عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

اعیان ثابته همانا صور و ماهیات همة اشیا و تعینات خلقی در عرصة علم تفصیلی‌ الهی یعنی تعین ثانی است، و به عبارت دیگر صور علمیه حق تعالی را در تعین ثانی که به نحو معلومات تفصیلی است و در واقع ماهیات اشیا می‌باشد، اعیان ثابته می‌گویند.

عرفا تعین ثانی را به مثابة ذهن حضرت حق درنظر گرفته‌اند، که این تعبیر دقیقاً می‌تواند دیدگاه آنها را دربارة اعیان ثابته و تعین ثانی و ابعاد مختلف آن روشن سازد. و معلوم می‌شود به نظر ایشان، اعیان ثابته همانند صور ذهنیه عمل می‌کند و همانند آنها که تنها برای نفس ناطقه انسانی ظهور دارند، و هنوز خودیت خاص خود را پیدا نکرده و برای خود و امثال خود ظهور ندارند، اعیان ثابته نیز دارای چنین موقعیتی هستند و همچنان‌که صور ذهنی، علم حصولی را سامان می‌دهد، اعیان ثابته در مقایسه با اشیای خارجی به مثابه صور ذهنی با حقایق و واقعیات خارج از نفس است و علم الهی از طریق اعیان ثابته به اشیا، باید در قالب علم حصولی معنا شود، گرچه علم حصولی در انسان غالباً انفعالی ولی در حق‌تعالی فعلی می‌باشد و جدای از تفاوت‌هایی که وجود دارد ـ و پیش‌تر به آنها اشاره شدـ باید گفت بحث اعیان ثابته عرفا همانند علم ارتسامی مشائی است و از همین جهت به تعین ثانی، عالم معانی و حضرت ارتسام گفته‌اند.

اعیان ثابته از نظر چگونگی شکل‌گیری، با اسمای الهیه در تعین ثانی گره‌خورده‌اند، چراکه اعیان ثابته مظاهر اسمای الهی در تعین ثانی می‌باشند یعنی آن‌گاه که حق‌تعالی در دل اسمای مختلف و بی‌نهایت ظهور می‌کند، به خاطر وضعیت تشکیکی در آن، تعین‌هایی در قالب ماهیات پدیدار می‌شود که همان اعیان ثابته هستند و این اعیان ثابته قالب‌هایی برای ظهور کمالات اسمایی بوده و مظاهر آنها به شمار می‌آیند.

برای توضیح بیشتر باید بحث فلسفی وجود و ماهیت را مد نظر قرار داد. در حکمت متعالیه آن‌گاه که وجود سریانی شدت و ضعف می‌یابد و به گونه‌های مختلف درمی‌آید، از این گونه‌های مختلف وجود، ماهیات پدید می‌آیند، دقیقاً همین معنا در ارتباط اسمای الهیه و اعیان ثابته مطرح می‌باشد، زیرا اسما ظهور حق هستند و با شدت و ضعف خود، گونه‌های مختلفی را پدید می‌آورند که اعیان ثابته را شکل می‌دهند مثلاً اسم «الله» که ظهور شدید و کامل خداوند است، در تعین ثانی که صحنة علم خداوند است، به شکل عین ثابت انسان کامل جلوه می‌کند و به همین ترتیب به دیگر اسمایی که تا بی‌نهایت ادامه دارند، مستلزم پدیدار شدن بی‌نهایت اعیان ثابته در تعین ثانی می‌شوند. محقق قیصری در مقدمة خود بر شرح فصوص الحکم می‌گوید:

کل واحدٍ من الاقسام الاسمائیه یستدعی مَظْهراً به یظهر احکامها وهو الاعیان.

(شرح فصوص الحکم قیصری، ص ۱۵)

هر یک از گونه‌های اسم‌های خداوند، مظهری را می‌طلبد که به واسطة او احکام اسما ظهور یابد و آن مظهر همانا اعیان می‌باشد.

از همین روی اعیان ثابته در اصطلاح عرفانی، همان ماهیات در اصطلاح فلسفی است که در صقع ربوبی قرار دارند.

(ر.ک: نقد النصوص، ص ۴۲، ۴۳ و شرح فصوص الحکم قیصری، ص ۱۸.)

در مقابل اعیان ثابته یعنی ماهیات در صقع ربوبی، اعیان خارجه یعنی ماهیات در خارج از صقع ربوبی قرار دارند، چنانچه اسمای کونی در مقابل اسمای الهیه هستند؛ و همان ارتباطی که بین اعیان ثابته با اسمای الهیه هست، میان اعیان خارجه و اسمای کونیه نیز برقرار است، یعنی همچنان‌که در تعین ثانی ظهور علمی اسما در یک بستر تشکیکی، مظاهر و اعیان ثابته را پدید می‌آورد، در ظهور وجودی وقتی اسما کونی جلوه می‌کند در یک بستر تشکیکی که در ظاهر نفس رحمانی شکل می‌گیرد، به خاطر شدت و ضعف‌هایی که در طی مراتب مختلف پیش می‌آید، تعیناتی شکل می‌گیرد که مظاهر اسمای کونی و محل بروز و ظهور کمالات این اسما بوده و ماهیات خارج از صقع و موجودات عالم را تشکیل می‌دهند که این ماهیات خارجی در اصطلاح عرفانی، «اعیان خارجه» نام دارند. و به بیان دیگر همة آنچه در تعین ثانی می‌گذرد چه در ناحیة اسماء و چه در ناحیة اعیان، همه در خارج از صقع ربوبی و در بستر تعینات خلقی پیاده می‌شود و همة آنها از صحنة علم به صحنة عین می‌آیند و از ذهن به خارج سرایت می‌کنند.

نکته‌ای‌ که با تکیه بر مباحث گذشته پیرامون حیثیات تقییدیه، به‌راحتی می‌توان در اینجا آن را گوشزد کرد آن است که اگرچه حقایق مندمج در مقام ذات و تعین اول، به حیثیت تقییدیه اندماجیه متحقق‌اند و همین حقایق در مقام تفصیل در مقایسه با وجود حق به حیثیت تقییدیه شانیه موجودند، اما اعیان ثابته و خارجه در مقایسه با اسمای الهیه و کونیه، به حیثیت تقییدیه نفادیه تحقق دارند، و دقیقاً مثل ماهیات با وجود‌های محدود عمل می‌نمایند و همة آنچه در کیفیت تحقق ماهیات گفته‌اند و پیش از این گذشت همة آن ظرایف در نحوة تحقق اعیان ثابته و خارجه جریان دارد.

از جمله این ظرایف آن است که چنانچه در فلسفه ماهیت را در خارج عین وجود و در ذهن غیر آن می‌شمارند، ظاهر که همان اسم است و مظهر که همان عین ثابته یا عین خارجه است، در خارج و واقع عین هم و در ذهن و مقام تحلیل مغایر یکدیگر می‌باشند.

قیصری در این باره می‌گوید:

... انّ الظّاهر والمظهر شیٌء واحدٌ لا کثرة فیه ولا تعدد وفی العقل یمتاز کل واحد منهما عن الآخر کما یقول اهل النظر: بأن الوجود عین الماهیة فی الخارج وغیره فی العقل.

(شرح فصوص الحکم قیصری، ص ۳۷)

... همانا ظاهر یعنی اسم و مظهر یعنی عین ثابته یک چیزند که هیچ کثرت و تعدد و امتیازی میان آنها نیست و تنها در عقل و ذهن هر یک از دیگری امتیاز می‌یابد چنانچه فیلسوفان می‌گویند؛ وجود عین ماهیت است خارجاً و غیر اوست عقلاً.

منابع :

  • امینی نژاد – علی، حکمت عرفانی، صص 447 تا 455