عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

کشف الأسرار و عدة الأبرار (معروف به تفسیر خواجه عبدالله انصاری)، تألیف ابوالفضل، رشیدالدین میبدى بر اساس تفسیر خواجه عبدالله انصارى، منبعى غنى از تفسیر، تأویل، معارف اسلامى، شعر و ادب عربى و فارسى است. در بین ترجمه‌ها و تفسیرهاى معتبر قرآن به زبان فارسى، «کشف الأسرار» ارزشى والا و مقامى خاص دارد. این کتاب را میبدى در اوایل سال 520، آغاز کرده است و سرمشق او در این کار، تفسیر معروف خواجه عبدالله انصارى بوده است که متأسفانه اکنون به‌تمامى در دسترس نیست و احتمال دارد که در اثر حوادث روزگار از میان رفته باشد.

 


ساختار

کتاب، در ده جلد به رشته تحریر درآمده است. در جلد اول، سوره‌هاى فاتحه و البقره (2 سوره)، در جلد دوم، سوره‌هاى آل عمران و نساء (2 سوره)، در جلد سوم، سوره‌هاى مائده، انعام و اعراف (3 سوره)، در جلد چهارم، سوره‌هاى انفال، توبه، یونس و هود (4 سوره)، در جلد پنجم، سوره‌هاى یوسف، رعد، ابراهیم، حجر، نحل، بنى اسرائیل و کهف (7 سوره)، در جلد ششم، سوره‌هاى مریم، طه، انبیاء، حج، مؤمنون و نور (6 سوره)، در جلد هفتم، سوره‌هاى فرقان، شعراء، نمل، قصص، عنکبوت، روم، لقمان و سجده (8 سوره)، در جلد هشتم، سوره‌هاى احزاب، سباء، فاطر، یس، صافات، ص، زمر، مؤمن و فصلت (9 سوره)، در جلد نهم، سوره‌هاى شورى، زخرف، دخان، جاثیه، احقاف، محمد، فتح، حجرات، ق، ذاریات، طور، نجم، قمر، رحمن، واقعه و حدید (16 سوره) و در جلد دهم، از آغاز سوره مجادله تا پایان سوره ناس (57 سوره)، به ترتیب، ترجمه، تفسیر و توجیه عرفانى شده است.

 

گزارش محتوا

این کتاب، گنجینه گران‌بهایى از لغات، امثال، تشبیهات و تعبیرات فارسى است، در عین اینکه واجد مزایاى تفاسیر دیگر نیز هست، زیرا همان بحث‌هایى که در تفاسیر عربى درباره قرائت، شأن نزول، لغت، صرف، نحو و بیان به زبان عربى شده، در این تفسیر، به زبان شیرین و روان فارسى ادا شده است و حتى اخبار و احادیث و اشعار هم در بیشتر موارد به زبان فارسى ترجمه گردیده است و در نوبت اول کاملا دقت و توجه شده که کلمه فارسى که در ترجمه کلمه عربى قرار مى‌گیرد برابر با آن بوده باشد که رعایت امانت در سخن خدا بشود و در بعضى موارد کلام از سیاق فارسى دور مى‌شود تا این منظور عملى گردد.

 

این تفسیر از جمله تفاسیرى است که در ضمن برخوردارى از حلاوت زبان فارسى، دربردارنده نکات جالب عرفانى، تفسیرى، تاریخى و ادبى است.

 

مؤلف، تفسیر خود را بر اساس تفسیر خواجه عبدالله انصارى نوشته است. وى، در این باره مى‌نویسد:

«کتاب فرید عصر و وحید دهر، شیخ‌الاسلام، ابواسماعیل، عبدالله بن محمد بن على انصارى را در تفسیر قرآن و کشف معانى آن خواندم که در لفظ و معنى و تحقیق و زیبایى به حد اعجاز رسیده بود، ولى چون در نهایت ایجاز و کوتاهى بود، مقصود آموزندگان و رهروان از آن برآورده نمى‌شد، پس به شرح و تفصیل آن پرداختم».

 

تفسیر خواجه هم‌اکنون در دست نیست، ولى چهل سال پس از وفات خواجه عبدالله، در دست میبدى بوده و او آن را شالوده کار خود در نوشتن «کشف الأسرار» قرار داده و در بسیارى جاها از خواجه به القاب پیر طریقت، عالم طریقت و جمال اهل حقیقت، شیخ‌الاسلام انصارى و... یاد و سخنانش را نقل کرده است. در نوبت سوم تفسیر که جنبه عرفانى دارد، همه جا آهنگ سخن خواجه به گوش مى‌رسد که مى‌توان گفت یا عین کلام اوست یا با تصرف‌هایى، نقل گفتار او و یا ملهم از افاضات و شیوه بیان اوست.

 

مؤلف، دیباچه کلام خود را به‌خوبى مى‌گشاید و با نگارش جمله «خیر کلمات الشکر ما افتتح به القرآن من الحمد، فالحمد لله رب العالمین و الصلاة و السلام على رسوله محمد و آله اجمعین...»[ج۱ ص 1]، عمل به این سخن مروى از صاحب شریعت، رسول خاتم(صلی الله علیه و آله) کرده است که فرمود: «به هنگام درود فرستادن بر من، آن را ناقص نگویید، بلکه بر خاندان من نیز درود فرستید و آنان را از من جدا مسازید، همانا که در روز قیامت تمامى سبب‌ها و نسب‌ها جز سبب و نسب من، بریده خواهد شد.»

 

میبدى در دیباچه، برخلاف دانشمندان اهل سنت، بر اصحاب درود نمى‌فرستد و از شیوه اندیشمندان شیعى و تفاسیر شیعه پیروى مى‌نماید.

 

اساس کار میبدى در این تفسیر، آن است که هر آیه‌اى را سه بار مطرح مى‌کند:

 

در نوبت اول، معنى تحت اللفظى آیه (و در عین حال، سلیس و روان آن) را مى‌آورد. در این قسمت، لغات و ترکیبات بسیار جالب فارسى در مقابل کلمات عربى آمده است و شایسته تحقیق و تدقیق بسیار است. مهم‌ترین نکته‌اى که در این نوبت به چشم مى‌خورد، برابرهاى پارسى است که میبدى در برگرداندن برخى از لغت‌هاى قرآن آورده و بسا که بعضى از آنها، نوساخته خود اوست و نمودارى است از شیوه واژه‌سازى پیشینیان.

علاوه بر این، دقت و توجهى ویژه به ریزه‌کارى‌ها و ظرائف موجود در آیات قرآن شده است و سعى شده که آن ظرائف، در ترجمه نیز منعکس گردد.

البته مى‌دانیم که گذشت زمان و دگرگونى زبان، برخى از کاربردهاى لفظى «کشف الأسرار» و امثال آن را منسوخ کرده است و گاه ترکیب‌ها یا تعبیرهایى که در این‌گونه آثار آمده، در نثر امروز خوشایند نیست و نباید به کار رود، اما نکات قابل توجه و ریزه‌کارى‌هاى پسندیده هم در آنها اندک نیست که مى‌توان به کار بست و بدین طریق پیام آسمانى قرآن را زیبا و رسا، مؤثر و گویا به پارسى برگرداند.

اگر روزى فرارسد که لغات قرآنى این تفسیر و معانى فارسى آن، به‌صورت فرهنگى درآید، آن کتاب فرهنگ، از کتب نفیس و ارزش‌مند لغت خواهد بود.

این کتاب، براى آنان که به کار دستور زبان مى‌پردازند، منبع سرشارى خواهد بود، زیرا خصایص صرفى و نحوى آن، بى‌حد و شمار است و هم‌چنین براى سبک ‌شناسى که در زبان فارسى، فنى نوین است و در تکمیل آن نیازمند به مآخذ و منابع بسیارى از نظم و نثر فارسى هستیم، این کتاب، بسیار مفید است، زیرا به نکاتى سبکىبرخورد مى‌کنیم که نظیر آن‌ها را تنها در کتب انگشت‌شمارى مانند تاریخ بیهقى و تذکرة الاولیاى شیخ عطار مى‌توانیم بیابیم.

در نوبت دوم، شأن نزول آیه و ناسخ و منسوخ بودن آن و تفسیر آن را از نظر شرعى و اقوال مفسران را ذکر مى‌کند. در حقیقت، بخش اعظم کتاب، صرف این قسمت شده است و هم در این قسمت است که احادیث نبوى و اقوال صحابه و بزرگان دین مى‌آید و کتاب را از معارف اسلامى سرشار مى‌کند، البته احادیث مجعول و سخنان بى‌هویت نیز در این میان بسیار است، اما غلبه با احادیث صحیح و سخنان بامأخذ است. این قسمت هم از نظر زبان فارسى، کم‌اهمیت نیست.

از این گذشته، در این قسمت، به مطالب فقهى بسیارى برخورد مى‌کنیم و مؤلف، هرچند، در مسائل فقهى، آراى شافعى را ترجیح مى‌دهد، ولى از ذکر اقوال فقهاى دیگر خوددارى نمى‌کند و هم‌چنین در مسائل کلامى، او متمایل به کلام اشعرى است، ولى اقوال قدریان و اهل اعتزال را هم ذکر مى‌کند و سپس به رد آن‌ها مى‌پردازد.

در این کتاب، رد بر فلاسفه و زنادقه و جهمیه و دیگر فرق نیز به چشم مى‌خورد که براى کسانى که به ملل و نحل اهتمام مى‌ورزند، این ایرادها سودمند است.

بیشتر اشعار عربى که در این کتاب به کار رفته، یا ترجمه شعرى آن پس از آن آورده شده و یا به نثر روان رسایى به فارسى برگردانده شده و این مطلب، وقتى با ترجمه تحت اللفظى آیات و احادیث ضمیمه شود، مترجمان عربى و دانشجویان ادب فارسى و عربى را سود بسیار مى‌بخشد.

در این بخش، عشق و محبت میبدى به خاندان پیامبر گرامى(صلی الله علیه و آله) تبلور مى‌نماید و فضایل بى‌شمارى را به‌عنوان شأن نزول آیات، ویژه پنج تن آل عبا و اصحاب کسا نقل مى‌نماید و جلوه‌هاى زیادى از ولایت را متجلى مى‌سازد.

در نوبت سوم، چند آیه را که در نوبت اول آورده، از نظر عرفانى مورد بحث قرار مى‌دهد. در این قسمت، به اشعار عربى و فارسى فراوانى برمى‌خوریم که تفسیر را از حالت یک‌نواختى بیرون مى‌آورد و هنر نویسندگى و ذوق میبدى و تأثر او از خواجه عبدالله را نشان مى‌دهد و این قسمت را باید شاهکارى در تفسیر و نویسندگى و ذوقیات دانست، اما چنان‌که اشاره شد همه آیات قرآنى در این قسمت مطرح نشده است و گاهى هم آیه‌اى در نوبت دوم مطرح نمى‌شود که البته این، به‌ندرت اتفاق مى‌افتد.

مؤلف، در نوبت سوم، مطالب شیرین و دل‌پذیر و داستان‌هاى اخلاقى فراوانى را آورده است؛ داستان‌هایى که سخت‌ترین دل‌ها را نرم مى‌کند و آدمى هنگام مطالعه آن‌ها خود را فراموش مى‌نماید. این داستان‌هاى جذاب و حکایات جالب، اگر گردآورى شود، خود مجموعه نفیسى از حکمت و عرفان عملى خواهد بود و براى آنان که با آثار مولوى، حافظ و عطار دمسازند و با اصطلاحات عرفانى آشنایند، بسیار دل‌پذیر و روح‌بخش خواهد بود.

 

یکى از استفاده‌هاى شایانى که میبدى در این قسمت، از خواجه عبدالله انصارى نموده، مناجات در قالب نثر مسجع است. مقایسه مناجات‌هاى مشترک میان «طبقات الصوفیة» (اثر خواجه عبدالله انصارى) و «کشف الأسرار» از نظر موضع و مقام و ارتباط آنها با مطالب پیش از مناجات‌ها، غیر از وحدت گوینده، وحدت حال و مقام او را نیز نشان مى‌دهد با این تفاوت که در «طبقات الصوفیة» بیشتر مناجات‌ها به دنبال یک‌دیگر آمده است و بسیار طولانى‌تر از مناجات‌هاى کشف الأسرار است و بخش کمتر مناجات‌ها به‌صورت قطعات کوتاه وجود دارد.

 

در «کشف الأسرار»، مناجات‌هاى طولانى که سجع و قرینه آن‌ها تا آخر یکى باشد، تقریبا وجود ندارد. در این کتاب، مناجات‌ها در قالب قطعات کوتاه و چندبندى ایراد شده است و حتى مناجات‌هاى طولانى و دراز «طبقات الصوفیة»، در بخش‌هاى مختلف و به‌صورت پراکنده و کوتاه آمده است.

 

نکات تاریخى بسیار جالب و قابل توجه و دقت نظر، در رابطه با برخى از فضایل آل پیامبر(صلی الله علیه و آله) که گاه با نثر ادبى فوق العاده زیبایى بیان شده، در این تفسیر به چشم مى‌خورد؛ به‌عنوان نمونه، ماجراى مباهله پیامبر(صلی الله علیه و آله) و اصحاب کسا را با ترسایان نجران مطرح مى‌سازد و داستان عقد اخوت را که حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) در مدینه انجام داد و میان مهاجران و انصار برادرى برقرار کرد و افرادى را که با هم تناسب داشتند، به برادرى ایمانى گزینش کرد و على(علیه السلام) را که سى سال از آن حضرت کوچک‌تر بود، برادر خویش انتخاب نمود.

 

ولایت على(علیه السلام) بر مؤمنان را در شأن نزول آیه 55 مائده نقل فرموده و آیه نجوا را ویژه على(علیه السلام) مى‌داند و از نقش و تأثیر بسزاى على(علیه السلام) در فتح خیبر و ناکارآمدى ابوبکر و عمر سخن گفته است و از فضایل و محاسن فاطمه زهرا و حسن و حسین(علیه السلام) آن‌قدر بیان مى‌کند که به‌عنوان ویژگى این تفسیر به حساب مى‌آید.

 

او در یک جا چنین نوشته است: «على مرتضى، ابن عم مصطفى، شوهر خاتون قیامت، فاطمه زهرا که خلافت را حارس بود و اولیا را صدر و بدر بود... رقیب عصمت و نبوت بود، عنصر علم و حکمت بود، اخلاص و صدق و یقین و توکل و تقوى و ورع شعار و دثار وى بود، حیدر کرار بود، صاحب ذو الفقار بود، سید مهاجر و انصار بود. (ج3 ص 150)

 

وضعیت کتاب

این تفسیر نفیس، مشتمل بر ده جلد است که هر جلد، داراى حدود 800 صفحه است و دانشگاه تهران به اشارت على‌اصغر حکمت، پى به ارزش این تفسیر شریف برد و تصویب نمود که هر ده مجلد به اهتمام ایشان، به زیور طبع آراسته گردد. این کتاب، توسط انتشارات امیر کبیر به‌صورت مکرر تجدید چاپ شده است و نسخه حاضر، چاپ پنجم آن در سال 71 خورشیدى است.

 

حبیب‌الله آموزگار، این تفسیر را در دو جلد خلاصه نموده است و دکتر محمدجواد شریعت، یک جلد فهرست تفصیلى مطالب موجود در تفسیر «کشف الأسرار» را تهیه نموده است که بسیار مغتنم است.

 

منابع :

  • ویکی نور
  • آینه پژوهش، سال هشتم، 48 - 43، 1376، شماره 44، گشت و گذار در کشف الأسرار، على محمد هنر، ص 16 به بعد (نقل به اختصار)
  • بینات، سال دوم، شماره 4، زمستان 74، جلوه‌هاى ولایت در تفسیر کشف الأسرار، محمد امین پور امینى، ص 126 به بعد؛
  • دانش‌نامه قرآن و قرآن‌پژوهى، بهاءالدین خرمشاهى، جلد اول، تفسیر کشف الأسرار و عدة الأبرار، مهدى محقق، ص 741 - 743
  • طبقات الصوفیة، خواجه عبدالله انصارى، مقابله و تصحیح محمد سرور مولایى، مقدمه مصحح، سیزده تا سى و یک (نقل به اختصار)
  • فهرست تفسیر کشف الأسرار و عدة الأبرار، محمدجواد شریعت، ص 5 - 10 (نقل به اختصار)؛
  • مترجم، سال سوم، شماره دهم، تابستان 72، ویژگى‌هاى ترجمه قرآن در تفسیر کشف الأسرار، محمدمهدى رکنى، ص 21، 29 و 30