضوع را با حفظ تسلسل فکرى بیان کرده است و البته برخى از نامهها هم حکم رسالات مفصّل مستقل دارند؛ بهطور مثال نامهاى در اثبات این نکته کلامى: «کل جسم حادث»، در هفت بخش نوشته شده است.
هفتمین بخش، نتیجه بحثهایى است که در شش بخش قبل مطرح شده بود. این مطلب نشان مىدهد که عین القضات غالب مکاتیب خود را در حقیقت به قصد تحریر مسائلى مىنوشت تا آنجا که برخى از این مکاتیب شاید نامههاى متعارف نباشد و بتوان گفت که پارهاى از یادداشتهاى روزانه بود که عنوان مکتوب گرفتند.
مکاتیب صوفیه همیشه حاوى نکات و مسائلى مربوط به سلوک و احوال خلق و اصول عرفان و تصوّف بوده و نامههایى که صوفیه به هم مىنوشتهاند، اغلب متضمّن سؤال و جواب و تقاضاى حل مشکلى از مشکلات سالک بوده است. باید گفت که مکاتیب هیچیک از عرفا، از لحاظ شامل بودن احوال طریقت و سلوک و از لحاظ چاشنى ذوق به پاى نامههاى عین القضات نمىرسد.
از نامههایى که عین القضات براى مریدان خود نوشته مىتوان فهمید که مجالس وى و طریقه ارشاد او همان است که در نامههایش منعکس شده، زیرا این نامهها براى مریدان وى، وسیلهاى بوده است که پس از اخذ تعلیم و کسب فیض از محضر مرشد، به وسیله آنها بتوانند از نَفس پیر خود مدد گرفته و به افکار و آراى پیشواى خود آگاهى یابند. عین القضات، از فلسفى بودن و پختگى مطالب عرفانى نامهها باخبر بوده و پیوسته در مکاتیب خود مریدان را یادآور مىشده که در نوشتههایش خوب تأمّل کنند و نامههاى مبهم را همراه خود به خانقاه بیاورند تا شرح و توضیح لازم را حضوراً براى آنها بیان نماید. وى، مریدان را با آوردن تعبیرات «اى دوست» و «اى عزیز»، به طریق محاوره مخاطب ساخته و به شیوه سؤال و جواب دقایق و رموز را با روشنگرى و قدرت هر چه تمامتر بیان کرده است.
عین القضات، براى مریدان خود معلّم اخلاق و پیر طریقت بود و برعکس وعاظ زمان خود و معلّمین اخلاق که فقط در فروع دین و جزئیّات امور اخلاقى غرق بودند، به اصول اخلاقى توجّه داشت. مریدانش را به هدف اصلى زندگى توجّه مىداد و این مسئله را گاه به اختصار و زمانى به تفصیل در مکتوباتش ذکر مىکرد. در این نامهها، جنبهى اخلاقى بیشتر از هر مفهومى جلب نظر مىکند. وى، در پایان نامهها، بهقدر میسور نکات اخلاقى دقیقى را یادآور مىشود و لزوم انجام آنها را تأکید مىنماید. همیشه به آخرت و سعادت ابدى اندیشیدن، جهان را ناچیز انگاشتن، ترک تعلّق، یارى و معونت همنوعان، اصلاح اخلاقهاى ناستوده، تحریض به نماز و دعا و مناجات، صدقه و دعاى خیر به همه بندگان خداى تعالى، از جمله مفاهیمى است که در این مورد به کار گرفته شده است. در هر مکتوب، ضمن نصیحت کلّى به ترک دنیا براى آخرت، دلبستگى به دنیا را ناپسند مىداند و آنها را از فریب و ناپایدارى دنیا برحذر مىدارد و توجه مریدان را به اصلاح برخى اخلاق ناپسند و افکار بیهوده جلب مىکند. وى معتقد بود که اصلاح بشر بدون یارى حقّ ممکن نیست.
از جمله دستورات اخلاقى که در نامهها به مریدان داده است، یکى خدمت کردن به مردان الهى است، تشویق به انجام نماز، دعا در روز جمعه براى احوال قلبى و معنوى و یک روز در هفته روزه داشتن و در پایان اغلب مکاتیب، به احسان و صدقه و نیکى به مردم سفارش مىکند. هنگام بحث از علم معامله و اخلاق و سلوک، مطالب را به اختصار برگزار مىکند و سالک را به کتابهای «قوت القلوب» ابوطالب مکّى و «احیاء العلوم» امام محمّد غزالى حواله مىکند. نثر مکتوبات بسیار ساده و بىتکلّف است و ذوق سرشار نویسنده، آن را از هر قیدى رهایى داده است و در واقع، نثرى است به زبان امروز؛ حتى در برخى موارد، سادهتر. نویسنده، تمام سعیش بر بیان حقایق بوده و به عالم الفاظ توجهى نداشته است. بسیارى از نامهها، با «بسم الله الرحمن الرحیم» آغاز شدهاند. برخى از نامهها، با «و السّلام» پایان پذیرفتهاند و در برخى از آنها، بعد از «و السّلام»، جمله «و الحمد لله ربّ العالمین» نیز ذکر شده است و در بعضى دیگر از آنها بعد از جمله «و الحمد لله ربّ العالمین»، بر پیامبر و خاندانش درود فرستاده شده است. آیات و احادیث و اشعار فارسى و عربى فراوان، بهصورت تمثیل یا استشهاد و یا بهعنوان موضوع اصلى در آن به کار رفته و این خود، نمایانگر احاطه نویسنده بر مفاهیم قرآنى و احادیث و تبحّر وى در علوم ادبى مىباشد و البته عین القضات، براى این نامهها و نفوذ و تأثیر آنها ارزش بسیارى قائل بوده است.
در خلال نثر، از آیات و احادیث، بهصورتهاى گوناگون استفاده شده است. غالباً چند آیه یا حدیث را در کنار هم به کار برده است. گاهى نیز جملات عربى به اول و آخر آیات اضافه کرده و در کنار آن، از ادبیّات عرب هم به میزان بسیار بهره گرفته است؛ گاه، بهصورت تکواژهها و گاه، بهصورت ترکیبات عربى. همچنین جملات دعایى نیز اغلب به عربى ذکر شدهاند؛ به همین سبب، فراوان، با نثر ملمع روبهرو هستیم. پارهاى لغات نادر و کمیاب که امروزه کمتر به کار مىروند و براى فهم آنها باید به فرهنگها و لغتنامه مراجعه کرد، مورد استفاده واقع شده است. بخش اعظم این لغات، عربى هستند، البته باید یادآورى کرد که این اصطلاحات و لغات و ترکیبات، اغلب، در مصطلحات و محاورات مردم آن روز معمول و جارى بوده است و این امر، از فصاحت و بلاغت نامهها چیزى کم و یا فهم آن را مشکل نکرده است.
عین القضات، در ضمن کلام خود در نامهها، اغلب، از اشعار فارسى و عربى به اقتضاى مطلب، بهعنوان شاهد و تمثیل و براى تکمیل معنى از خود ذکر مىکند. غالب این اشعار، بهصورت رباعى است؛ رباعیات دلنشینى که همه با لحن و اندیشه عرفانى سروده شدهاند و دقایق و رموز عرفانى به زیباترین وجه در آنها بیان گردیده است. وى، به ندرت، به شعر شاعران و اساتید قدیم، بهعنوان شاهد مثال با ذکر نام شاعر و سراینده اشاره کرده است؛ با این حال از همین شواهد مىتوان پى برد که عین القضات، از بین شعراى فارسىگوى و تازىگوى به چه کسانى نظر داشته است. در حدود 520 بیت شعر فارسى و 190 بیت شعر عربى در این نامهها به چشم مىخورد.
نکته قابل توجّه اینکه بعد از دقّت نظر و ارزیابى نامهها، به مواردى دست مىیابیم که روشنگر سیر تاریخ اندیشه مردم این سرزمین است که در نامههاى او تجلّى پیدا کرده است. بهطور کلى، موضوعات مهمّى که از نظر دید تاریخى و اجتماعى در این مکتوبات مىتواند حائز اهمیّت باشد، چنین است:
1. سفارش به دورى از ظلم و ستم و توجّه به تهىدستان و مظلومان جامعه: «اى برادر عزیز! ایّدک الله بتوفیق طاعته، چندانکه توانى ظلم مکن و با ظالمان یکى مباش و «اَلا لعنة الله على الظالمین» را فراموش مکن و تا مىتوانى راحتى به درویشان رسان»؛
2. پند و اندرز به کارگزاران: «اى عزیز! بدان که در دنیا تو را کامل الدّوله مىخوانند، به امید آنکه در ملکوت نیز فردا تو را همین لقب باشد»؛
3. دورى کردن از سلاطین جور: «چه گویى؟ این سلطان محمود، نه چون تو مخلوق است «من نطفة قذر» و با این همه عاجزى، اگر کسى آرزو کند که از خواص او بود، در ساعت به آرزوى خود خواهد رسید؟ هیهات! اکنون چه گویى؟ از خواص سلطان محمود بودن بدین دشخوارى بود، از خواص سلطان ازل بودن آسان کارى بود؟ حاشا! تو را از دین مردان چه خبر؟»؛
4. دورى از تعصّب خشک: «و در عالم کم کسى یابى که علم لذاته مطلوب او بود و نیز کم کسى یابى که از تقلید و تعصّب مذهبى نادانسته دور بود»؛
5. بیزارى از عالمان ریایى: «در روزگار گذشته، خلفاى اسلام، علماى دین را طلب کردندى و ایشان مىگریختند، اکنون از بهر صد دینار ادرار و پنجاه دینار حرام، شب و روز با پادشاهان فاسق مىنشینند»؛
6. نگرانى از روند فکرى جامعه؛
7. تأثیر تصوّف و عرفان در جامعه؛
8. تفسیر عرفانى سورههاى قرآن؛
9. توجه به بحثهاى فلسفى در جامعه و دید فلسفى عین القضات؛
10. ریشهى اختلاف مکاتب و مذاهب در جامعه؛
11. دورى از نفاق و دورویى و سفارش به اخلاص؛
12. توجّه به لهجههاى محلّى.
البته باید اضافه نمود که همه خصوصیّات نام برده شده، تنها به این ویژگىها محدود نمىشود و اگر با دید وسیعترى به نامهها بنگریم مىتوانیم بهرهمندى بیشترى از آنها بیابیم.
وضعیت کتاب
کتاب، توسط علینقى منزوى و عفیف عسیران تصحیح شده است.
پاورقىها، به ذکر اختلاف نسخ و بیان آدرس آیات قرآنى و ترجمه پارهاى از آیات و عبارات عربى و... اختصاص یافته است.
منابع :
- ویکی نور